*آقای فلاحتپیشه! در سفر دیدار اخیر نفتالی بنت با ولادیمیر پوتسنی برخی توافقات مبنی بر عدم دخالت و مخالفت مسکو در قبال حملات اسرائیل به پایگاههای «سپاه قدس» وشبهنظامیان مورد حمایت جمهوری اسلامی مطرح شده است، به نظر شما چرا روسیه اسرائیل را به ایران ترجیح میدهد؟
در دنیای امروز کشورها براساس منافع ملی خودشان عمل میکنند. روسیه کشوری است که در دوران جنگ سرد یک تقابل ایدئولوژیک را در دنیا شکل داده بود که این تقابل باعث فرسوده شدن منابع اقتصادی این کشور شد. به طوریکه عملا در میان ملیتهای مختلفی که در داخل روسیه سکونت داشتند یک نارضایتی شکل گرفته بود. بعدها در جمع کشورهای اروپایی عضو بلوک شرق هم این شرایط تکرار شد که در نهایت این موضوع منجر به فروپاشی این کشور شد. روسیه در آن زمان راهبرد تازهای را در پیش گرفت یعنی بعد از دوران بیماریای که این کشور در ابتدای دهه ۱۹۹۰ سپری کرد، ولادیمیر پوتین که بر روی کار آمد، آن سیاست ایدئولوژیک روسیه را کنار گذاشت و سیاست مبتنی بر راهبرد ملی این کشور را در پیش گرفت. به همین دلیل نوعی رابطه را در همه نقاط دنیا شکل داد که در این رابطه عملا همه کشورها نقش داشتند. به عنوان مثال یک میلیون نفر از مهاجران یهودی روسیتبار و حتی بسیاری از سیاستمداران روسیه یهودیتبار هستند که همین منجر به یک پیوند شبه راهبردی میان اسرائیل و روسیه شد. حتی در قضایایی مثل قضیه سوریه، روسیه سعی کرد هیچگونه چالش منافعی با اسرائیل نداشته باشد بهگونهای که در زمان حملات این رژیم به پایگاههای مخالفش حالا چه پایگاههای بشار اسد و ارتش سوریه، چه پایگاههای طرفداران ایران ما مشاهده کردیم که روسیه حتی اجازه استفاده از «اس-۳۰۰»ها را برای رهگیری موشکها نداشت. اصل راهبردی که روسها دنبال میکردند این بود که هر بازیگری در سوریه حق دارد منافع خود را تامین کند و سعی کرد یک توازن را شکل دهد. سیاست روسیه براساس حفظ این توازن در منطقه و دنیا است. چیزی که برای پوتین اهمیت دارد این است که بازیهای خودش را ادامه دهد و هیچوقت بازیای که منجر به یک تقابل میشود را در پیش نمیگیرد. البته در قضیه اکراین کاملا موضوع فرق داشت چون این قضیه برای روسیه حیثیتی بود.
بشار اسد طرح آمریکایی مورد حمایت اسرائیل را اجرایی کرد
*با توجه اینکه اخیرا سوریه دست به اقداماتی زده است که از تنش دور باشد و با کشورهای عرب منطقه ارتباط بیشتری داشته باشد، آیا قبول دارید که بسار اسد در پی دور شدن از ایران است؟ دلیل این امر را چه میدانید؟
در خصوص سوریه واقعیت قضیه این است که بشار اسد فرزند حافظ اسد است. حافظ اسد سیاستمدار عربتباری بود که سعی کرد نوعی توازن هم در قبال کشورهای عربی و هم ایران برقرار کند. بعد از او چون بشار اسد تجربیات پدرش را نداشت بهدلیل سیاستهای مبتنی بر سرکوبی که شکل داد، سوریه دچار چالشهای ویرانگری شد. من اعتقادم بر این است که چراغ سبزی که بشار اسد برای تامین انرژی لبنان نشان داد، نشان دهنده این بود که آن چیزی که برای بشار اسد بیش از هر چیزی اهمیت دارد، حفظ حکومت سوریه است. خیلی زود است که الان بگوییم بشار اسد وارد مذاکرات تنشزدایانه با اسرائیل میشود یا خیر. به نظر بنده نباید تحلیل شتابزدهای کرد اما واقعیت قضیه این است که به هر حال بشار اسد طرحی که یک طرح آمریکایی بود و حتی مورد استقبال اسرائیل هم قرار گرفت را اجرایی کرد و اولین امکان برای خارج شدن از محاصره برای او فراهم شد. اما یک واقعیت مشخصی که وجود دارد این است که ایران به میزانی که در سوریه هزینه کرده است نتوانسته است همانند دیگر بازیگران این هزینهها را برای خودش جبران کند. به طوری که الان در حوزههایی همانند حوزههای اقتصادی کشورهایی که حامی داعش بودند نفوذ اقتصادیشان در سوریه بیش از ایران است.
*آقای فلاحتپیشه! باتوجه به اتفاقاتی که اخیرا در آذربایجان افتاده است، برنامه درازمدت اسرائیل در به حاشیه راندن جمهوری اسلامی چیست؟ آیان این اقدامات موفقیتآمیز خواهد بود یا خیر؟
اینکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و سیاستهای اسرائیل پیش میرود یا ایران بستگی به تحولات آینده و تصمیمگیری مقامات سیاسی در منطقه بهویژه مقامات ایران دارد. آن اتفاقی که در حال شکل گرفتن است این است که کشورهای عربی موضوع فلسطین را با منافع ملی بهویژه روابطشان با آمریکا را جدا میکنند و به همین دلیل نوعی چراغ سبز به اسرائیل نشان میدهند. بخشی از این موضوع هم ناشی از نتیجهبخشی سیاست ایرانهراسی است که از سال ۲۰۰۵ میلادی در دستور کار قرار گرفت و روز به روز در حال مشاهده نتایج موفقیتآمیز بودن این سیاست هستیم. یک واقعیت دیگر هم وجود دارد و آن این است که اگر باز هم سیاست تنشزدایی در ایران با تعلل دنبال شود روز به روز سیاستهای به حاشیه راندن ایران قویتر خواهد شد. یک چیزی که در ایران وجود دارد این است که در عرصههای مختلف بهویژه مناسبات بینالمللی، تعلل در تنشزدایی وجود دارد. در بحث برجام سیاستهای ایران متاسفانه تطهیر تنش است که در چند ماه اخیر این تطهیر بیشتر هم شده و کشور گامی اساسی برای پایان دادن به تنشها را برنداشته است. ما مشاهده کردیم که در شرایطی که بایدن بر سرکار آمد در بحث برجام بهغیر از ایران و دیگر طرفهای اروپایی سیاستمداران آمریکایی سعی داشتند که سیاستهای اسرائیل را موردتوجه قرار دهند و عملا به جای اینکه ایران اصل قرار گیرد کشورها و سیاستهای دیگر بهویژه اسرائیل اصل قرار گرفتند و به نوعی ایران به حاشیه رانده شد. به اعتقاد بنده فرصت برجام به زیان ایران در حال سپری شدن است. اصلا مشخص نیست ایران در قبال برجام چه سیاستی در پیش خواهد گرفت اما معتقد هستم در قبال هزینه هایی که کشور در حال پرداختن است مشخص نیست چه دستاوردی به دست خواهد آمد که این هزینهها جبران شود. آنطور که ادعا شد حدود ۹۰ درصد متن توافقی شکل گرفته بود که میتوانست یک توافق موفقیت آمیز باشد اما این وقتکشی که شکل گرفت باعث شد که الان بازیگرانی مثل اسرائیل به بازیگر اصلی در برجام تبدیل شده است که این به ضرر کشور تمام خواهد شد. دولت باید یک برنامه جامعی برای تنشزدایی در عرصه جهانی، منطقهای و روابط دوجانبه داشته باشد و الا به اعتقاد بنده سیاست به حاشیه راندن ایران با نتیجه دلخواه دشمنان ایران تمام خواهد شد.