گروه سیاسی: عباس موسایی، فعال سیاسی اصلاحطلب در روزنامه آرمان ملی نوشت: برکناری حسامالدین آشنا، از ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، پس از هزینهزاییهای فراوان برای جریان عادیساز منافعملیبنیان و ایجاد فاصلهای که مشی و مسیر تنشزای ایشان برای رئیسجمهور و مخالفان و حامیانش بوجود آورد، هرچند دیرهنگام و در ماههای پایانی دولت صورت گرفت.
اما میتواند در ترمیم مناسبات سیاسی موثر افتد. بالاخص آنکه شخصیت سیاسی بادانش، صبور و همهجانبهنگری چون دکتر علی ربیعی جانشین ایشان شده است. آشنا از بدو حضور در ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک، کوشید تا روایتی وارونه از منطق و مناسباتی که به پیروزی روحانی انجامید، ارائه دهد و همراه با برخی دیگر از نزدیکان رئیسجمهور، در ایجاد فاصله بین روحانی و جنبش حامی، استقلال ناگفتمان اعتدال از اصلاحات و برساختگرایی روایتی جعلی از فضای سیاسی کشور، اعوجاجآفرینی و تغییر ماهیت منطق موقعیتی که روحانی از آن سر برآورد، نقشآفرینی کند. آشنا در این مسیر کوشید گفتمانی نهتنها متفاوت، بلکه مغایر، مستقل و متضاد از/با گفتمان اصلاحات را بعنوان گفتمان دولت، عرضه کند. این خطمشی استقلالطلبانه، بیالتفات به منطق موقعیت، عدم شناخت از مولفهها و مبانی نظریه گفتمان، سطحینگری و تقلیل گفتمان به گفتار، ایشان را در مسیر تئوریزه کردن اعتدال، بعضا به وادی افراط و تفریط هدایت میکرد.
به زبانی دیگر، جناب آشنا از آنجا که همزمان به مبانی نظریه گفتمان، مبانی، مولفهها، دالها و عناصر برسازنده گفتمان و جنبش اصلاحات، ناآشنا یا در بهترین حالت آشنا اما بیملاحظه و بیالتفات بود؛ در مسیر برساختن گفتمان اعتدال، به برساختن صورتی کاریکاتوریزه از آن دست یازید. صورتی که از سویی فاقد مضمون گفتمان مادر (اصلاحات) بود و از سویی دیگر بهواسطه رادیکالیسم گفتاری/کرداری ناموزون، امکان سازگاری با گفتمان رسمی را نمییافت. به عبارتی، گفتمان اعتدالی مدنظر آشنا، از فرط بیمضمونی و بیمحتوایی، ایشان را مجبور به اتخاذ زبان رادیکال و تنشآلودی از جنس گفتمان ضداصلاحات میساخت؛ زبانی که فضای سیاست و رقابت را به فضای تنش و تخاصم رهنمون میکرد. این تلاشها نهتنها در برساختن گفتمانی هژمون برای دولت، بیتاثیر و بیخاصیت بود و نتوانست انسجام و وحدتی در سطوح مختلف برای دولت به ارمغان آورد که دولت را در سطوح مختلف به دولت بیگفتمان تبدیل کرد. بار گران دولت را بر گردن شخص رئیسجمهور انداخت. بیمسئولیتی، بیعملی و ناکارآمدی را در سطوح مختلف دامن زد و رئیسجمهور و دولت تدبیر و امید را به بیدفاع.ترین دولت جمهوری اسلامی ایران، تبدیل کرد.
بیانصافی است اما و اگر آشنا را تنها عامل این وضعیت بیقراری گفتمانی درون دولت بدانیم و بیالتفاتی شخص رئیسجمهور به هشدارها و انذارهای راهبران، احزاب و کادرهای جنبش اصلاحات، درخصوص عدم واگذاری نبض سیاست دولت و گلوگاههای مهم، بالاخص سیاست داخلی به مخالفان جنبش برسازنده را نادیده بگیریم. اگر این سخن مهندس بهزاد نبوی را که «اگر خاتمی هر نه روز با یک بحران مواجه بود، روحانی هر نه ساعت با یک بحران مواجه است» را بپذیریم؛ نمیتوان از نقش اعضای دولت در ایجاد این بحرانها برای دولت، چشمپوشی کرد و همه عوامل بحران را به خارج از دولت حوالت داد. اگر در عرصه بینالملل، ظهور ترامپ اقتدارگرا و حقوقستیز، تحریم و بحرانهای معیشتی را برای کشور به ارمغان آورد و در عرصه داخلی، رقبای دولت در مسیر بهبود اوضاع سنگاندازی کردند اما آیا میتوان سیاست داخلی اصلاح و اعتدالستیز و خادم مخالفان عادیسازی را نیز بر گردن مخالفان روحانی انداخت؟ آیا میتوان مدیریت وزیر کشور در حوادث ۹۸، که به تعمیق شکاف راه برد را نیز صرفا از چشم مخالفان دولت دید؟
آیا پریشانگوییهای وزیر بهداشت که در لفاظیهایش به رئیسجمهور نیز رحم نمیکند ، را نیز باید از چشم مخالفان دانست؟ همراهی احتمالی معاون سازمان برنامه و بودجه برای تغییر رقم ردیفهای بودجه تصویبشده را هم باید مخالفان پاسخگو باشند؟به نظر میرسد انتصاب دکتر ربیعی در این موقعیت، هرچند دیرهنگام باشد، اما از آنجا که ایشان واجد فهم و دانشی جامعهشناسانه، امنیت و منافعملیمحور، توسعهگرا، میانهروانه همراه با زبانی سیاستورزانه و واجد درکی عمیق از جریانات سیاسی است؛ میتواند در ترمیم رابطه مردم و دولت در ماههای پنهانی نقشآفرینی کند. ربیعی و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، با استمرار راه آشنا، کاری از پیش نخواهند برد.
مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری در گام نخست باید آنچه باعث فاصله مردم از رئیسجمهور شده است را بدون فرافکنی و با پذیرش مسئولیت، نقش رئیس و اعضای دولت، احصا کند و از مردم و حامیان عذرخواهی کند. سپس راه صواب و تضمینکننده منافع و مصالح ملی را در زمینههای مختلف بهصورت کارشناسی بررسی و رفع موانع کنند. مکمل رفع تحریمها و عبور از جنگ اقتصادی، بازسازی و بازیابی اعتماد عمومی جامعه و آمادهسازی افکار عمومی برای انتخابات ریاستجمهوری است. بهنظر میرسد جناب آشنا، تنها ناآشنای درون دولت نسبت به مطالبات جامعه جنبشی از دولت نیست. مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری به ریاست علی ربیعی، میتواند در این مدت اندک، در کاهش مخاطرات و عواقب عملکرد این ناآشنایان امیدسوز نقش موثری داشته باشد.
اما میتواند در ترمیم مناسبات سیاسی موثر افتد. بالاخص آنکه شخصیت سیاسی بادانش، صبور و همهجانبهنگری چون دکتر علی ربیعی جانشین ایشان شده است. آشنا از بدو حضور در ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک، کوشید تا روایتی وارونه از منطق و مناسباتی که به پیروزی روحانی انجامید، ارائه دهد و همراه با برخی دیگر از نزدیکان رئیسجمهور، در ایجاد فاصله بین روحانی و جنبش حامی، استقلال ناگفتمان اعتدال از اصلاحات و برساختگرایی روایتی جعلی از فضای سیاسی کشور، اعوجاجآفرینی و تغییر ماهیت منطق موقعیتی که روحانی از آن سر برآورد، نقشآفرینی کند. آشنا در این مسیر کوشید گفتمانی نهتنها متفاوت، بلکه مغایر، مستقل و متضاد از/با گفتمان اصلاحات را بعنوان گفتمان دولت، عرضه کند. این خطمشی استقلالطلبانه، بیالتفات به منطق موقعیت، عدم شناخت از مولفهها و مبانی نظریه گفتمان، سطحینگری و تقلیل گفتمان به گفتار، ایشان را در مسیر تئوریزه کردن اعتدال، بعضا به وادی افراط و تفریط هدایت میکرد.
به زبانی دیگر، جناب آشنا از آنجا که همزمان به مبانی نظریه گفتمان، مبانی، مولفهها، دالها و عناصر برسازنده گفتمان و جنبش اصلاحات، ناآشنا یا در بهترین حالت آشنا اما بیملاحظه و بیالتفات بود؛ در مسیر برساختن گفتمان اعتدال، به برساختن صورتی کاریکاتوریزه از آن دست یازید. صورتی که از سویی فاقد مضمون گفتمان مادر (اصلاحات) بود و از سویی دیگر بهواسطه رادیکالیسم گفتاری/کرداری ناموزون، امکان سازگاری با گفتمان رسمی را نمییافت. به عبارتی، گفتمان اعتدالی مدنظر آشنا، از فرط بیمضمونی و بیمحتوایی، ایشان را مجبور به اتخاذ زبان رادیکال و تنشآلودی از جنس گفتمان ضداصلاحات میساخت؛ زبانی که فضای سیاست و رقابت را به فضای تنش و تخاصم رهنمون میکرد. این تلاشها نهتنها در برساختن گفتمانی هژمون برای دولت، بیتاثیر و بیخاصیت بود و نتوانست انسجام و وحدتی در سطوح مختلف برای دولت به ارمغان آورد که دولت را در سطوح مختلف به دولت بیگفتمان تبدیل کرد. بار گران دولت را بر گردن شخص رئیسجمهور انداخت. بیمسئولیتی، بیعملی و ناکارآمدی را در سطوح مختلف دامن زد و رئیسجمهور و دولت تدبیر و امید را به بیدفاع.ترین دولت جمهوری اسلامی ایران، تبدیل کرد.
بیانصافی است اما و اگر آشنا را تنها عامل این وضعیت بیقراری گفتمانی درون دولت بدانیم و بیالتفاتی شخص رئیسجمهور به هشدارها و انذارهای راهبران، احزاب و کادرهای جنبش اصلاحات، درخصوص عدم واگذاری نبض سیاست دولت و گلوگاههای مهم، بالاخص سیاست داخلی به مخالفان جنبش برسازنده را نادیده بگیریم. اگر این سخن مهندس بهزاد نبوی را که «اگر خاتمی هر نه روز با یک بحران مواجه بود، روحانی هر نه ساعت با یک بحران مواجه است» را بپذیریم؛ نمیتوان از نقش اعضای دولت در ایجاد این بحرانها برای دولت، چشمپوشی کرد و همه عوامل بحران را به خارج از دولت حوالت داد. اگر در عرصه بینالملل، ظهور ترامپ اقتدارگرا و حقوقستیز، تحریم و بحرانهای معیشتی را برای کشور به ارمغان آورد و در عرصه داخلی، رقبای دولت در مسیر بهبود اوضاع سنگاندازی کردند اما آیا میتوان سیاست داخلی اصلاح و اعتدالستیز و خادم مخالفان عادیسازی را نیز بر گردن مخالفان روحانی انداخت؟ آیا میتوان مدیریت وزیر کشور در حوادث ۹۸، که به تعمیق شکاف راه برد را نیز صرفا از چشم مخالفان دولت دید؟
آیا پریشانگوییهای وزیر بهداشت که در لفاظیهایش به رئیسجمهور نیز رحم نمیکند ، را نیز باید از چشم مخالفان دانست؟ همراهی احتمالی معاون سازمان برنامه و بودجه برای تغییر رقم ردیفهای بودجه تصویبشده را هم باید مخالفان پاسخگو باشند؟به نظر میرسد انتصاب دکتر ربیعی در این موقعیت، هرچند دیرهنگام باشد، اما از آنجا که ایشان واجد فهم و دانشی جامعهشناسانه، امنیت و منافعملیمحور، توسعهگرا، میانهروانه همراه با زبانی سیاستورزانه و واجد درکی عمیق از جریانات سیاسی است؛ میتواند در ترمیم رابطه مردم و دولت در ماههای پنهانی نقشآفرینی کند. ربیعی و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، با استمرار راه آشنا، کاری از پیش نخواهند برد.
مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری در گام نخست باید آنچه باعث فاصله مردم از رئیسجمهور شده است را بدون فرافکنی و با پذیرش مسئولیت، نقش رئیس و اعضای دولت، احصا کند و از مردم و حامیان عذرخواهی کند. سپس راه صواب و تضمینکننده منافع و مصالح ملی را در زمینههای مختلف بهصورت کارشناسی بررسی و رفع موانع کنند. مکمل رفع تحریمها و عبور از جنگ اقتصادی، بازسازی و بازیابی اعتماد عمومی جامعه و آمادهسازی افکار عمومی برای انتخابات ریاستجمهوری است. بهنظر میرسد جناب آشنا، تنها ناآشنای درون دولت نسبت به مطالبات جامعه جنبشی از دولت نیست. مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری به ریاست علی ربیعی، میتواند در این مدت اندک، در کاهش مخاطرات و عواقب عملکرد این ناآشنایان امیدسوز نقش موثری داشته باشد.