«وینستون چرچیل شاید بیش از هر چیز دیگری به دلیل عهدهدار بودن نخست وزیری انگلیس در طول جنگ جهانی دوم شهرت یافته باشد. او حدود ۵۰ سال در خط مقدم صحنه سیاسی اروپا قرار داشت و اعتبار سیاسیاش را تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۵، حفظ کرد. هر چند جنبه سیاسی زندگی چرچیل بیشتر از هر چیز دیگری دیده شده است، اما برخی جنبههای جالب دیگری را نیز، میتوان در زندگی او یافت.
در این مطلب به چند واقعیت جالب از زندگی این سیاستمدار شناخته شده جهان پرداختهایم.
دوران تحصیل نه چندان موفق
چرچیل سابقه تحصیلی خوبی نداشت و در دوران تحصیل آینده روشنی برایش پیش بینی نمیشد. در ژوئیه ۱۸۸۸، معلم او در مدرسه «هارو»، طی نامه مفصلی به مادر چرچیل از بیلیاقتی، فراموشکاری، بیدقتی و وقتنشناسی او شکایت کرد. چرچیل از هشت سالگی به مدرسه رفت و ضعفهای جسمی متعدد وی ، او را به هدفی برای زورگوییهای دیگران تبدیل کرده بود. شاید تجربه این زورگوییها بود که او را مصمم کرد در زندگی آیندهاش در برابر دشمنان به ظاهر نیرومند ایستادگی کند. وی همچنین، برای ورود به آکادمی نظامی سلطنتی سه بار در آزمون ورودی شرکت کرد.
لکنت زبان
با توجه به شهرت چرچیل به سخنوری، شاید عجیب باشد که بدانیم او در دوران کودکی دچار لکنت زبان بود و برای غلبه بر این مشکل تلاش زیادی کرد. در سال ۱۸۹۷، چرچیل با یک متخصص به نام فلیکس سیمن، در این باره مشورت کرد و فلیکس گفت که او دچار هیچ گونه نقص بدنی در این زمینه نیست و برای رفع این مشکل، فقط نیاز به تمرین و پشتکار دارد. بعدها یک ماساژور آمریکایی به چرچیل گفت که لکنت زبان او ناشی از وجود رباطی است که برای زبانش محدودیت ایجاد میکند و این رباط در دیگر افراد وجود ندارد.
مهارت در نقاشی
نقاشی یکی از سرگرمیهای مورد علاقه چرچیل بود. او علاقه زیادی به نقاشی داشت و بیش از ۵۰۰ اثر خلق کرد. چرچیل کار نقاشی را بعد از ۴۰ سالگی آغاز کرد، اما به سرعت در آن مهارت یافت. هم اکنون نقاشیهای چرچیل با قیمت بالایی به فروش میرسند. در سال ۲۰۱۴، مجموعهای از ۱۵ نقاشی او با قیمت ۱۱ میلیون پوند به فروش رفت. چرچیل بیش از نیمی از تابلوهای خود را در دهه ۱۹۳۰ نقاشی کرد و پس از شروع کار نقاشی، بیشتر عمرش را به آن اختصاص داد.
اسیر جنگی
در دهه ۱۸۹۰، وینستون چرچیل خبرنگار جنگی روزنامه مورنینگ پُست بود. او برای پوشش دادن جنگ آنگلو-بوئر در آفریقای جنوبی به آن جا فرستاده شد، اما به محض ورود به آفریقای جنوبی، قطار حامل وی هدف حمله قرار گرفت و چرچیل اسیر شد. با این حال وی توانست از اردوگاهی که در آن زندانی بود، فرار کند. این فرار پس از بازگشتش به انگلیس، از او یک قهرمان ساخت و این موضوع زمینه فعالیت سیاسیاش را فراهم کرد.
چند دوره افسردگی
گفته میشود چرچیل در بخش عمدهای از زندگی بزرگ سالی خود، از افسردگی رنج می برد. وی در دورههای افسردگی خود که آن ها را «سگ سیاه» مینامید، از راههای خلاقانهای مانند پرداختن به نقاشی یا فعالیتهای دیگری همچون آجرچینی، برای مقابله با این مشکل کمک میگرفت. او یک دیوار آجری در اطراف باغ سبزیجات خود ساخت و استخری در منزل خود بنا کرد.