متهم همچنین از زندگی پرآسیب خانوادهاش و علت معلولیت برادرش گفت و توضیح داد چطور زندگی آنها با این معلولیت دگرگون شد.در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. براساس کیفرخواست صادرشده وقتی مأموران پلیس با تماس تلفنی شهروندی به خانه قدیمی واقع در جنوب تهران رفتند، با جسدی روبهرو شدند و برادر بزرگ فرید به نام فرهاد خودش را بهعنوان عامل جنایت معرفی کرد و همانجا بازداشت شد. جسد خونین فرید با دستور قضائی به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس به بازجویی از فرهاد پرداخت. این مرد میانسال گفت: برادرم از بدو تولد از ناتوانی ذهنی رنج میبرد و همیشه با رفتارهایش ما را اذیت میکرد. آخرینبار از رفتارهای او عصبانی شده بودم که با او درگیر شدم و ناخواسته او را کشتم.
در جلسه دادگاه پدر و مادر قربانی اعلام گذشت کردند و گفتند از پسر بزرگشان هیچ شکایتی ندارند.
سپس مرد میانسال به دفاع پرداخت و گفت: ما هشت خواهر و برادر بودیم و پدرمان با سختی زندگیمان را اداره میکرد. فرید هنگام تولد دچار عارضه مغزی شده بود و مشکلات روحی و روانی زیادی داشت. مادرمان ۳۰ سال قبل وقتی باردار بود نمیدانست دوقلو در شکم دارد و موقع زایمان متوجه این ماجرا شد.
خواهرمان سالم به دنیا آمد اما فرید به خاطر تأخیر در زایمان دچار عارضه مغزی شد. پرده گوشش پاره شد و به مغز او آسیب رسید. بههمیندلیل بیمار بود و همیشه برای ما مشکلاتی ایجاد میکرد. برادرم به مدرسه رفت اما نتوانست درس بخواند و درسش را ناتمام رها کرد.متهم ادامه داد: من به خاطر مشکلات خانوادگی زیادی که داشتم به دام اعتیاد افتادم و معتاد شدم؛ اما بعد از چند سال به کمپ ترک اعتیاد رفتم و مواد را ترک کردم. البته آنجا به خاطر درگیری دچار نقص عضو شدم و دیگر توان کارکردن نداشتم. چون زن و فرزند داشتم، تاکسی خریده بودم و با هر زحمتی که بود کار میکردم تا مخارج زندگیمان را تأمین کنم.
متهم درباره جزئیات درگیری خونین با برادرش گفت: خانه پدریام در منطقه جنوبی شهر بود و پشت خانه تبدیل به خانه تیمی شده بود و مردان و زنان فاسد به آنجا رفتوآمد داشتند. بههمینخاطر برادرم دچار فساد اخلاقی شده و آبرویمان را در محل برده بود و به خانه فساد رفتوآمد داشت. بارها به او تذکر داده بودم اما حرفم را گوش نمیداد. آخرین بار برادرم به خانه آمد و میخواست مشروب بخورد که با او مخالفت کردم؛ اما برادرم گردنم را گرفت و میخواست من را خفه کند که همان موقع پسرم و دوستش به هواخواهی از من وارد دعوا شدند.
پسرم فرید را به سمت پارکینگ خانه برد و فرید با تاکسی من که در پارکینگ بود برخورد کرد. او که عصبانی شده بود از روی زمین برخاست و به سمت پسرم حمله کرد. او روی پسرم افتاده و گلویش را گرفته بود و میخواست او را خفه کند که برای دفاع از پسرم وارد دعوا شدم و سه ضربه چاقو به برادرم زدم.
متهم درحالیکه سرش را پایین انداخته بود گفت: من قصد کشتن برادرم را نداشتم. در موقعیتی قرار گرفتم که برای نجات جان پسرم ناچار به چاقوکشی شدم. زمانی که ضربههای چاقو را به برادرم میزدم حال طبیعی نداشتم و انگار یک نفر دستور داده بود تا ضربهها را به برادرم بزنم. باور کنید من از خودم اختیاری نداشتم.
وی درحالیکه اشک میریخت ادامه داد: من گمان میکردم صدای دوستان برادرم که او را به فساد کشانده و ما را بدبخت کرده بودند در گوشم پیچید و آنها به من دستور دادند تا برادرم را بکشم. من بعد از قتل پشیمان شدم و بههمیندلیل با پلیس تماس گرفتم و تسلیم شدم. بعد از فوت برادرم حال خوبی ندارم و حالا هم در دادگاه نمیتوانم از خودم دفاع کنم. ما هشت خواهر و برادر هستیم که به دلیل فقر شدید روزگار سختی را گذراندیم و هرکدام از ما یک مشکلی دارد و پدر و مادرمان هم سختی زیادی به خاطر ما کشیدند.
من شرمنده آنها هستم. با اینکه از برادرم ناراحت بودند و برادرم آنها را هم اذیت میکرد اما من نباید چنین کاری میکردم. بعد از اینکه بازداشت شدم پدر و مادرم بلافاصله در دادسرا اعلام گذشت کردند، چون آنها هم میدانستند که من به عمد این کار را نکردهام و در آن لحظه چارهای نداشتم. فقط میگویم پشیمان هستم و تقاضای بخشش دارم. من زن و بچه دارم و باید خرج آنها را بدهم، درخواست دارم دادگاه نسبت به مجازاتی که برای من در نظر میگیرد تخفیف قائل شود تا بتوانم زندگی همسر و فرزندانم را اداره کنم.
در ادامه وکیل متهم در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را از متهم ارائه داد. با پایان دفاعیات این متهم قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند. این فرد با توجه به گذشت اولیای دم و طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی به سه تا ۱۰ سال زندان محکوم خواهد شد.