ایران، کارآگاهان هنوز به ردپایی از شکارچیان شوم زنان که به بهانه مسافرکشی به کمین مینشستند دست نیافته بودند که چند زن و دختر دیگر به سرنوشتهای مشابهی گرفتار شدند.این زنان و دختران همگی با تصور اینکه خودروی ۲ مرد شیطانصفت مسافرکش است سوار شده و با وجود التماسهای بسیار با تهدید به مرگ تسلیم خواستههای شوم آنها شده بودند.
کارآگاهان با مشخصاتی که به دست آورده بودند پس از اقدامهای اطلاعاتی و عملیاتی گسترده توانستند روز هفتم تیرماه سعید و فرهاد این دو مرد را بازداشت کنند. آنها ابتدا ادعای بیگناهی کردند ولی وقتی در برابر صفی از زنان و دختران وحشتزده قرار گرفتند سر به زیر انداخته و جرم سیاه خود را به گردن گرفتند.
در دادگاه
صبح دیروز دوشنبه ۲۳ آذرماه فرهاد و سعید در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغرزاده و دو قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفتند.
این در حالی بود که ۱۴ زن و دختر با چشمانی گریان و چهرهای وحشتزده برای مجازات ۲ جوان شیطانصفت ثانیه شماری میکردند.این جلسه محاکمه در سالن اجتماعات دادگاه کیفری یک در حالی برگزار شد که سومین عضو باند شیاطین به نام محمد که مالخر اموال سرقتی زنان بود حضور نداشت و وکیل خود را به دادگاه فرستاده بود.
در ابتدای جلسه دادگاه یکی از زنان درباره سرنوشت شوم خود گفت: در یک شرکت کار میکنم. عصر روز حادثه از آنجایی که حقوقم را گرفته بودم برای خرید عید به میدان هفتتیر رفتم. ساعت ۱۰ شب بود که برای رفتن به خانهمان سوار خودروی تیره رنگی شدم و سریع کرایهام را به راننده دادم.وی افزود: هنوز چند قدمی نرفته بودم که ناگهان متوجه حضور فرهاد در زیر صندلی جلو شدم و دیدم ماهرانه پنهان شده تا من او را نبینم. خیلی ترسیدم خواستم کاری کنم که دیدم درهای خودرو دستگیره ندارد و شیشهها هم بالا هستند. همان لحظه اعتراض کردم و از راننده خواستم ترمز کند تا پیاده شوم اما بیفایده بود. التماس کردم که باردارم تا رهایم کنند. همزمان فرهاد از صندلی جلو خود را به عقب رساند و با چکشی که در دست داشت ضربهای به من زد و خواست که حرف نزنم. او گردنم را بشدت فشار میداد بهگونهای که مرگ را جلوی چشمانم میدیدم. آنان با بیرحمی همه ۲۰۰ هزار تومان پول را از من گرفتند و سپس فرهاد در حالی که اصرار داشتم باردار هستم اعتنایی نکرد و پس از تسلیم کردن من به خواسته شومش در تاریکی و در محله خلوتی رهایم کردند.
پس از این اظهارات تکاندهنده زن جوان دیگری در جایگاه قرار گرفت و به قضات گفت: از فرهاد شکایت دارم. پس از سرقت پول و طلاهایم هر چه گریه کردم و به پایش افتادم توجهی نکرد و وی با تهدید مرا تسلیم خواسته پلید خود کرد و سپس آنها مرا در اتوبان رها کردند.
یکی دیگر از زنان گفت: وقتی سوار خودرو شدم و دیدم که فرهاد زیر صندلی مخفی شده است همانجا پی بردم که در چه دامی افتادهام. ابتدا التماس کردم رهایم کنند اما توجهی نکردند حتی به آنها گفتم فکر کنید که من خواهرتان هستم چون از قیافه فرهاد فهمیده بودم که وی اعتیاد دارد به او گفتم حاضرم برای درمان وی را به کمپ ترک اعتیاد ببرم و همه هزینههایش را پرداخت کنم و خواستم که رهایم کنند اما بیفایده بود. همزمان در بین مسیر با فرهاد درگیر شدم و تلاش میکردم که از مهلکه نجات پیدا کنم که متوجه حضور چند مأمور راهنمایی و رانندگی شدم ابتدا تصور میکردم الان مأموران به خودروی آنان که شیشهاش تاریک است ایراد میگیرند که همان لحظه فرهاد با تهدید قمه خواست که سرم را بالا نیاورم و سکوت کنم که مأموران متوجه موضوع نشوند و بدون اینکه مأموران ایرادی به شیشههای خودرو بگیرند آنان به حرکت خود ادامه دادند و مرا به حاشیه شهر بردند و فرهاد با تهدید به مرگ مرا تسلیم خود کرد.
یکی دیگر از زنان نیز گفت: وقتی سوار خودروی مسافرکش شدم فرهاد با تهدید چاقو خواست به نیت پلیدش برسد که همان لحظه او را به جان مادرش قسم دادم، آنجا بود که به من گفت تو نخستین کسی هستی که مرا به جان مادرم قسم دادی، او دست از سرم برداشت و همان لحظه در خودرو را باز کرد و من پا به فرار گذاشتم و موضوع را به پلیس ۱۱۰ اطلاع دادم.
وقتی زنان و دختران جوان یکی پس از دیگری داستانهای ترسناک ارابه شیطان را بیان کردند قضات عالیرتبه دادگاه کیفری از فرهاد که در همه این اقدامات نقش اصلی را داشت خواستند از خود دفاع کند.فرهاد در این مرحله خیلی کوتاه گفت: من و دوستم به خاطر اعتیاد و هزینههایمان تصمیم به زورگیری گرفتیم، میپذیرم که به آدمربایی و سرقت از زنان مسافر دست زدهام اما ادعاهای این زنان مبنی بر اقدامات شوم را نمیپذیرم.بنابر این گزارش، در این مرحله و با توجه به انکارهای عجیب فرهاد در مهمترین جرمش، ریاست دادگاه برای ادامه رسیدگی به پرونده، محاکمه را غیرعلنی اعلام کرد.