مواجهه با سختی های زندگی امری اجتناب ناپذیر است و واکنشی که افراد در مواجهه با این سختی ها از خودشان نشان می دهند به نوع و نحوه نگرش آنها به مشکل است و نه خود مشکل. مسلما وقتی فردی با حادثه ای ناخوشایند رو به رو می شود، درد را تجربه می کند که میزان درد برای هر حاثه مشخص است، ولی آنچه در افراد متفاوت تجربه می شود، میزان رنجی است که هر فرد تجربه می کند. پس لازم است افراد در این زمینه آگاهی پیدا کرده و برابر با درد موجود، رنج را تجربه کنند و نه بیشتر.
دکتر مینا پور فرخ، روان شناس در این باره می گوید: در روان شناسی، رویکردی به نام Logotherapy یا معنا درمانی وجود دارد که به ما می آموزد حتی جنبه های غم انگیز و منفی زندگی مانند رنج های اجتناب ناپذیر، با نگرشی که انسان در وضعیت خود اتخاذ می کند، می تواند به دستاورد تبدیل شود و با نگاه خوشبینانه ای که به فرد در مقابل پدیده های درد، مرگ و احساس گناه می دهد، این قابلیت را ایجاد می کند که ناامیدی را به امید تبدیل نماید.
در حقیقت معنادرمانی نگرش بیمار نسبت به جهان بیرونی و نسبت به خودش و تقدیر غیر قابل تغییری که خدشه دار شده را درمان می کند و این باور را در فرد ایجاد می کند که او قربانی شرایط زیست شناختی، روان شناختی یا جامعه شناختی نبوده و با اراده آزاد و مسئولانه ای که دارد، راه گریز از رنج و احساس گناه را پیدا کرده و شرایط را تغییر خواهد داد.
وقتی صحبت از اراده آزاد و آزادی انسان می شود، منظور رهایی از شرایط موجود نیست بلکه آزادی در انتخاب جایگاه در هر شرایطی است که با آن مواجه می شود. توانایی منحصر به فرد انسان این است که خودش را حتی از بدترین شرایط رها و نگرشی را در خودش ایجاد کند که می تواند شخصیت خودش را شکل دهد و با قابلیت های منحصر به فرد خود رو به رو شود. رو به رو شدن با این توانایی های خاص هر فرد که در اثر مقابله موفقیت آمیز با رنج و سختی های زندگی به دست می آید، لذت و خوشبختی را همزمان و خودکار به دنبال خواهد داشت. خوشبختی اینطور نیست که آن را هدف قرار دهیم و به دنبال آن باشیم، بلکه موفقیت ما در مواجهه با سختی ها طعم لذت و خوشبختی را به وجود می آورد.
از این لحظه، تلاش هر فرد برای کشف رسالت زندگی شروع خواهد شد. مطابق با این دیدگاه، فردی که مرگ عزیزی را تجربه کرده یا قابلیت فرزند آوری ندارد، با ظهور خلاقیت خود مثلا با خلق یک اثر هنری می تواند نام خود را جاودانه کند یا کسی که در یک شرایط بحرانی، شغل خود را از دست می دهد. شاید لازم است با دل کندن از حقوق متوسط ماهیانه ای که هیچ رشدی را به همراه نداشته، به جای احساس عجز، اکنون با انرژی بیشتری به پا خیزد و با خلاقیتی که در این شرایط به وجود می آورد، توانایی های خود را شناخته و شغلی به مراتب بهتر و مزایای بیشتر برای خود ایجاد کند و این همان کشف معنای زندگی همراه با اراده آزاد و مسئولانه است.
لازم به ذکر است که صبر و شکیبایی و ایمان به مساعدت خداوند از ارکان لاینفک این دستاورد بوده تا فرصت هایی را برای رشد و تعالی فراهم آورد.