احسان مازندرانی، روزنامهنگار در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: صبح اول وقت چهارشنبه ۱۲ آبان ماه نزدیک محل کار بودم که یک شماره UNKNOWN تماس گرفت. از آنجا که این شمارهها معمولا متعلق به اماکن خوش آب و هواست در چند ثانیه بین زنگ تا الو گفتن با خود پنداشتم در چند روز اخیر چه کردهام که تماس گرفتهاند؟! حافظه یاری نداد. بسمالله گفتم و دکمه سبز را زدم؛ آنطرف خط صدای آقایی با لحن محترم آمد که مشخصات سجلی را برای ملاقات شامگاه همان روز با رییسجمهوری رییسی میخواست.
یادم افتاد به روزهای پیش از انتخابات که به اتفاق جمعی از مدیران و روزنامهنگاران رسانههای غیردولتی برای تقدیر از مدارا و حمایت رییس اکنون سابق قوه قضاییه از رسانهها به دیدار آیتالله رییسی رفته بودیم. چون به رویههای سابق اطمینان داشتیم اگر آیتالله رییسی، رییسجمهور شود دیگر او را نخواهیم دید و البته آقای رییسی در همان دیدار وعده داد اگر رییسجمهور شود همان سال نخست دستور برگزاری ملاقات با همین جمع را میدهد. حالا حدود صد روز از آغاز به کار دولت گذشته و آقای رییسجمهور خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت وعده خود را عملی کرد.
از میدان پاستور که به سمت دفتر رییسجمهور رانندگی میکردم در توقف ایستهای بازرسی به محض دیدن شماره پلاک خودرو گیتها را باز میکردند. ماشین را کنار ساختمان قرمز پارک کردم؛ همزمان حاج آقای دعایی مدیرمسوول روزنامه اطلاعات و یار روزهای سخت امام خمینی (ره) هم از پیکان سفید رنگ خود با عبای زیر بغل پیاده شد. زنگ ساختمان ریاستجمهوری را فشردم و در باز شد. یک گیت مقابل ما بود که دو نفر پاسدار حفاظت پشت کانتر نشسته بودند. گفتم «جز کلید ماشین چیزی ندارم، موبایل هم نیاوردم.» پاسخ دادند: بفرمایید داخل موبایل هم خواستید بیاورید. با حاج آقای دعایی نگاهی متعجبانه به هم انداختیم و بدون چک وارد ساختمان محل ملاقات شدیم. همکاران اندک اندک در سالن کوچک ملاقات جمع شدند؛ اعضای دفتر رییسجمهور هم یکی یکی برای خوشآمدگویی وارد میشدند. ابتدا آقای مجاهد آمد، سپس هنرمند، کاوه اشتهاردی، رحیمی، مهدی پور معاون مطبوعاتی ارشاد، شمسایی مدیرکل مطبوعات داخلی و در نهایت دکتر اسماعیلی رییس دفتر رییسجمهور با همه خوش و بش کرد. پس از چند دقیقه صدای سلام از نوع آخوندی آیتالله رییسی آمد. یکی یکی به میهمانان خوشآمد گفت و روی صندلی نشست. رییسجمهور بسیاری از مدیران و فعالان رسانه را به اسم میشناخت. هنوز جلسه رسمی نشده بود از اوضاع کاغذ روزنامه پرسید و تاکید کرد که شخصا پیگیر مساله کاغذ مطبوعات هستم و دو بار هم از آقای مخبر پیگیر شدم. جلسه رسمی شد اما حال و هوای میزبان اصلی طوری نبود که حس رسمی بودن به میهمانان دست دهد. مصطفی کواکبیان از روزنامه مردمسالاری با صدای خاص خود خطاب به آیتالله رییسی گفت ۱۲۰ روز از عمر دولت شما گذشته… که رییسجمهور صدای او را قطع کرد و گفت از شهریور حساب کنیم صد روز هم نشده. مهدی رحمانیان پاسخ داد ۱۰۲ روز گذشته که در نهایت آیتالله رییسی گفت: «البته برای ۱۰ یا ۲۰ روز معامله را بههم نمیزنیم.»
یکی از انتخاب استانداران نظامی شاکی بود؛ آن یکی از فساد در بخشهای صنعتی مرتبط با دولت. حاج آقا دعایی مدیر مسوول روزنامه اطلاعات هم از حضور رییسجمهور میان مردم خرسند بود. البته خطاب به رییسجمهور اظهار داشت: «وقتی شنیدم به معاون اول خود گفتهاید از وضعیت معیشت مردم سر به بالین نمیگذارم متاثر شدم.» نوبت به بنده که به اذعان خودم از سن و عقل کمتر از سایرین بودم رسید. بیمحابا گفتم برخی طرحها مانند صیانت همان راه گشت ارشاد را میروند؛ چه ضرورتی دارد در این تحریمها به فکر خودتحریمی باشیم؟ از زیان فیلترینگ گفتم و حضور آزادانه و تمامقد جریان برانداز در توییتر و عدم امکان اتصال به توییتر برای حامیان سیستم به خاطر فیلترینگ. گریزی به ضرورت اصلاحات اقتصادی پیش از انتخابات مجلس دوازدهم با اشارهای به بورس داشتم که نمیتوان جلسه حمایتی ۶ صبح برگزار کرد اما پشت پرده خبر برسد در تدارک انتشار اوراق جدید هستند. بازار سرمایه خیلی باهوش است و به این راحتی بدل نمیخورد. از برخی انتسابات تعریف و البته گلایه کردم که به این راحتی نمیتوان نام آن را دولت فراگیر ملی گذاشت و تاکید کردم که آیتالله رییسی به هیچ جناح سیاسی بدهکار نیست و به دلیل همین بدهکار نبودن است که میتواند دایره مدیران را وسیعتر کند و اجازه ندهد گسلهای اجتماعی و فرهنگی ایجاد شده بزرگتر شوند.
در پایان هم از آقای رییسجمهور خواستم هرچه میخواهد در سخنرانیها تپق بزند! مگر روسای جمهوری امریکا و فرانسه و… نمیزنند؟ دغدغه مردم معیشت است نه ادای درست یک جمله. خلاصه همه میهمانان افزون بر زمان تعیین شده سخن گفتیم. آیتالله رییسی با دقت به سخنان همه گوش داد و نکات مهم را با دقت یادداشت میکرد؛ مواردی را که قبول داشت با تکان دادن سر تایید میکرد و آنها را که قبول نداشت سکوت میکرد. نوبت به آیتالله رییسی رسید. یکی از میهمانان پیش از آغاز سخن توسط رییسجمهور به مزاح گفت از آقای دکتر اسماعیلی رییس دفتر شما خواستیم ماسک را بردارد ببینیم این صد روز اول چقدر فشار آورده و محاسن چقدر سفید شده که آقای اسماعیلی گفت: «من آرام هستم و تغییری نکردم اما آیتالله رییسی خیلی دغدغه حل مشکلات را دارد و از چهره ایشان نمایان است.» رییسجمهور رییسی انگیزه خود از تاکید برای ضرورت برگزاری دیدار با نمایندگان رسانههای اصلاحطلب را شنیدن صداهای مختلف برای اداره کشور عنوان کرد هرچند بر دشوار بودن جلب رضایت همگان اذعان داشت.
آنجا که میخواست به مسائل اقتصادی بپردازد نام دکتر محمد مخبر را آورد که محور امور اقتصادی کشور است. از رسانهها خواست تا پیگیر سفرهای استانی باشند و در بحث سوتزنی به دولت و دفتر او کمک کنند. رعایت اخلاق در قبال دولت سابق برخلاف اسلاف خود را یادآور شد. درباره انتسابات در کابینه و استانها به فقدان برخورداری از حزب اشاره کرد و باز هم این جمله را تکرار کرد که «با نیمی از اعضای کابینه حتی یک روز هم سابقه همکاری نداشتیم اما به توانمندی آنها واقف هستم.» نکته مهم آقای رییسجمهور درباره کابینه کارآمدی بود نه اشخاص. خیلی محکم تاکید کرد: «سیستم رصد عملکرد ماهیانه، فصلی و سالانه داریم. اگر کسی ناکارآمد باشد حتما او را برکنار میکنم. فوقش چهار تا رفیق او ناراحت شوند اما مردم را از ناکارآمدی نجات میدهیم.» استانداران نظامی را حدود چهار نفر اعلام و آنها را فرصت استانها دانست که «در سالهای پس از جنگ آموختهاند که سازندگی و توسعه استان چگونه باید انجام شود.» آیتالله رییسی سردرگمی و بلاتکلیفی در موضوع مذاکرات با غرب را بهشدت رد کرد. البته از جلسه که بیرون آمدیم در خبرها خواندیم که تاریخ آغاز گفتوگوها تعیین شده است. سیاست فاصله با غرب را بهشدت رد کرد و بر تعامل با همه دولت تاکید داشت منهای آنها که قصد دشمنی با ایران را دارند.
نوبت به پاسخگویی درباره موضوع مهم اصلاحات اقتصادی رسید. گلهمند بود که چرا این موضوع مهم اصلاحات بودجه از فروردین سال ۱۴۰۰ آغاز نشده است. تعیین و تکلیف ارز ۴۲۰۰ تومانی که در بهترین حالت ۳۰ تا ۵۰ درصد آن رقم به سفره مردم میرود و بقیه در جیب دلالان را از اولویت مهم دولت دانست. برای بنزین به حضور خود در دهها جلسه اشاره کرد تا عدالت اجتماعی در این قضیه و سایر موارد بودجه عملیاتی شود. رییسجمهور رییسی در پایان اما از امیدواری مردم سخن گفت و خواست که زیر سایه تبلیغات منفی رسانههای خارجی نرویم. با توکل تاکید کرد که بهشدت آینده ایران را روشن میبیند و در سالهای نزدیک مردم عدالت اجتماعی را لمس میکنند.
آیتالله رییسی از حاج آقا دعایی خواست دعایی کند برای برکت ایران و البته نزول باران. پس از پایان دعا والسلام گفت و نوبت به عکس یادگاری رسید که در دیدار پیش از انتخابات ریاستجمهوری حسابی خبرساز شده بود. میهمانان با یکدیگر بر سر عکس گرفتن و تبعات آن شوخی میکردند. در گوشی به رییسجمهور گفتم اجازه ندهید به اسم دولت شما در سطوح پایین تسویه حساب سیاسی با افراد کارآمد و پاکدست انجام شود. تاکید داشت هرگاه مشکلی برای هر شخصی که فکر میکنید واقعا کارآمد و پاکدست است پیش آمد فورا مرا از طریق دفتر مطلع کنید. ساعت نزدیک ۱۰ شب بود؛ آقای رییسجمهور در پایان یک تعارف آخوندی برای شام زد که همه رودربایستی کردیم و هیچ نگفتیم. مشخص شد وضع بودجه امسال آنقدر خراب است که دفتر رییسجمهور جز چای و قهوه پذیرایی دیگری ندارد. خانه هم که رسیدم همسر مکرمه پرسید «شام چه خوردید؟» عرض کردم «یک غذای رژیمی» و خلاصه سرو ته قضیه شام نخوردن را بستم و به خیر گذشت لیکن با شکم خالی سر به بالین گذاشتم. این دیدار هم گذشت و تمام شد؛ آنچه باید از سوی مدیران رسانهها و روزنامهنگاران به صراحت یا در لفافه به رییسجمهوری اسلامی ایران منتقل شد. مهمتر از انتقال دغدغهها، معرفت است. آقای رییسی با معرفت است وگرنه از چالش انتخابات که گذشت چرا باید با رسانههای منتقد خود گعده کند؟
انتهای پیام