گروه سیاسی: سایت رویداد ۲۴ نوشت:یک فعال سیاسی میگوید: عمل آقای رئیسی در برابر شعارهایی که داده بود، نشان میدهد ایشان از شعارها به صورت یکبار مصرف استفاده کرد و این موضوع در ادامه، برای کشور بحران به وجود آورد. از طرفی، صحبت از گردش نخبگان کردند، اما اساساً فکر میکنم موضوع نخبگی در کشور گم شده است.
در ادامه اظهارات سیدمحمدعلی ابطحی را بخوانید:آقای رئیسی پیش از آنکه رییسجمهور شود در برنامههای تبلیغاتی خود، شعارهایی سر داد که مشخص بود در میدان عمل به واقعیت نخواهد رسید. برخی شعارهای ایشان هم حالت «پُز» دادن داشت؛ مثلاً اینکه گفت من در اینستاگرام دو میلیون فالوور دارم و حامی این پلتفرمها هستم، اما میبینیم حدود ۹ ماه است که اینستاگرام و واتساپ هم مثل چند سال پیش تلگرام، فیلتر شدند.
عمل آقای رئیسی در برابر شعارهایی که داده بود، نشان میدهد ایشان از شعارها به صورت یکبار مصرف استفاده کرد و این موضوع در ادامه، برای کشور بحران به وجود آورد.
از طرفی، صحبت از گردش نخبگان کردند، اما فکر میکنم موضوع نخبگی در کشور گم شده است. منظور من از نخبگی این نیست که مثلاً افرادی که قبلاً مسئولیت داشتند، الان در کانونهای تصمیمگیری نیستند. نخبگی یعنی مثلاً جوانانی در راس امور باشند که نمایندگی نسل جوان را بکنند و چهره موجهی داشته باشند و افراد زیادی برای حرف و عمل آنها احترام قائل باشند. یعنی این افرادِ جوانِ نخبه، صدای رسای جوانان کشور به مدیران رده بالا باشند، نه اینکه جوانانی بیایند و رفتار ریاکارانه از خود بروز دهند.
برخی میگویند اکنون دیوار اعتماد بین مردم و مسئولان فرو ریخته و حتی زمان برای روی کار آوردن جوانان نخبه و جریانساز هم دیر شده است. اعتقاد دارم این رویکرد، نیاز به پیششرط یا بسترسازیهایی دارد. اکنون فاصله بین جوانان نخبه با مدیران پیر بر سر کار، بسیار زیاد است. اینقدر این فاصله زیاد است که دو قشر، حرف هم را نمیفهمند. باید قبول کنیم جوانان نخبه، سبک زندگی متفاوتی نسبت به مدیران پیر دارند و اگر بنا باشد این افراد بر سر کار بیایند و در تصمیمگیریهای آتی حضور داشته باشند، باید آنها را با شخصیتی که دارند، قبول کرد. این فهم درست از موضوع و پذیرفتن سبک زندگی و مدیریتی جوانان نخبه، همان پیششرطی است که از آن یاد کردم. حال اگر این واقعیتها را نبینیم و این افراد را نپذیریم، یا ریاکاران وارد صحنه کار میشوند یا افرادی میآیند که اصلاً نخبه و در حد و اندازه پستشان نیستند.
اگر پیششرط جوانان نخبه را پذیرفتیم و قبول کردیم که دانش و کار معیار مدیریت و تصمیمسازی و تصمیمگیری است، آنگاه با چالشهایی که داریم و بیاعتمادی که در مردم نسبت به مسئولان شکل گرفته است، باز هم میتوان به بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی به طور جدی امیدوار بود.
آخر سال جاری، انتخابات مجلس را داریم. اگر چهار نفر که نماینده نسل جوان یا نخبگان باشند، وارد صحنه رقابت شوند، به مرور میتواند در کشور جریانسازی کنند. یعنی تصمیمگیران اصلی کشور اگر بنا به آشتی دارند، باید این فضا را به طور واقعی ایجاد کنند. باید بستری آماده شود که مردم حس کنند کسانی که به درد مجلس میخورند در صحنه هستند نه کسانی که به درد مسجد میخورند. مسجد باید عوامل خودشان را داشته باشد. مجلس هم نیازمند افراد مختص و کارشناس خودش است. دخالت در زندگیها و اعمال نگاههای اجباری برای به بهشت بردن مردم، کار مملکت را پیش نمیبرد و مشکلات را حل نمیکند.
برخی افراد تصمیمگیر تصور میکنند مسیری که اکنون ادامه دارد، راه خوب و قابل قبول است و اگر کسی هم مخالفت کرد، باید سرکوب شود، اما معتقدم با همین اوضاع و احوال موجود و با تغییراتی در رویکردها و با پشتوانه اجتماعی، میتوان کار مملکت را به جلو برد.
در ادامه اظهارات سیدمحمدعلی ابطحی را بخوانید:آقای رئیسی پیش از آنکه رییسجمهور شود در برنامههای تبلیغاتی خود، شعارهایی سر داد که مشخص بود در میدان عمل به واقعیت نخواهد رسید. برخی شعارهای ایشان هم حالت «پُز» دادن داشت؛ مثلاً اینکه گفت من در اینستاگرام دو میلیون فالوور دارم و حامی این پلتفرمها هستم، اما میبینیم حدود ۹ ماه است که اینستاگرام و واتساپ هم مثل چند سال پیش تلگرام، فیلتر شدند.
عمل آقای رئیسی در برابر شعارهایی که داده بود، نشان میدهد ایشان از شعارها به صورت یکبار مصرف استفاده کرد و این موضوع در ادامه، برای کشور بحران به وجود آورد.
از طرفی، صحبت از گردش نخبگان کردند، اما فکر میکنم موضوع نخبگی در کشور گم شده است. منظور من از نخبگی این نیست که مثلاً افرادی که قبلاً مسئولیت داشتند، الان در کانونهای تصمیمگیری نیستند. نخبگی یعنی مثلاً جوانانی در راس امور باشند که نمایندگی نسل جوان را بکنند و چهره موجهی داشته باشند و افراد زیادی برای حرف و عمل آنها احترام قائل باشند. یعنی این افرادِ جوانِ نخبه، صدای رسای جوانان کشور به مدیران رده بالا باشند، نه اینکه جوانانی بیایند و رفتار ریاکارانه از خود بروز دهند.
برخی میگویند اکنون دیوار اعتماد بین مردم و مسئولان فرو ریخته و حتی زمان برای روی کار آوردن جوانان نخبه و جریانساز هم دیر شده است. اعتقاد دارم این رویکرد، نیاز به پیششرط یا بسترسازیهایی دارد. اکنون فاصله بین جوانان نخبه با مدیران پیر بر سر کار، بسیار زیاد است. اینقدر این فاصله زیاد است که دو قشر، حرف هم را نمیفهمند. باید قبول کنیم جوانان نخبه، سبک زندگی متفاوتی نسبت به مدیران پیر دارند و اگر بنا باشد این افراد بر سر کار بیایند و در تصمیمگیریهای آتی حضور داشته باشند، باید آنها را با شخصیتی که دارند، قبول کرد. این فهم درست از موضوع و پذیرفتن سبک زندگی و مدیریتی جوانان نخبه، همان پیششرطی است که از آن یاد کردم. حال اگر این واقعیتها را نبینیم و این افراد را نپذیریم، یا ریاکاران وارد صحنه کار میشوند یا افرادی میآیند که اصلاً نخبه و در حد و اندازه پستشان نیستند.
اگر پیششرط جوانان نخبه را پذیرفتیم و قبول کردیم که دانش و کار معیار مدیریت و تصمیمسازی و تصمیمگیری است، آنگاه با چالشهایی که داریم و بیاعتمادی که در مردم نسبت به مسئولان شکل گرفته است، باز هم میتوان به بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی به طور جدی امیدوار بود.
آخر سال جاری، انتخابات مجلس را داریم. اگر چهار نفر که نماینده نسل جوان یا نخبگان باشند، وارد صحنه رقابت شوند، به مرور میتواند در کشور جریانسازی کنند. یعنی تصمیمگیران اصلی کشور اگر بنا به آشتی دارند، باید این فضا را به طور واقعی ایجاد کنند. باید بستری آماده شود که مردم حس کنند کسانی که به درد مجلس میخورند در صحنه هستند نه کسانی که به درد مسجد میخورند. مسجد باید عوامل خودشان را داشته باشد. مجلس هم نیازمند افراد مختص و کارشناس خودش است. دخالت در زندگیها و اعمال نگاههای اجباری برای به بهشت بردن مردم، کار مملکت را پیش نمیبرد و مشکلات را حل نمیکند.
برخی افراد تصمیمگیر تصور میکنند مسیری که اکنون ادامه دارد، راه خوب و قابل قبول است و اگر کسی هم مخالفت کرد، باید سرکوب شود، اما معتقدم با همین اوضاع و احوال موجود و با تغییراتی در رویکردها و با پشتوانه اجتماعی، میتوان کار مملکت را به جلو برد.