گروه سیاسی:فرهاد قنبری فعال سیاسی و اقتصادی در کانال خود نوشت:کوبای فیدل کاسترو از آن کشورهایی است که طعم تحریمهایی شبیه تحریمهای ایران از سوی آمریکا را چشیده و سالهای متمادی با این مسئله دست به گریبان بوده است.
فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا پس از به دست گرفتن قدرت به زودی متوجه شد که دولت آمریکا، اجازه نخواهد داد که او به راحتی و با منطقی متفاوت از منطق تحمیل شده توسط آن ابرقدرت، کشور خود را اداره نماید. تحریم های تحمیلی آمریکا و در پی آن تمام کشورهای هم پیمانش، بر کشور کوچک کوبا به قدری زیاد بود که در طی چند دهه این کشور را به یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای مرکزی تبدیل کرد و فشار زیادی را به شهروندان کوبایی وارد نمود.
اما نحوه برخورد کاسترو با این فشارها چگونه بود؟
در کوبای کاسترو، اگر فقری حاکم شد یک فقر عمومی بود و همه مردم از خود کاسترو گرفته تا وزیر و مدیر و عامه مردم به یک میزان طعم محرومیت را چشیدند. عکس ها و تصاویر به جا مانده از دهه هفتاد و هشتاد میلادی نشان می دهد که کاسترو و سایر اعضاء دولت به همراه کشاورزان و کارگران در کاشت و جمع آوری نیشکر شرکت می کردند و سر همان سفره ای می نشستند که مردم عادی از آن ارتزاق می کردند.
در کوبای فیدل کاسترو علارغم تمام کمبودها و نارسایی ها، مسکن، بهداشت و آموزش به صورت مساوی و رایگان میان همه تقسیم شده بود و همه مردم شرایط تقریبا برابری را تجربه می کردند.
هدف و قصدی برای دفاع از عملکرد کاسترو یا صحیح و غلط بودن رویکرد او در عرصه سیاست داخلی و خارجی ندارم اما مسئله حائز اهمیت این است که در کوبا همه مردم از شخص کاسترو تا یک روستایی دور افتاده به میزان ملموسی طعم گرسنگی و فشار تحریم را حس کردند. و اگر فشار تحریمی بود برای همه مردم این کشور اعم از حاکم و بازرگان و دلال و تاجر و کارمند و کارگر و.. به صورت یکسان بود.در سالهای اخیر فشار تحریمهای دولت آمریکا ضربه سختی به اقتصاد کشور ما وارد کرده است.
اما این در میان همه فشار اقتصادی بر روی بخشی از جامعه اعم از حقوق بگیران و بیکاران و قشر کم در آمد و فقیر جامعه بوده است.در این سالهای تحریم دولتمردان، مسئولان، مدیران و نمایندگان مجلس و اقشار مرفه با افزایش چندین برابری حقوق و درآمد خود و همچنین افزایش چند برابری قیمت بسیاری از کالاها (مانند طلا و خانه و ملک و..) نه تنها فشار خاصی را متحمل نشده بلکه در برخی موارد با سوء استفاده از طرح های عجیب و غریب و رانت زا [مانند ارائه ارز دولتی به برخی واردکنندگان خاص، دور زدن تحریمها، نواسانات دست کاری شده بورس، دوقیمتی بودن کالاهایی مانند خودرو و افزایش قیمت کالاهای سرمایه ای و..] به ثروت کلانی نیز دست یافته اند. اخبار مربوط به اختلاس های میلیاردی و سواستفاده های برخی مسئولان و افراد پرنفوذ به قدری بوده است که جامعه را در بهت و خشم فراوانی فروبرده است.بی شک مردم و افکار عمومی حداقل انتظاری که داشت این بود که اگر فشاری بود برای همه یکسان باشد و اگر قرار به هزینه دادنی بود همه باید همه به یک میزان هزینه متحمل می شدند نه اینکه با ایجاد شرایط خاص و سواستفاده از وضعیت بحرانی مجالی برای فربه تر شدن رانتخواران و برخی افراد ویژه ایجاد شود.
بار گران تحریم در این سالها بر دوش کسانی بوده است که درآمدشان سالیانه چند درصد بیشتر رشد نداشته اما تا چشم باز کرده اند اجاره مسکن و قیمت خودرو و ملک و زمین و مواد غذایی و.. را مشاهده کرده اند که به سرعت نجومی رشد یافته است.
بار گران تحریم بر دوش کارگری بوده است که اگر ده سال پیش سی درصد دستمزدش را به صاحبخانه پرداخت می کرد امروز باید هفتاد درصد درآمدش را برای اجازه بهای نصف خانه ده سال قبلش پرداخت نماید. بار گران تحریم بر گرده کارمند و معلمی است که باید فکر خرید خانه را از سر بیرون کند و دستمزد سالیانه اش قیمت یک متر مربع خانه در بسیارهای از نقاط پایتخت نمی شود.
اما نحوه برخورد کاسترو با این فشارها چگونه بود؟
در کوبای کاسترو، اگر فقری حاکم شد یک فقر عمومی بود و همه مردم از خود کاسترو گرفته تا وزیر و مدیر و عامه مردم به یک میزان طعم محرومیت را چشیدند. عکس ها و تصاویر به جا مانده از دهه هفتاد و هشتاد میلادی نشان می دهد که کاسترو و سایر اعضاء دولت به همراه کشاورزان و کارگران در کاشت و جمع آوری نیشکر شرکت می کردند و سر همان سفره ای می نشستند که مردم عادی از آن ارتزاق می کردند.
در کوبای فیدل کاسترو علارغم تمام کمبودها و نارسایی ها، مسکن، بهداشت و آموزش به صورت مساوی و رایگان میان همه تقسیم شده بود و همه مردم شرایط تقریبا برابری را تجربه می کردند.
هدف و قصدی برای دفاع از عملکرد کاسترو یا صحیح و غلط بودن رویکرد او در عرصه سیاست داخلی و خارجی ندارم اما مسئله حائز اهمیت این است که در کوبا همه مردم از شخص کاسترو تا یک روستایی دور افتاده به میزان ملموسی طعم گرسنگی و فشار تحریم را حس کردند. و اگر فشار تحریمی بود برای همه مردم این کشور اعم از حاکم و بازرگان و دلال و تاجر و کارمند و کارگر و.. به صورت یکسان بود.در سالهای اخیر فشار تحریمهای دولت آمریکا ضربه سختی به اقتصاد کشور ما وارد کرده است.
اما این در میان همه فشار اقتصادی بر روی بخشی از جامعه اعم از حقوق بگیران و بیکاران و قشر کم در آمد و فقیر جامعه بوده است.در این سالهای تحریم دولتمردان، مسئولان، مدیران و نمایندگان مجلس و اقشار مرفه با افزایش چندین برابری حقوق و درآمد خود و همچنین افزایش چند برابری قیمت بسیاری از کالاها (مانند طلا و خانه و ملک و..) نه تنها فشار خاصی را متحمل نشده بلکه در برخی موارد با سوء استفاده از طرح های عجیب و غریب و رانت زا [مانند ارائه ارز دولتی به برخی واردکنندگان خاص، دور زدن تحریمها، نواسانات دست کاری شده بورس، دوقیمتی بودن کالاهایی مانند خودرو و افزایش قیمت کالاهای سرمایه ای و..] به ثروت کلانی نیز دست یافته اند. اخبار مربوط به اختلاس های میلیاردی و سواستفاده های برخی مسئولان و افراد پرنفوذ به قدری بوده است که جامعه را در بهت و خشم فراوانی فروبرده است.بی شک مردم و افکار عمومی حداقل انتظاری که داشت این بود که اگر فشاری بود برای همه یکسان باشد و اگر قرار به هزینه دادنی بود همه باید همه به یک میزان هزینه متحمل می شدند نه اینکه با ایجاد شرایط خاص و سواستفاده از وضعیت بحرانی مجالی برای فربه تر شدن رانتخواران و برخی افراد ویژه ایجاد شود.
بار گران تحریم در این سالها بر دوش کسانی بوده است که درآمدشان سالیانه چند درصد بیشتر رشد نداشته اما تا چشم باز کرده اند اجاره مسکن و قیمت خودرو و ملک و زمین و مواد غذایی و.. را مشاهده کرده اند که به سرعت نجومی رشد یافته است.
بار گران تحریم بر دوش کارگری بوده است که اگر ده سال پیش سی درصد دستمزدش را به صاحبخانه پرداخت می کرد امروز باید هفتاد درصد درآمدش را برای اجازه بهای نصف خانه ده سال قبلش پرداخت نماید. بار گران تحریم بر گرده کارمند و معلمی است که باید فکر خرید خانه را از سر بیرون کند و دستمزد سالیانه اش قیمت یک متر مربع خانه در بسیارهای از نقاط پایتخت نمی شود.