گروه سیاسی: ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران در یادداشتی در دنیای اقتصاد نوشت: دیپلماسی وین در شرایطی آغاز شد که امیدهای ایران برای پایان یافتن تحریمهای اقتصادی بهعنوان دغدغه نهایی مسوولان خودنمایی میکرد. اقتصاد تحریمی چالشهای خاص خود را در زندگی اجتماعی و اقتصادی و حتی در فضای ادراک راهبردی ایران به جا گذاشت.
دولت احساس میکرد که مشکل اصلی دیپلماسی وین، گروههای اصولگرا و برخی از مجموعههای راستگرا در داخل کشور هستند.
۱. اهداف دیپلماسی وین
همواره ذهنیت گروههای مخرب در داخل کشور برای مقابله با سازوکارهای دیپلماسی در ذهنیت مقامهای اجرایی دولت روحانی به چشم میخورد. زمانی که دیپلماسی وین آغاز شد، نه تنها امید دولت بلکه امید جامعه و نیروهای اجتماعی برای تحقق یکسری از اهداف اقتصادی و سیاسی کشور به آزمون دوباره گذاشته شد.
شاید دیپلماسی وین در دوران ریاست جمهوری بایدن از این جهت اهمیت داشته باشد که اعتبار مذاکراتی را افزایش میدهد و امید برای حل و فصل موضوعات و مسائل دیپلماتیک را بیشتر و بیشتر خواهد کرد.
۲. اعتبار مذاکراتی دیپلماسی وین
پس اولین نکتهای که باید به آن توجه داشت، مساله اعتبار مذاکراتی دیپلماسی وین است. اعتبار مذاکراتی را باید براساس اهداف متقابل ایران، ایالاتمتحده و کشورهای گروه ۱+۴ مورد توجه قرار داد. کشورهای اروپایی، روسیه و چین نگاهشان به حلوفصل مرحلهای مسائل مربوط به اختلافات ایران و ایالاتمتحده و همچنین حل و فصل مرحلهای موضوعاتی است که در فضای سیاسی، دیپلماتیک و راهبردی چندجانبه عینیت پیدا کرده است.
۳. نگاه ایرانی به دیپلماسی وین
نگاه ایرانی در مذاکرات وین معطوف به اعاده امتیازاتی است که ایران در قبال تعهدات برجام باید از آن بهرهمند شود. ایران تعهدات فراگیری را در قبال پایان دادن به تحریمهای هستهای پذیرفته بود از جمله به حداقل رساندن ذخیره هستهای و تعهد برای عدم غنیسازی اورانیوم از یک مقیاس ۳ درصدی که حداقل ممکن بود.
پذیرش پروتکل الحاقی و در نهایت پذیرش پروتکلپلاس که هر کدام اینها چالشهایی را برای امنیت، اقتصاد و قابلیتهای راهبردی ایران به وجود میآورد. پس اهداف ایران در ارتباط با دیپلماسی وین را باید پایان دادن به تحریمهای اقتصادی دانست.
آقای روحانی در روزهای گذشته به این موضوع اشاره داشت که در طول ۱۰۰ سال گذشته، بیشترین فشار قدرتهای خارجی بر دولت او تحمیل شده است که شاید دور از ذهن نباشد. البته دهههای اول و دوم و سوم قرن بیستم سالهای پرمخاطرهای برای امنیت ملی ایران بود. اما در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشترین تهدیدات نرم آمریکا در برخورد با ایران در قالب هنر تحریم علیه دولت روحانی بوده است.
علت اصلی تداوم و اعاده تحریمها آن است که هیچگونه موازنهای در حقوق و تکالیف ایران در برجام وجود نداشته است. هماکنون چهار سال از زمان اعاده تحریمها علیه ایران گذشته است و در این چهار سال ایران ناچار بوده با چالشهای ناشی از تحریم، چالشهای مربوط به تلاش برای پایان دادن به تحریمها و چالشهای مربوط به انجام اقدامات متقابل، به نمایش اعتبار در برابر سیاست تهاجمی آمریکا مبادرت کند.
دیپلماسی ایران تلاش همکاریجویانه ایران و ایالاتمتحده برای رسیدن به نقطه تعادلی را نشان میدهد و طبعا این نقطه تعادل بر اساس شرایطی شکل میگیرد که با انعطافپذیری در راهبردهای آمریکا هماهنگ باشد. یکی از چالشهای اصلی دولت روحانی مربوط به شرایطی است که این دولت سازوکارهای مربوط به سیاست قدرت را مورد توجه قرار نداد. کشورهای منطقهای همانند ایران در مذاکراتشان، در کنش تعاملیشان، در الگوهای همکاریجویانهشان و در سازوکارهای مربوط به معادله قدرت ناچار هستند تا الگوی احتیاط راهبردی را در دستور کار قرار دهند.
بازیگری که سیاست قدرت را مورد توجه قرار نمیدهد و توجهی به راهبردهای رئالیستی روابط بینالملل ندارد، طبیعی است که با چالشهای امنیتی شدیدی روبهرو خواهد شد.
۴. اهداف آمریکا از مذاکرات وین
ایالاتمتحده در فضای دیپلماسی هستهای و توافق مربوط به برنامه جامع اقدام مشترک از این جهت به مازاد راهبردی دست پیدا کرد که اهداف خودش را در کوتاهترین زمان ممکن تحقق بخشید؛ درحالیکه اهداف و مطالبات ایران در وضعیت تعلیقی و مرحلهای قرار گرفت و مطالبات ایران را در قالب تعلیق مرحلهای در برجام پذیرفت.
باید به این موضوع توجه داشت که سیاست قدرت ایجاب میکند که نشانههایی از توازن در رویکرد متقابل و الگوی کنش تعاملی ایران و آمریکا در برنامه جامع اقدام مشترک وجود داشته باشد. نشانه عدمتوازن بیشترین مطلوبیت را برای ایالاتمتحده به وجود آورد. تنظیم توافقی که ایران به تمام تعهداتش مبادرت کرد و آمریکا اجرای تعهدات خودش و گروه ۱+۵ را منوط به راستی آزمایی آژانس و تایید آن توسط نهادهای دیپلماتیک کشورهای مذاکرهکننده قرار داد.
در این شرایط طبیعی است که ضربهپذیری ایران افزایش پیدا میکند و آمریکا میتواند به حداکثر مازاد در قالب اعمال مجدد تحریمها نائل شود. زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، شرایط و زمینه برای اعمال فشارهای راهبردی بیشتر در ارتباط با ایران به وجود آمد. اما ایران چارهای جز بهرهگیری از سیاست مماشات نداشت.
سیاست مماشات ایران طبعا چالشهای بیشتری را برای آینده دیپلماتیک جمهوری اسلامی به وجود آورد. فضای دیپلماتیک ایران در دوران بعد از خروج ترامپ از برجام به شدت در وضعیت شکست تاکتیکی قرار داشت. از یکسو دستاوردی در خارج حاصل نشده بود و از سوی دیگر برای گروههای رقیب داخلی که برجام را شکننده میدانستند پاسخی برای توجیه و تبیین موضوع نداشت.
نتیجه
به این ترتیب مذاکرات وین یک، ۲، ۳، ۴ و ۵ در حالی شروع شده و ادامه پیدا کرده است که شرایط حل و فصل مطالب و بحرانهای ایران و آمریکا را فراهم کند.
نتیجهای که میشود گرفت این است که ایالاتمتحده اولا تمایلی به پایان دادن به تحریمها ندارد، ثانیا درباره موضوعات کماهمیت به توافق رسیدند و در ارتباط با موضوعاتی که اهمیت بیشتری دارد، هنوز به نتیجه نرسیدهاند.
نکته سوم، بحث مربوط به «سوئیفت مالی و بانکی» است. پایان یافتن تحریمها نشانه دارد. نشانه اصلی پایان یافتن تحریمها را باید در فعال شدن سوئیفت مالی و بانکی و همچنین در فضایی جستوجو کرد که اعاده حقوق ایران برای کشتیرانی و بیمههای تجاری در سطح بینالمللی به وجود آید.
۱. اهداف دیپلماسی وین
همواره ذهنیت گروههای مخرب در داخل کشور برای مقابله با سازوکارهای دیپلماسی در ذهنیت مقامهای اجرایی دولت روحانی به چشم میخورد. زمانی که دیپلماسی وین آغاز شد، نه تنها امید دولت بلکه امید جامعه و نیروهای اجتماعی برای تحقق یکسری از اهداف اقتصادی و سیاسی کشور به آزمون دوباره گذاشته شد.
شاید دیپلماسی وین در دوران ریاست جمهوری بایدن از این جهت اهمیت داشته باشد که اعتبار مذاکراتی را افزایش میدهد و امید برای حل و فصل موضوعات و مسائل دیپلماتیک را بیشتر و بیشتر خواهد کرد.
۲. اعتبار مذاکراتی دیپلماسی وین
پس اولین نکتهای که باید به آن توجه داشت، مساله اعتبار مذاکراتی دیپلماسی وین است. اعتبار مذاکراتی را باید براساس اهداف متقابل ایران، ایالاتمتحده و کشورهای گروه ۱+۴ مورد توجه قرار داد. کشورهای اروپایی، روسیه و چین نگاهشان به حلوفصل مرحلهای مسائل مربوط به اختلافات ایران و ایالاتمتحده و همچنین حل و فصل مرحلهای موضوعاتی است که در فضای سیاسی، دیپلماتیک و راهبردی چندجانبه عینیت پیدا کرده است.
۳. نگاه ایرانی به دیپلماسی وین
نگاه ایرانی در مذاکرات وین معطوف به اعاده امتیازاتی است که ایران در قبال تعهدات برجام باید از آن بهرهمند شود. ایران تعهدات فراگیری را در قبال پایان دادن به تحریمهای هستهای پذیرفته بود از جمله به حداقل رساندن ذخیره هستهای و تعهد برای عدم غنیسازی اورانیوم از یک مقیاس ۳ درصدی که حداقل ممکن بود.
پذیرش پروتکل الحاقی و در نهایت پذیرش پروتکلپلاس که هر کدام اینها چالشهایی را برای امنیت، اقتصاد و قابلیتهای راهبردی ایران به وجود میآورد. پس اهداف ایران در ارتباط با دیپلماسی وین را باید پایان دادن به تحریمهای اقتصادی دانست.
آقای روحانی در روزهای گذشته به این موضوع اشاره داشت که در طول ۱۰۰ سال گذشته، بیشترین فشار قدرتهای خارجی بر دولت او تحمیل شده است که شاید دور از ذهن نباشد. البته دهههای اول و دوم و سوم قرن بیستم سالهای پرمخاطرهای برای امنیت ملی ایران بود. اما در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشترین تهدیدات نرم آمریکا در برخورد با ایران در قالب هنر تحریم علیه دولت روحانی بوده است.
علت اصلی تداوم و اعاده تحریمها آن است که هیچگونه موازنهای در حقوق و تکالیف ایران در برجام وجود نداشته است. هماکنون چهار سال از زمان اعاده تحریمها علیه ایران گذشته است و در این چهار سال ایران ناچار بوده با چالشهای ناشی از تحریم، چالشهای مربوط به تلاش برای پایان دادن به تحریمها و چالشهای مربوط به انجام اقدامات متقابل، به نمایش اعتبار در برابر سیاست تهاجمی آمریکا مبادرت کند.
دیپلماسی ایران تلاش همکاریجویانه ایران و ایالاتمتحده برای رسیدن به نقطه تعادلی را نشان میدهد و طبعا این نقطه تعادل بر اساس شرایطی شکل میگیرد که با انعطافپذیری در راهبردهای آمریکا هماهنگ باشد. یکی از چالشهای اصلی دولت روحانی مربوط به شرایطی است که این دولت سازوکارهای مربوط به سیاست قدرت را مورد توجه قرار نداد. کشورهای منطقهای همانند ایران در مذاکراتشان، در کنش تعاملیشان، در الگوهای همکاریجویانهشان و در سازوکارهای مربوط به معادله قدرت ناچار هستند تا الگوی احتیاط راهبردی را در دستور کار قرار دهند.
بازیگری که سیاست قدرت را مورد توجه قرار نمیدهد و توجهی به راهبردهای رئالیستی روابط بینالملل ندارد، طبیعی است که با چالشهای امنیتی شدیدی روبهرو خواهد شد.
۴. اهداف آمریکا از مذاکرات وین
ایالاتمتحده در فضای دیپلماسی هستهای و توافق مربوط به برنامه جامع اقدام مشترک از این جهت به مازاد راهبردی دست پیدا کرد که اهداف خودش را در کوتاهترین زمان ممکن تحقق بخشید؛ درحالیکه اهداف و مطالبات ایران در وضعیت تعلیقی و مرحلهای قرار گرفت و مطالبات ایران را در قالب تعلیق مرحلهای در برجام پذیرفت.
باید به این موضوع توجه داشت که سیاست قدرت ایجاب میکند که نشانههایی از توازن در رویکرد متقابل و الگوی کنش تعاملی ایران و آمریکا در برنامه جامع اقدام مشترک وجود داشته باشد. نشانه عدمتوازن بیشترین مطلوبیت را برای ایالاتمتحده به وجود آورد. تنظیم توافقی که ایران به تمام تعهداتش مبادرت کرد و آمریکا اجرای تعهدات خودش و گروه ۱+۵ را منوط به راستی آزمایی آژانس و تایید آن توسط نهادهای دیپلماتیک کشورهای مذاکرهکننده قرار داد.
در این شرایط طبیعی است که ضربهپذیری ایران افزایش پیدا میکند و آمریکا میتواند به حداکثر مازاد در قالب اعمال مجدد تحریمها نائل شود. زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، شرایط و زمینه برای اعمال فشارهای راهبردی بیشتر در ارتباط با ایران به وجود آمد. اما ایران چارهای جز بهرهگیری از سیاست مماشات نداشت.
سیاست مماشات ایران طبعا چالشهای بیشتری را برای آینده دیپلماتیک جمهوری اسلامی به وجود آورد. فضای دیپلماتیک ایران در دوران بعد از خروج ترامپ از برجام به شدت در وضعیت شکست تاکتیکی قرار داشت. از یکسو دستاوردی در خارج حاصل نشده بود و از سوی دیگر برای گروههای رقیب داخلی که برجام را شکننده میدانستند پاسخی برای توجیه و تبیین موضوع نداشت.
نتیجه
به این ترتیب مذاکرات وین یک، ۲، ۳، ۴ و ۵ در حالی شروع شده و ادامه پیدا کرده است که شرایط حل و فصل مطالب و بحرانهای ایران و آمریکا را فراهم کند.
نتیجهای که میشود گرفت این است که ایالاتمتحده اولا تمایلی به پایان دادن به تحریمها ندارد، ثانیا درباره موضوعات کماهمیت به توافق رسیدند و در ارتباط با موضوعاتی که اهمیت بیشتری دارد، هنوز به نتیجه نرسیدهاند.
نکته سوم، بحث مربوط به «سوئیفت مالی و بانکی» است. پایان یافتن تحریمها نشانه دارد. نشانه اصلی پایان یافتن تحریمها را باید در فعال شدن سوئیفت مالی و بانکی و همچنین در فضایی جستوجو کرد که اعاده حقوق ایران برای کشتیرانی و بیمههای تجاری در سطح بینالمللی به وجود آید.