آن دو در این زمینه نوشتند: شاید اگر سال گذشته همین موقع، کسی به شما میگفت در کشورمان و همچنین در خاورمیانه این میزان تغییرات شگرف اتفاق خواهد افتاد، او را نابالغی بیتجربه و بیگانه با دنیای سیاست میپنداشتیم و حتی به حرفهایش پوزخند میزدیم. حال آنکه ما سالی را سپری کردیم که همچون دهههای پرحادثه گذشت.
از عملیات ۷ اکتبر تا سقوط هلیکوپتر حامل رییسجمهور ایران، به خاک و خون کشیده شدن غزه و لبنان توسط اسراییل با جنایات جنگی و نسلکشی تا جایی که دیوان کیفری بینالمللی نتانیاهو را مجرم شناخت؛ ترور سران مقاومت، تغییر حاکمیت سوریه و فرار اسد و نقش پررنگ اردوغان در این فروپاشی و اکنون حملههای مجدد به یمن. خاورمیانه امروز هیچ شباهتی با یک سال گذشتهاش ندارد.
در میان این تغییرات شگرف و لحظهای، با وجود عوامل مهم مادی و معنوی، نقش کلیدی و حساس به تکنولوژیها اختصاص دارد. چه در حوزه تکنولوژیهای ارتباطی و جنگ رسانهای و جهتدهی به افکار عمومی جهانی و چه در حوزه سختافزار و نرمافزار جنگی و چه در ارتباط با فناوریهای بهروز هوش مصنوعی.
واضح است شرط لازم و کافی بهرهمندی از تکنولوژیهای جنگی و ارتباطی نیازمند دانشی همهجانبه، بلندمدت و عمیق است که مشخصا تنها با برنامهریزی بلندمدت جهت تربیت و نگهداری نیروی انسانی متخصص امکانپذیر خواهد بود. به واقع جنگهای این دهه، نبرد هوش و نبوغ نیروی انسانی مولد تکنولوژی است؛ نیرویی که سرمایهگذاری روی آن، زمان و هزینهبرتر از سایر ملزومات تکنیکی جنگهاست. عملیاتی که طی ۶ ماه گذشته از سوی اسراییل در منطقه اجرا شده، ترور سران مقاومت که در تهران، غزه و لبنان صورت گرفته، انفجار پیجرها در لبنان، استفاده وسیع از پهپادهای شناسایی و موشکهای رادارگریز، بهکارگیری هواپیماهای جنگی ۳۵ -F و مواردی از این دست، در عین قساوت و توحش یک نسلکش، نتیجه فناوریهای روزآمد و دقیق جنگی است که البته با بودجههای میلیارد دلاری از امریکا دریافت کرده و پشت این دانش، نیروی انسانی با تجربهای است که در نتیجه قدرت ریسک زمامداران و امکانات مادی مکفی و حس نیاز کشور به آنها که تعلق روانی ایجاد میکند، به وجود آمده است.
برای مقابله با آنچه دنیای غرب و اسراییل نسلکش در برابر ما قرار داده، راهی جز تقویت تکنولوژی با اتکا بر نخبگان خود نداریم. اما نباید فراموش کرد که نخبه تکنولوژیساز برای ماندن و ساختن، نیازمند توجه ویژه مالی و بیش از آن حس پذیرفته شدن در کشور و احترام دیدن از مسوولان است. دخالت، خصوصا در موضوعات شخصی و سیاسی، حس غیر موثر بودن و سرخوردگی ناشی از آن، تغییر سیاست دولتها نسبت به اکوسیستم فناوری، فیلترینگ گسترده و عدم امکان استفاده از اینترنت سریع و با کیفیت، ورود به حریم شخصی افراد و کنترل آنها و چه بسا برچسب جرایم امنیتی همچون نفوذ و جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی به آنها عواملی هستند که نخبگان را فراری میدهند. به اینها بیفزایید مشاهده رانت دولتی در تخصیص منابع به خودیها را که ضربات بهتآوری به اعصاب و روان آنها وارد کرده و به مثابه کاتالیزور، آمادگی آنها را به گریز از میهن صدچندان میکند.
مجموع این عوامل، کشور ما را در ردیفهای بالای جدول نخبهگریزی قرار داده است. بر اساس آمارهای رسمی ۳۹درصد از نخبگان المپیادهای علمی، ۲۷درصد از نفرات ۱ تا ۱۰۰ کنکور و ۱۶.۷درصد از نفرات ۱ تا ۱۰۰۰ کنکور در سالهای منتهی به ۱۴۰۱ مهاجرت کردهاند. هر چند کشور ما در عرصه ساخت موشک و پهپاد پیشرفتهای چشمگیری داشته که البته بار آنها بر دوش جوانان متخصص و ایران دوست است، اما درد آن است که جوانان مولد که تجربه، آزمون و خطای خود را در این سرزمین انجام دادهاند در اوج سالهای تولید علم و زیرساختسازی کشور به دیگر کشورها مهاجرت میکنند. گاه خبرهایی از مهاجرت معکوس هم منتشر میشود، اما این آمار چنگی به دل نمیزند و در برابر ارقام مهاجران، چندان بزرگ نیست.
برخی نخبگان نیز بنا به دلایلی از جمله مشکلات مالی یا ویژگیهای فرهنگی قادر به مهاجرت نیستند، اما دچار قهر با کشور شدهاند. مشاهده شده که حتی فارغالتحصیلان دانشگاههای معتبر، چون نتوانستهاند شغلی درخور بیابند یا تنگنظریهای سیاسی اجتماعی، سدهایی در برابرشان قرار داده، به کارهایی کاملا غیرمرتبط با رشته تحصیلی خود روی آوردهاند و گروهی از آنها نیز بیکارند و اوقات خود را در کافه و پارک سپری میکنند. اگر قبول داریم که جنگ امروز، جنگ دانش و فناوری است باید به هر قیمت، نخبگان خود را نه فقط حفظ کنیم، بلکه آنها را در ذهن مدیران کشور ارتقا بدهیم. جنگهای این قرن نه با اتکای صرف به هوش سیاسی یا استراتژیک حاکمان که بیشتر با تکیه بر ذکاوت تکنولوژیک کشورها در سخت و نرمافزار جنگی و ارتباطی است که نخبگان تکنولوژیساز محور اصلی و علت مسلم آن هستند.