روزنامه همشهری نوشت: «بیستمین تابلوی سنجش آلودگی تهران هم تنفس در هوای دودگرفته پایتخت را «ناسالم برای همه گروهها» اعلام کرد. حالا چشم همه هشت میلیون تن جمعیت تهران به نسیمی است که با قدرت هر چه تمامتر از سمت توچال راهی شود و تخفیفی برای تنفس در این هوا بدهد؛ تنها راه حل «شدنی»ای که همواره از آن برای رفع آلودگی تهران مطرح میشود. این روزها باید کمتر از دیدن افراد مضطرب، پرخاشگر، افسرده و پراسترس تعجب کنیم؛ آلودگی هوا زندگی کودکان، سالمندان، زنان باردار، بیماران تنفسی، بیماران قلبی و همه گروهها را مختل کرده و همه چیز تقصیر باد است.
همشهری در این گزارش تأثیر آلودگی هوا در مشکلات روانی مردم تهران را بررسی کرده است؛ معضلی که در پنج سال گذشته از نیمه دوم سال، خودش را به تمام فصول سال رسانده و روزهای بسیار اندکی برای تنفس در هوای سالم برای شهروندان باقی گذاشته است.
گلوله برفی بحران
آلودگی پایتخت مشکل امروز و دیروز نیست و سابقهای بیش از نیمقرن در تهران دارد. با این حال هنوز راه حل مؤثر و کارآمدی برای برطرفکردن آن پیدا نشده است. اعلام روزانه میزان آلودگی هوا تنها توانسته گروههای پرخطر و در روزهای قابل توجهی همه گروهها را از خطر تنفس در این هوا باخبر کند؛ بیآنکه کسی برای مقابله با این هشدار آماده باشد. «محمدرضا شالبافان»، روانپزشک و استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران، میگوید: «در کلانشهرهایی مثل تهران که ناگهان با آلودگی هوا مواجه میشویم، حتما شاهد فشار و استرس زیادی در جامعه خواهیم بود. علاوه بر این که این آلودگی روی سلامت جسمی و عملکرد افراد تأثیر میگذارد، تغییرات ناگهانیای در برنامهریزیهای روزانه ما ایجاد میکند که روی روان ما تأثیر زیادی میگذارد.»
تغییرات محیطی یکی از اتفاقهایی است که جزیره امن آرامش هر فردی را به هم میزند و ثبات فرد را تهدید میکند. اضطرابهای محیطی از همین جا شروع میشوند و مثل گلوله برفی که هر لحظه بزرگتر میشود، مدام قدرت میگیرد و با هر محرکی، آسیب بیشتری به افراد وارد میکند. شالبافان میگوید: «وقتی شرایط معمول زیستی ما به هم میریزد، بر اساس سلامت روانی و جسمی فرد و شرایطی که قبل از این تغییرات داشته، واکنشهای مختلفی خواهد داشت. افسردگی، اضطراب، تپش قلب، خشم، تحریکپذیری، لرزش و … بخشی از این واکنشهاست.»
ما بخشی از راه حل هستیم
ضربههای روانی بحرانی مثل آلودگی هوا وقتی مهیبتر میشود که افراد خود را در مقابل آن ناتوان حس میکنند. اوضاعی که از کنترل خارج شده و به جز مدیریت سراسری و یکپارچه راهی برای حلکردن آن نیست و به خودی خود برای این که شهروندان را به دام افسردگی و انفعال بیندازد، کافی است.
شالبافان میگوید: «موضوعی مثل آلودگی هوای تهران مسئلهای کلان و پیچیده است و بخش مهمی از راه حل آن مسئله مدیریت است. اما این که بگوییم کاری از دست ما برنمیآید و در مقابل این معضل احساس منفعلبودن کنیم، پاسخ درستی نیست. ما بخشی از راه حل هستیم. البته این به معنای این نیست که حل هر مشکل و راهکار آن را از مردم بخواهیم. منفعلشدن مردم در مقابل مشکلات اینچنینی، باعث کاهش مطالبهگری میشود. فراموش نکنیم که مطالبهگری از اتفاقهای مهمی است که بر کاهش استرسهای اجتماعی اثر میگذارد. وقتی انتظار تغییر و تحول داشته باشیم و آن را مطالبه کنیم، میتوانیم بگوییم کاری که از دستمان برمیآمده را انجام دادهایم. بیتفاوتی مردم نسبت به چنین پدیدههایی به اندازه خود بحران، آسیبزننده است.»
او حد متعادلی از مسئولیتپذیری را برای هر شهروندی لازم میداند تا منجر به رخدادن نتیجهای مطلوب شود و میگوید: «منظورم از حد متعادل این است که نه نسبت به این اتفاق بیتفاوت باشیم و خود را منفعل حس کنیم، نه این که خودمان را کاملا مقصر بدانیم. هر دو راهکار اشتباه است و جامعه را دچار اضطراب و تنش میکند.»
مراجعه به درمانگر فردی
بحرانهایی مثل آلودگی محیط زیست، آلودگی هوا و … میتوانند روحیه جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهند. سازمان بهداشت جهانی برای مسلطشدن به این تنشهای روانی و استرسها، روشهای مختلفی را پیشنهاد میکند. از جمله شرکت در جلسات مشاوره گروهی و افزایش مهارتهای زندگی. اما اگر کار بیخ پیدا کرد و تنش و افسردگی و اضطراب از حد گذشت، باید برای آن فکر جدیتری کرد. شالبافان میگوید: «اگر اضطراب و دلشوره و تنشهای این بحرانها آن قدر زیاد است که بهسادگی در رفتار فرد قابل مشاهده باشد، دیگر کاری از دست دورههای مهارتهای زندگی و مشاوره گروهی برنمیآید. فردی که در چنین شرایطی قرار دارد و تغییرات خلقی به وضوح زندگی او را مختل کرده، باید به درمانگر فردی مراجعه کند. این بحرانها میتواند تأثیر زیادی در تمام ابعاد زندگی فرد داشته باشد.»
گروههای حساس تنشهای روانی
تنشهای ناشی از آلودگی هوا هم مثل هر مشکل دیگری دستهبندیهایی برای «گروههای حساس» دارد؛ افرادی که بیش از دیگران تحت تأثیر این مشکل قرار میگیرند و واکنشهای رفتاری و درونی آنها به این بحران باید کنترل شود. استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران میگوید: «در مورد بیماریها و تنشهای روانی، عوامل خطر تعریف شدهاند. مشکلات مالی و اقتصادی، تغییر شغل یا تغییرات بزرگی که در زندگی تجربه میکنیم، تغییر محل زندگی و … عواملی هستند که اگر فرد در مواجهه با آن قرار بگیرند، دچار استرس میشود. این استرسها لزوما نتیجه اتفاقهای منفی نیستند. مثلا دانشجویی که بعد از دو سال کلاسهای غیرحضوری باید در کلاسهای حضوری شرکت کند، فردی که در آستانه شروع زندگی تازه قرار دارد و … هم استرسهای زیادی را تجربه میکنند. این مشکلات و اضطرابهای انباشته با بحرانی مثل آلودگی هوا تشدید میشوند. ما در مورد مشکلات روانپزشکی این افراد را در زمره گروههای حساس قرار میدهیم.»
آگاهی از این موقعیتها و آمادگی برای تحمل بحرانهای تازه میتواند مقاومت افراد در برابر افسردگی و اضطراب را بیشتر کند. این روزها که سلامت جسمی «همه گروهها» در پایتخت به وزیدن باد توچال بند است، با مراقبتهای ساده میتوان سلامت روانی نسبیای را تجربه کرد.»
انتهای پیام