جدایی آن ها ضربه روحی بزرگی به من وارد کرده بود و شرایط سختی را تحمل می کردم. در همین حال مادرم بدون توجه به شرایط روحی سخت من، با مرد دیگری ازدواج کرد و به دنبال زندگی خودش رفت.
هنوز مدت کوتاهی از این ماجرا نگذشته بود که پدرم نیز با دختر یکی از آشنایانش ازدواج کرد و زندگی تازه ای را تشکیل داد. من که حیران و سرگردان مانده بودم درس و مدرسه را رها کردم و نزد پدربزرگم رفتم اگر چه خانواده پدربزرگم خیلی به من ابراز محبت می کردند، اما هیچ چیزی نمی توانست جای خالی محبت های پدر و مادرم را پر کند به همین خاطر مدتی را در خانه خاله ام سپری می کردم و گاهی نزد دایی ام می رفتم.
در واقع سرگردان بودم و هیچ کجا احساس آرامش نمی کردم. چند سال به همین ترتیب سپری شد تا این که سال گذشته چند دوست جدید پیدا کردم و به همراه آن ها به پارک می رفتیم و تنیس بازی می کردیم. دوست داشتم بیشتر اوقاتم را با دوستانم بگذرانم و با آن ها تفریح کنم.
در یکی از همین روزها که به پارک رفته بودیم جوان ۱۷ ساله ای را دیدم که با یکی از دوستانم مشغول گفت و گو شد. چند دقیقه بعد دوستم آن پسر را که عقیل نام داشت به من معرفی کرد و پس از تعریف و تمجید از او گفت: عقیل از دوستان نزدیک دوست پسر من است.
بعد از این آشنایی بود که ارتباط من و عقیل آغاز شد تا این که حدود ۶ ماه قبل، مرا به منزلی برد که در آن جا ۲ تن از دوستانش حضور داشتند. آن ها با تهدید از من فیلم و عکس گرفتند و از آن روز به بعد مرا به انتشار عکس در شبکه های اجتماعی تهدید می کردند.
حدود یک ماه بعد از این ماجرا من با جوانی که به خواستگاری ام آمده بود ازدواج کردم ولی عقیل همواره برای من و نامزدم ایجاد مزاحمت می کرد چون تصورش بر این بود که من با آن جوان (همسرم) دوست شده ام.
جام نیوز، به همین خاطر عکس ها را به او نشان داده و ماجرای دوستی خیابانی مرا لو داده بود. حالا نه تنها پشیمانم که با این دوستی خیابانی آبرو و هستی ام را از دست داده ام بلکه زندگی مشترکم هنوز آغاز نشده در آستانه فروپاشی قرار گرفته است… شایان ذکر است «عقیل» توسط پلیس دستگیر و به دادسرای مشهد معرفی شد.