سوم اسفند؛ روزی بحرانی؟
وی در یادداشت دیگری نوشت: آنتونی بلینکن وزیر خارجۀ آمریکا خواهان پایبندی کامل ایران به توافقنامۀ برجام، پیش از تصمیم کشورش برای بازگشت به این توافق شده است. این در حالی است که طبق قانونِ “اقدام راهبردی برای لغو تحریمها” مسئولان جمهوری اسلامی در کنار سرعت بخشیدن به غلظت غنیسازی اورانیوم، موظفند در تاریخ سوم اسفند اجرای پروتکل الحاقی را نیز به تعلیق در آورند.
مقامهای دولتی ایران تأکید کرده اند که تعلیق اجرای پروتکل الحاقی به معنای اخراج بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی از کشور نیست، اما ورود آنان به ایران را بسیار محدود میکند. اگر قرار باشد سوم اسفند به روزی بحرانی تبدیل نشود، ایران و آمریکا باید پیش از آن تاریخ، از طریق مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم به توافقی برای پیشگیری از تعلیق اجرای پروتکل الحاقی دست یابند.
با آنکه شایعاتی در بارۀ تماسهای دو طرف در برخی رسانههای بینالمللی منتشر شده است، اما هنوز هیچ نشانۀ رسمی از برقراری چنین تماسهایی به چشم نمیخورد. سیاست رسمی جمهوری اسلامی، عدم مذاکرۀ مجدد با آمریکا بر سر برجام است، اما شاید میانجیگریهایی بخصوص از طریق روسیه در جریان باشد. پس از سفر محمد جواد ظریف به مسکو، روسها از آمادگی خود برای کمک به صدور اورانیوم غنی شدۀ ایران به خارج خبر دادند که نشان از اعلام آمادگی برای میانجیگری در این باره است، اما روند کار میانجیها معمولاً به قدری کُند است که میتواند ضربالاجلها را پشت سر بگذارد. در واقع اصرار آمریکا و ایران به اینکه طرف مقابل باید گام نخست را در جهت پایبندی به برجام بردارد، صرفاً موضوعی حیثیتی نیست؛ بلکه معنای نمادین مهمی دارد. از نگاه دولت بایدن، لغو “قانون اقدام راهبری برای لغو تحریمها” از سوی ایران پیش از هرگونه تصمیم آمریکا، بدان معناست که جمهوری اسلامی از آمادگی لازم برای برای برداشتن گامهایی فراتر مفاد برجام و توافق بر سر آنچه بلینکن “مشکلات عمیقتر” نام نهاده، برخوردار شده است. در واقع، دولت بایدن با چنین تعبیری از بازگشت به برجام، خود را به اقناع متحدان منطقهای خود برای تعامل دیپلماتیک با ایران قادر میبیند؛ در غیر این صورت با خشم فزایندۀ آنها روبرو خواهد شد.
این اما درست همان پیامی است که ایران میخواهد از ارسال آن خودداری کند. از نگاه مسئولان جمهوری اسلامی، برجام به معنای عادیسازی مبادلات تجاری ایران با نظام بینالملل در ازای پذیرش محدودیتهای موقت در برنامۀ هستهای است و چیزی فراتر از آن در دستور کار آنان قرار ندارد. قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها نیز ظاهراً به همین منظور تصویب شده است و معنای صریح آن این است که آمریکا و متحدانش یا باید به سرعت تحریمها را لغو کنند و یا اینکه شاهد تسریع در عملیات غنیسازی اورانیوم و تعلیق اجرای پروتکل الحاقی باشند.
از نگاه مقامهای اسرائیلی این حرکت نوعی “باجخواهی” اتمی است و آمریکا نباید به هیچ عنوان تسلیم آن شود. به نظر میرسد برخی مقامهای آمریکایی نیز در این نظر با شرکای اسرائیلی خود همسو باشند. با این حساب، ماجرای برنامۀ هستهای ایران در کوتاه مدت با چشماندازی از بنبست روبروست. این بنبست اگر تا سوم اسفند به هر دلیلی شکسته نشود، اوضاع از دورۀ ریاست جمهوری ترامپ نیز به مراتب وخیمتر خواهد شد. نشانههای این وخامت را میتوان در اظهارنظرهای فرماندهان ارتش اسرائیل بخصوص رئیس ستاد ارتش آن کشور به وضوح مشاهده کرد.
نخستین پرسشی که رابرت مالی طرح میکند!
قلم | qalamna.ir :
گروه سیاسی: احمد زیدآبادی در یادداشت کوتاهی نوشت: به نظرم، نخستین پرسشی که رابرت مالی، نمایندۀ ویژۀ آمریکا در امور ایران، در برابر مقامهای دولت روحانی خواهد گذاشت، این است: به فرض لغو تحریم نفتی و بانکی ایران در سایۀ احیای برجام، چه ضمانتی میدهید که بخشی از درآمد حاصل از آن، صرف تقویت حزبالله لبنان، جهاد اسلامی فلسطین و حماس، حشدالشعبی عراق، گروههای نیابتی در سوریه و انصارالله یمن نشود! سرنوشت رابطۀ آیندۀ ایران و آمریکا وابستگی تام به نوع پاسخی دارد که به این پرسش داده میشود! باقی قضایا از جمله روحیه و علایق شخصی رابرت مالی چندان تأثیری بر این معادله ندارد.