این هم از آخرین روز آخرین پاییز قرن. پرونده این یکی هم بسته شد و حالا در انتظار زمستانیم. زمستانی که نمیدانیم قرار است پایان قصه کرونا باشد یا فصل جدیدی از این ماجرا.
پاییز معروف است به فصل عاشقی و عاشقانههای دلبرانه. چه کسی پیدا میشود که دلش نخواهد در خیابانهای پاییز زده رنگی رنگی روی فرشی از برگهای پاییزی و زیر نور لطیف و کمجان آفتاب قدم بزند و یا از بارانهای گاه و بیگاه پاییز که خودش یک داستان عاشقانه است، لذت ببرد؟
پاییز امسال هم مثل عادت همیشهاش قم را غافلگیر کرد. همیشه ناگهانی سر میرسد با بادهای استخوانسوز. آن هم وقتی اصلا انتظارش را نداری. پاییز به قم که میرسد اهل در زدن نیست، در را باز میکند و در هوای شهر میگردد. فقط سبدهای انار هستند که به ساکنان شهر میفهمانند پاییز همین نزدیکیهاست.
زمستان این شهر هم همین است. برف پشت دروازههای شهر میماند. تمام همسایههایمان از برف فیض میبرند و به ما قمیها باد و سوز و سرمایش میرسد.
تا بوده قصه پاییز و شهر ما همین بوده. باد سردی میوزد، انار به روی عابران پاییز میخندد و برگهای خشک زیر پای عابران ولوله میکنند.
پاییز امسال اما با هر سال متفاوت بود. خبری از شور و اشتیاق بچه دبستانیهایی که به مدرسه میروند، نبود. صدای بچههایی که سرود جمهوری اسلامی را میخوانند و شادمانه میخندند از مدرسه به گوش نمیرسید. از چمدانهایی که جمع میشوند و همراه دانشجوها تا خوابگاه سفر میکنند هم خبری نبود.
در این پاییز با هزار و یک مشکل دست به گریبان بودیم که کرونا فقط یکی از آنهاست. صعود مسکن از قله قیمتها، پرواز دلار، زخمهای بیمرهم اقتصاد، تورم رام نشدنی، شوکهای بازار بورس و…
پاییز امسال از هرسال پرحاشیه تر هم بود. اولینش هم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. من هنوز نمیدانم چرا تا بقالی سر کوچه ما هم منتظر نتیجه انتخابات بود تا قیمت تخم مرغ را به اهل محل اعلام کند.
اتفاق دیگری هم که بالاخره رخداد و پاییز سال ۹۹ مفتخر به آن شد؛ حذف چهار صفر سرگردان از واحد پول ملی بود. بالاخره بعد از مدتها بحث و حرف خبرش هم رسید. حالا ما ماندهایم و حقوقی که چهار صفرش محو شدهاست. البته نگفته نماند این چندرغاز حقوق، قبل از این ابتکار خلاقانه برای بهبود اوضاع اقتصادی هم کار راه انداز نبود.
در دل پاییز امسالمان انار و باران هم به حال عاشقان فایدهای نداشت. در این دلخستگی قرنطینه، زیر بارانی که اگر هم بیاید هزار و یک جور آلودگی به آسمان رفته را برمیگرداند، وسط مشکلات اقتصادی و داغ های بردل نشسته، قدم زدنهای عاشقانه با یار هم دیگر عاشقانه نیست.
خطوط کج و ناموزون سرنوشت این پاییز ما را به جای بدی کشاند. در بین برگ ریزان خزان شاهد خزان زندگی آدمهای زیادی بودیم و هنوز هم افرادی پیدا میشوند که بیتوجه به اتفاقات اطراف و تعداد آدمهایی که آخرین پاییز عمرشان را گذراند، پِی زندگی خودشان هستند و خیال مراعات ندارد.
در پاییز امسال همراه با موج هوای سرد و ابرهای باران زا، موج جدید کرونا را هم شاهد بودیم. موجی که در مسیرش خیلیها را با خود برد، خیلیها را درگیر این بیماری سخت کرد و خیلیها را داغدار. موج هراس انگیزی که ریشه شادی را در دل خیلیها خشکاند.
وسط این پاییز، قلبهایمان مثل اناری است که آبلمبو شده یا زیر پای عابران خون دلش بیرون ریخته باشد. در این خزان سرد و بلازده انارها هم روی شاخه نخندیدند.
البته این پاییز را بسیاری آخرین پاییز قرن می دانند که البته اشتباهی مصطلح شده و بسیاری بر این اشتباه مانده اند و تصور می کنند که آخرین پاییز قرن همین پاییز کرونایی هزار درد بود ولی چنانچه در سال ۲۰۰۰ نیز چنین اشتباهی رخ داد و برخی رسانه ها نیز به اشتباه این سال را اولین سال از قرن بیست و یک قلمداد می کردند ثابت شد که چنین امری درست نبوده و سال ۲۰۰۱ اولین سال از قرن بیست و یکم است.
امید است که آخرین پاییز قرن دیگر چراغ خانه و عمر و دلخوشی هیچ تنابنده ای را در این کره خاکی خاموش نکند.
انتهای پیام