عباس اقلامی| بنای قدیمی و فرسودهای که دیوارهایش نم دارد و لولههای آب آن ترکیده، قرار است خانه حامد و مینو باشد که تازه از پاریس برگشته اند و قصد ساختن یک زندگی تازه دارند. اما از همان دیالوگهای ابتدایی حامد و مینو متوجه میشویم ظاهرا قضیه به همین سادگی نیست. این بنای فرسوده کنار بنای فروریخته یک رابطه در گذشتهی حامد، بناست ساخته شود.
حامد رابطهای را در دوران دانشجویی موسیقی ناتمام گذاشته و به پاریس رفته و بعد هم به زعم خود تمامش کرده. اما مسأله اینجاست که همه چیز همیشه دست ما نیست و این تنها ما نیستیم که میتوانیم چیزی را شروع یا تمام کنیم؛ و اساسا کار سختی است اگر محال نباشد که در زندگی پروندهای ناتمام داشت و سراغ گشودن پرونده تازهای رفت، آن هم وقتی صحبت رابطه عاشقانه و عاطفی در بین باشد.
نوید دانش این سوژه را دستمایه ساخت فیلم دوئت قرار داده تا از دل آن نقبی بزند به روابط بین آدمها در وادی عشق و رابطه به ویژه در زندگی طبقه متوسط.
حامد که به پاریس رفت، سپیده دوست و هم دانشگاهی اش که با او در رابطه عاطفی بودند و تجربههای مشترک همنوازی موسیقی داشتند و قطعهی دوئتی هم با هم ضبط کرده بودند، سرخورده از عشق ناکام و رابطه ناتمام، با منصور ازدواج میکند و ظاهرا همه چیز هم خوب و خوش در زندگی اش پیش میرود تا اینکه باز سر و کلهی حامد پیدا میشود.
حامدی که آمده توضیح دهد چرا رفته و کجا رفته و حالا که آمده چرا و چیزهایی از این دست. چیزهایی که وقتی سالها از رابطهای گذشته باید فکر کرد که آیا جایی برای گفتن و به میان کشیدن دوباره دارد. آن هم در شرایطی که سپیده ازدواج کرده و هر زنده کردن خاطرهای از گذشته، ضربهای میتواند باشد به بنای زندگی جاری او.
از همین جاست که فیلم وارد مجموعه رخدادهایی میشود که در آن پای منصور، شوهر سپیده هم به ماجرا باز میشود. ورود منصور به داستان از سکانسی است که در ماشین فقط صدای او را میشنویم و نمای دوربین روی سپیده بسته شده است.
سکانس و نمایی که حکایت از خارج از ماجرا بودن منصور در تمام این سالها دارد و او حالا با سلسله وقایعی مواجه است که باعث تغییر رفتار سپیده شده و منصور نمیداند چرا؟!
دوئت در سوژه چیز تازهای ندارد و مانندش بارها ساخته شده است. البته این عیب هیچ فیلمی نمیتواند باشد که دارای سوژهی تکراری است، به شرط اینکه در روایتی تازه و سیر روایی منطقی سر بکشد به مفاهیمی که تصمیم دارد به میان آورد و اینجا در دوئت به مفاهیمی، چون عشق، تنهایی آدمها بعد از خروج از رابطه، نوع مواجهه با مسیرهای مسدود رابطه که تلاشهایی گاه نافرجام میکنی برای بازکردن راهی از آن و نمیتوانی و نمیشود.
کاری که دوئت هم تصمیم دارد انجام دهد، اما یک ایراد اساسی دارد که به شخصیت پردازی در داستان فیلم باز میگردد که از مجموعه شخصیت هایش افرادی غیرمنطقی و ناجور با طبقه متوسطی که نمایندگی اش میکنند ساخته است.
شخصیتهایی که جایی بین سنتی و مدرن بودن و روشنفکر و متعصب بودن در روابط خود گیر افتاده اند و نه این هستند و نه آن. اتفاقی که تماشاگر را هم دچار سردرگمی میکند که بالاخره این شخصیتها خاستگاه اجتماعی شان کجاست؟!
نوید دانش در دوئت دست روی چالشهایی میگذارد که اگر داستانش دچار این مشکل نبود میتوانست حاصل به مراتب تماشایی تری داشته باشد.
چالشهایی که روابط طبقه متوسط و روشنفکری که موسیقی میشناسد، شهر کتاب میرود و کتابخوان است و تجربه زندگی در اروپا را دارد و تحصیلکرده هم هست با آنها در زندگی روزمره و روابط میان فردی خود دهه هاست که روبرو است.
چالش هایی، چون حق دانستن از گذشتهی کسی که با او وارد رابطه زناشویی شدهای و اینکه تا کجا حق داری بدانی، حق اینکه رابطهای را ناگهانی و یکطرفه تمام کنی، حق دوست داشتن، حق رفتن و نماندن و چیزهایی از این دست.
این مجموعه چالشها اگر در فیلم شکل میگرفت، از دوئت فیلم دیگری میساخت غیر از این چیزی که در حال حاضر میبینیم. اما گویا خود فیلمساز هم از جایی به بعد تمایلی به پرداختن به آن و ساخت فیلمی آن شکلی ندارد و زندگی نرمال را برای شخصیت هایش بیشتر میپسندد.
منصور به رابطهای از نو و بچه دار شدن با سپیده فکر میکند و حامد هم که یکبار طعم جدایی را چشیده، هر چند به انتخاب خودش، اینبار در وحشت از دست دادن مینو سراسیمه به خانه فرسوده اش باز میگردد و وقتی مینو را آنجا میبیند، خیالش از بودن او راحت میشود و به ساختن این خانه فرسوده که حالا دیگر خرابتر هم شده فکر میکند.
خانهای که در سوی دیگر داستان، یک آپارتمان شیک و نو قرینهی آن است، با چشم اندازی زیبا که منصور به سپیده پیشنهاد زندگی در آن را میدهد، اما سپیده که هنوز دچار آن همنوازی ناتمام است، این خانهی قشنگ را از آن خود نمیداند و شاید همان باشد که منصور گفت.
سپیده ترجیح میدهد به همان کاناپه همیشگی در آپارتمان کوچکتر برود و آن دوئت پیانو و ویولون را گوش دهد. هر چند خودش دیگر دست به ساز نزند.
منبع: سینما سینما