گروه سیاسی: سایت عصرایران طی یادداشتی نوشت: حمید رسایی، نماینده مجلس شورای اسلامی درباره حضورش در شبکههای اجتماعی فیلتر شده چنین گفته است: حضور ما در این مجموعه ها، بیشتر از باب این است که به یک سری مسائلی که مطرح میشود، پاسخگویی کنیم. مثل منطقه جنگی که به عموم میگویند نروید چون آسیب میخورید یا آسیب میزنید ولی یک عده که آموزش دیدهاند وظیفه دارند دفاع کنند و جواب شبهات را بدهند، طبیعتاً باید حضور پیدا کنند.
در باب این توجیهات عجیب، چند سوال از جناب رسایی داریم:
۱ – واقعاً چگونه میتوانید خود را تافته جدا بافته فرض کنید و با چه نوعی از اعتماد به نفس، خود را برتر از عموم مردم میدانید؟ اساساً شما چه برتری خاصی بر دیگران دارید که میتوانید در شبکههای اجتماعی فیلتر شده حضور داشته باشید ولی در همان حال مردم را از چنین حقی محروم میکنید؟ سوادتان از مردم بیشتر است؟ تخصص بیشتری دارید؟ تجربه خاصتری دارید؟ باتقواتر هستید؟ یا چی؟!
میلیونها نفر در این کشور زندگی میکنند که دانش و تحصیلاتی هم عرض یا بیشتر از شما – چه در حوزه و چه در دانشگاه – دارند؛ حال بر چه مبنایی خود را آموزش دیده میپندارید و محق به حضور در شبکههای اجتماعی و میلیونها انسان دیگر که بسیاریشان از هر نظر از شما برتر هستند را افرادی ناآگاه میپندارید که خدای نکرده نباید وارد توئیتر و اینستاگرام و واتساپ و… شوند؟!
مزید اطلاعتان باید بگوییم که مسوولان در جمهوری اسلامی، نه تنها هیچ برتری بر مردم ندارند که مستخدم و نوکر آنها هستند و کاری جز خدمت ندارند. زشت است نوکر به سرورش بگوید تو حق نداری در شبکههای اجتماعی باشی چون عقلت نمیرسد ولی من میتوانم.
۲ – میگویید وظیفهتان پاسخ به شبهات است؛ به عنوان یک روحانی که با پول مردم درس حوزه خواندهاید تا دین خدا را تبلیغ کنید، بفرمایید شخصاً چقدر دین خدا را تبلیغ کرده و به چند شبهه پاسخ علمی، مستدل، قانع کننده داده و چند نفر را متقاعد کرده اید؟
اگر هم از منظر یک نماینده مجلس این را گفتهاید که رسماً اشتباه کردهاید چون نماینده مجلس وظایفی دیگری جز پاسخگویی به شبهات در توئیتر و… دارد؛ وظایفی که اگر تا کنون درست به آنها عمل شده بود، وضع کشور این نبود.
۳ – شبکههای اجتماعی فیلتر شده را میدان جنگ نامیدن، تشبیه بلاوجه است. شبکههای اجتماعی، بازتابی از جامعه هستند، برخی در آن آموزشهایی از پزشکی و ورزش و زبان خارجی گرفته تا برنامهنویسی و نقاشی و آشپزی میدهند، افرادی فروشگاه آنلاین دارند، برخی مشاوره میدهند، برخی تبلیغ دین میکنند، جمعی نقد سینما میکنند، تعدادی خبر منتشر میکنند، عدهای مردم را میخندانند، برخی سفرهایشان را به اشتراک میگذارند، تعدادی هم کارهای سخیف و خلاف میکنند؛ دقیقاً مثل شهرها و روستاهایی که در آنها زندگی میکنیم.
حالا چطور این جامعه متنوع را میدان جنگی دیدهاید که فقط خودتان صلاحیت دارد واردش شوید، سوالی است که پاسخش را باید خودتان بدهید!
۴ – حالا که صحبت از جنگ شد و خودتان را ذیصلاح برای حضور در آن، چرا به جای میدان جنگ جلوه دادن شبکههای مجازی، به میدانهای واقعی جنگ در جاهایی مانند نقاط درگیری با تروریستهای جیش الظلم در جنوب شرقی ایران یا حتی لبنان نمیروید؟
حتماً باید در شبکههای اجتماعی فیلتر شده بجنگید؟ و راستی با کی؟
ضمن این که بدانید محروم کردن دهها میلیون شهروند از حق حضور در شبکههای اجتماعی – که جزو بدیهیات دنیای امروز است – چیزی جز جنگیدن با مردم نیست.
در باب این توجیهات عجیب، چند سوال از جناب رسایی داریم:
۱ – واقعاً چگونه میتوانید خود را تافته جدا بافته فرض کنید و با چه نوعی از اعتماد به نفس، خود را برتر از عموم مردم میدانید؟ اساساً شما چه برتری خاصی بر دیگران دارید که میتوانید در شبکههای اجتماعی فیلتر شده حضور داشته باشید ولی در همان حال مردم را از چنین حقی محروم میکنید؟ سوادتان از مردم بیشتر است؟ تخصص بیشتری دارید؟ تجربه خاصتری دارید؟ باتقواتر هستید؟ یا چی؟!
میلیونها نفر در این کشور زندگی میکنند که دانش و تحصیلاتی هم عرض یا بیشتر از شما – چه در حوزه و چه در دانشگاه – دارند؛ حال بر چه مبنایی خود را آموزش دیده میپندارید و محق به حضور در شبکههای اجتماعی و میلیونها انسان دیگر که بسیاریشان از هر نظر از شما برتر هستند را افرادی ناآگاه میپندارید که خدای نکرده نباید وارد توئیتر و اینستاگرام و واتساپ و… شوند؟!
مزید اطلاعتان باید بگوییم که مسوولان در جمهوری اسلامی، نه تنها هیچ برتری بر مردم ندارند که مستخدم و نوکر آنها هستند و کاری جز خدمت ندارند. زشت است نوکر به سرورش بگوید تو حق نداری در شبکههای اجتماعی باشی چون عقلت نمیرسد ولی من میتوانم.
۲ – میگویید وظیفهتان پاسخ به شبهات است؛ به عنوان یک روحانی که با پول مردم درس حوزه خواندهاید تا دین خدا را تبلیغ کنید، بفرمایید شخصاً چقدر دین خدا را تبلیغ کرده و به چند شبهه پاسخ علمی، مستدل، قانع کننده داده و چند نفر را متقاعد کرده اید؟
اگر هم از منظر یک نماینده مجلس این را گفتهاید که رسماً اشتباه کردهاید چون نماینده مجلس وظایفی دیگری جز پاسخگویی به شبهات در توئیتر و… دارد؛ وظایفی که اگر تا کنون درست به آنها عمل شده بود، وضع کشور این نبود.
۳ – شبکههای اجتماعی فیلتر شده را میدان جنگ نامیدن، تشبیه بلاوجه است. شبکههای اجتماعی، بازتابی از جامعه هستند، برخی در آن آموزشهایی از پزشکی و ورزش و زبان خارجی گرفته تا برنامهنویسی و نقاشی و آشپزی میدهند، افرادی فروشگاه آنلاین دارند، برخی مشاوره میدهند، برخی تبلیغ دین میکنند، جمعی نقد سینما میکنند، تعدادی خبر منتشر میکنند، عدهای مردم را میخندانند، برخی سفرهایشان را به اشتراک میگذارند، تعدادی هم کارهای سخیف و خلاف میکنند؛ دقیقاً مثل شهرها و روستاهایی که در آنها زندگی میکنیم.
حالا چطور این جامعه متنوع را میدان جنگی دیدهاید که فقط خودتان صلاحیت دارد واردش شوید، سوالی است که پاسخش را باید خودتان بدهید!
۴ – حالا که صحبت از جنگ شد و خودتان را ذیصلاح برای حضور در آن، چرا به جای میدان جنگ جلوه دادن شبکههای مجازی، به میدانهای واقعی جنگ در جاهایی مانند نقاط درگیری با تروریستهای جیش الظلم در جنوب شرقی ایران یا حتی لبنان نمیروید؟
حتماً باید در شبکههای اجتماعی فیلتر شده بجنگید؟ و راستی با کی؟
ضمن این که بدانید محروم کردن دهها میلیون شهروند از حق حضور در شبکههای اجتماعی – که جزو بدیهیات دنیای امروز است – چیزی جز جنگیدن با مردم نیست.