هو العزیز الحکیم
به مناسبت روز دانشجو و تجربه ی نزدیک به ده سال فعالیت های دانشجویی بر خود لازم دیدیم تا در مورد ماهیت دانشجویی یادداشتی بنگارم و بحث از اینجا شکل میگیرد که معمولاً دانشجو نمیتواند دانش کسب کند و این که چه استدلالی پشت این حرف است بدان خواهیم پرداخت و قبل از شروع بحث باید بگویم که این بحث شامل موارد استثنا نمیشود و اگر مورد خاصی در ذهن شمای خواننده پدیدار شد پیشاپیش بنده آن را خواهم پذیرفت.
اینکه دانشجو چه باید بجوید که از اسمش معلوم است، دانش اما دانشجو با هدف دانش دانشجو میشود؟ میتوان گفت از آخرین دلایلی که یک فرد به دانشگاه میرود برای خود آن دانش است یعنی اینکه یک فرد یا به دلیل کسب ثروت و بدست آوردن جایگاه اجتماعی سوق به تحصیل در فلان رشته ی دانشگاهی میکند یا به اصرار خانواده برای بدست آوردن عنوان مهندس یا دکتر و… پا به عرصه ی تحصیل میگذارد یا اگر پسر باشد برای خریدن زمان با هدف تعویق سربازی یا اگر دختر باشد با هدف دیده شدن دانشجو میشوند.
این افراد معمولاً در مقطع فوق دیپلم یا لیسانس بیشتر تحصیل نمیکنند و سپس آن رشته ی تحصیلی را کنار میگذارند و اگر در آن رشته مشغول به کار شدند وجدان کاری و اخلاقی در آن تخصص را نادیده میگیرند که این از بدترین بلایایی است که بر سر یک جامعه میتواند بیاید.در این جا کسب علم برای خود علم نبود.
حال اگر بخواهیم به آن معدود افرادی که با علاقه به کسب یک علم خاص به دانشگاه میروند بپردازیم این افراد چون با هدف دانشجو شدهاند از گروه بالا که توضیح داده شد قطعاً موفقتر هستند و این افراد به دو دسته تقسیم میشوند دسته ی اول افراد با ذوق و عاشق نسبت به رشته ی مورد علاقه شان است که به دلیل فراهم نبودن امکانات برای پیشرفت در آن رشته و عدم حمایت گروه یا سازمانی از آنان متاسفانه مجبور میشوند از علاقه ی خود دست بکشند و معمولاً در صورت فارق التحصیلی مشغول به کار دیگری شوند برای مثال در برخی از رشته ها امکان فعالیت معمولاً برای دانشجویان روزانه ی آن رشته در دانشگاه های مطرح وجود دارد و دیگر دانشجویان معمولاً با در بسته مواجه میشوند و در این جا هم این دسته از دانشجویان نمیتوانند علم مورد نیاز را کسب کنند و گواه آن رشته هایی است که بازار کار آزاد و خصوصی برای آن وجود ندارد و دانشجوی بخت برگشت های که جایی او را حمایت نمیکند عملاً نمیتواند علم کسب کند.
دسته ی دوم هم که نسبت به دسته ی اول خیلی کمتر هستند افراد فعال و توانمندی هستند که امکان پیشرفت در رشته ی تحصیلی مورد علاقه ی خود را دارند و دست به ابتکارات و ابداعات خوبی میزنند و این افراد هم به دو دسته تقسیم میشوند. دسته ی اول افرادی هستند که به دلیل عدم حمایت توسط نهادها و سازمانهای مربوطه نمیتوانند آن رشته را تعالی ببخشند و متاسفانه یا به فکر مهاجرت به خارج میافتند و یا توسط کشورهای غربی جذب میشوند که در اینجا سرمایه های کشور برای تربیت دانشجو هدر میرود چون نتیجه ی آن در جایی غیر از ایران به ثمر مینشیند و این گروه هم در اینجا نمیتوانند به کسب علم ادامه دهند. دسته ی دوم که نسبت به دسته ی اول خیلی کمتر هستند افرادی هستند که نخبه و توانمند بوده و از شانسی که داشته اند تخصص شان نیاز ضروری کشور بوده و به همین دلیل با تمام امکانات و ظرفیت اقدام به تحقیق و پژوهش و نوآوری در رشته ی تحصیلی خود میکنند.
پس میتوان نتیجه گرفت جویندگان راسخ علم بسیار کم هستند و همان تعداد قلیل هم معدودی از آنان به هدف خود میتوانند در داخل کشور دست پیدا کنند وگرنه سرنوشتی متفاوتی ممکن است برایشان رقم بخورد. مثال این بحث تعداد شرکت های کمّی دانش بنیان است که اگر تعداد فعال آنان را اگر بخواهیم تناسب بگیریم عدد ناچیزی است یا در مثالی دیگر میتوان به نانو تکنولوژی اشاره کرد که ما در علم نانو جزو رته های برتر هستیم ولی متاسفانه در به کارگیری علم نانو در رده های بسیار پایینی به سر میبریم که علت این تفاوت فاحش نتایج آماری همان است که در این بحث اشاره شد.