شاید برای من پاسخ سادهاش این بود: قیمت را نمیتوان کاهش داد به خاطر آنکه هزینههای اینترنت دلاری است و درآمدش ریالی. شاید میتوانستم بگویم بودجهای برای این کار در ساختار بودجه وزارتخانه ما نیست. شاید میتوانستم بگویم مگر هزینه برق و آب را از وزارت نیرو برای دانشجویان تخفیف گرفته میشود؟
شاید میتوانستم بگویم متولی دانشجویان وزارتخانه دیگری است؛ شاید میتوانستم بگویم اپراتورها بخش غیردولتی هستند و بروید از سهامداران آنها بخواهید؛ شاید میتوانستم بگویم دولت حق ندارد به بخش غیردولتی حکمی دهد که منجر به ضرر آن باشد و اپراتور هم یک بنگاه غیردولتی است.
همه این پاسخها به ذهنم رسید؛ حتی هر کدام از پاسخها آنقدر قوی بود که من را هل میداد به سمت این که کاری نکنم. اما همیشه جایی توی زندگی هست که به ما انرژی میدهد تا علیه همه این پاسخهای درست و قانونی بایستیم؛ برای من آن نقطه همان بزرگ شدنام است؛ همین که خودم از یک شهرستان کوچک دانشجو شده بودم تهران و دغدغه دانشجو برای ریال ریال هزینهاش را میفهمم.
محمدجوادی که دانشجو بود به محمدجوادی که وزیر بود نگاه کرد و از پاسخ خود وزیرشدهاش راضی نبود.
رایگان کردن اینترنت برای دانشجویان، شاید از نگاه دانشجو کاری نداشته باشد؛ اما برای من کار سختی بود؛ فرآیندی حقوقی، منابع بودجهای و مشکلات اجرایی، هر ۳ را داشت. از راضی کردن اپراتور برای قیمت، تا مصوبههای دولتی لازم، تا اختصاص بودجه از ردیفهایی که زمان تدویناش کسی به فکر کرونا نبود. کار را شروع کردیم؛ با رایگان کردن سامانهها و سایتهای دانشگاهی. ترم اول دانشگاهی امسال اینگونه گذشت؛ اما دوباره پیامها بودند؛ دانشجوهایی که شاید سایت دانشگاهشان را مدیران دانشگاه معرفی نکرده بودند؛ یا اپراتورها و شرکتهایی که در اجرا خیلی هم دغدغه نداشتند.
دوباره همان محمدجواد دانشجو از من راضی نبود. من میتوانستم بگویم از اپراتوری که اجرا نمیکند شکایت کنید؛ یا بگویم بروید به مدیران دانشگاهتان بگویید چرا اطلاعات سایت را نداده است؛ یا بگویم سایتهای درسی و آموزشی خارج از دانشگاه بر عهده ما نیست؛ اما آن محمدجواد دانشجو از من راضی نبود.
برای آنکه محمدجواد دانشجو از من راضی شود باید مدل تغییر میکرد. مدل ما باید آنقدر تغییر میکرد تا او راضی شود. پس مدل تغییر کرد از سمت رایگان کردن عرضهکنندگان (سایتها و سامانههای دانشگاهی) به سمت مصرفکنندگان (دانشجوها و طلبهها). این تغییر، در حقیقت تغییر این رویکردی بزرگ بود که این ویژگیها را همراه داشت:
آموزش فراتر از سایت دانشگاه: دانشجوها فقط مصرفکننده سایتهای دانشگاهی خودشان نیستند؛ در دنیای امروز دانش در سایتها و پلتفرمهای مختلفی پراکنده شده است. از سایتهایی مانند Coursera یا حتی همان یوتیوبی که فیلتر است در ایران و پر است از محتوای آموزشی. وقتی به دانشجو بسته اینترنت داده میشود؛ در حقیقت چشمههای دانشی متعددی پیش روی او قرار دارد.
احترام به حق انتخاب: هیچ برنامه دولتی، از برنامههای بهداشت و سلامت گرفته تا آموزش و ورزش؛ نباید حق انتخاب شهروندان را محدود کند. اگر در طرحی ما شهروند را مجبور کنیم تا تنها از عرضهکنندگان مشخصی استفاده کند؛ یعنی جایی طراحی اشتباه است. در این طرح بسته اینترنت دانشجویان؛ هر دانشجویی در سقف بسته خود حق انتخاب خود را دارد و ما به جای اجبار به سمت احترام به حق انتخاب رفتهایم.
قابلیت پایش کیفیت خدمات: وقتی طرف عرضه رایگان شده بود (و نه طرف تقاضا که دانشجویان هستند) نمیشد کنترل کرد آیا عرضهکننده برای همه دانشجویان وظایف خود را انجام داده است یا نه. باید مدام میگفتیم که دانشجوها برای مشکلاتشان شکایت کنند و بعد سازمان تنظیم مقررات آن را بررسی کند. اما در بسته اینترنتی آنچه اتفاق میافتاد قابلیت پایش بود. حالا دیگر این که چند درصد دانشجویان بسته دریافت کردهاند مشخص است؛ حالا میشود دید چقدر ما پوشش داریم یا نداریم و حتی دقیقا از دانشجویانی که پوشش ندارند؛ از چالشهایشان پرسید.
کیفیت برابر خدمت: یادم میآید گاهی در بازارها و پاساژها برخی فروشگاهها را میدیدم که پشت در نوشته بودند «بن فلان جا پذیرفته میشود» اما وقتی مشتری میآمد به او میگفتند از این بن فقط برای برخی از محصولات یا یک رگال خاص از لباسها قابل استفاده است. همانجا بود که شک میکردم به سازوکارهایی مثل بن. در بسته اینترنتی تفاوتی میان اینترنت داده شده با اینترنت اپراتور نیست. در حقیقت بسته دولتی کیفیتی پایینتر از محصولات بازار ندارند.
بازارسازی برای تولیدکنندگان محتوا: نوآوریها بیش از هر حمایتی نیاز به بازارسازی (یا خلق بازار) دارند. یعنی باید فرآیندهایی طراحی بشود مشتریان تمایل به استفاده پیدا کنند. بسته اینترنتی اجازه میداد تا دانشجویان با دغدغه کمتری سرک بکشند به سامانههای آموزشی. این بسته اینترنتی فرصتی میدهد به تولیدکنندگان محتوا تا بتوانند به رقابت بپردازند برای جذب دانشجویان.
بازاری برای سامانههای محتوایی که میتوانند در کنار سایتهای دانشگاهها به رقابت بپردازند. حالا دیگر دانشجو و استاد مجبور نیست از LMS دانشگاه استفاده کند؛ میتواند از هر پلتفرمی که برایش بهتر است استفاده کند؛ از اسکایروم و ویدیوکیک و داناپلاس و مکتبخانه و فرانش و خیلیهای دیگر از این پلتفرمهایی که خروجی اکوسیستم استارتآپی بودهاند.
نگاهم میکند محمدجواد دانشجو، چشمهایش هنوز راضی نیست؛ به اومیگویم: باشد؛ باز هم تلاش میکنم. بعد میگویم: حداقل خوب میدانم به وضع موجود راضی نیستم؛ و برای تغییر میجنگم؛ حتی اگر پاسخهایی برای راحتطلبی توی جیبم داشته باشم.
*وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات