گروه سیاسی: احمد زیدآبادی در هممیهن نوشت: مردمی که در سال ۵۷ به قصد سرنگونی نظام شاهنشاهی راهی خیابانهای سرتاسر کشور شدند، در راهپیماییهای خود، تصویر دکتر محمد مصدق را در کنار عکسهای بنیانگذار جمهوری اسلامی و دکتر علی شریعتی با خود حمل میکردند.
دکتر مصدق در واقع یکی از سه نماد برجستۀ انقلاب ۵۷ بود و به همین مناسبت، به محض پیروزی انقلاب طولانیترین خیابان تهران از میدان راهآهن تا تجریش به اسم او نامگذاری شد. علاوه بر این، در ۱۴ اسفند سال ۵۷ تقریباً عموم گروهها و احزاب سیاسی کشور اعم از ملی و مارکسیست و راست و مذهبی به مناسبت سالروز وفات دکتر مصدق، برای تجمع در قلعۀ احمدآباد فراخوان دادند. در آن روز تمام دشت نظرآباد و آبیک، سرشار از جمعیتی انبوه شد؛ بهطوریکه مثل و مانند آن هرگز تکرار نشد. زندهیاد سیدمحمود طالقانی در این مراسم سخنرانی کرد و در تجلیل از دکتر مصدق سنگ تمام گذاشت.
گرامیداشت دکتر مصدق اما مثل برخی دیگر از چهرههای نمادین انقلاب، چندان به درازا نکشید و با بروز اختلاف بین ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهور پس از انقلاب با رهبران حزب جمهوری اسلامی، مصدق نیز در شمار مغضوبان بسیاری از اعضا و هواداران حزب در آمد.
بنیصدر خود را پیرو رهبر جنبش ملی شدن نفت معرفی میکرد و همین مسئله سبب شد تا دشمنان قدیمی مصدق تحت لوای مخالفت با رئیسجمهور وقت، فرصت را برای تسویهحساب تاریخی خود با رهبر فقید نهضت ملی مناسب ببینند.
این دشمنان قدیمی که عمدتاً مرتبط با دکتر مظفر بقایی و یا متأثر از خط-مشی حزب زحمتکشانِ تحت رهبری او بودند، تضادِ فراموششدۀ کاشانی – مصدق را دوباره زنده کردند و با تحریف دادههای تاریخی، درصدد برآمدند تا کارنامۀ سیاسی دکتر مصدق را یکسره تیره و سیاه نشان دهند.
پیشگام این نوع برخورد، دکتر سیدحسن آیت از رهبران جناح راستِ حزب جمهوری اسلامی بود که ارادت خود به دکتر بقایی را نیز انکار نمیکرد. آیت کتابی تحت عنوان «چهرۀ حقیقی مصدقالسلطنه» نوشت که در شمارگان بسیار بالا منتشر و توزیع شد. او در کتابش کوشیده بود تا دکتر مصدق را از همان عنفوان جوانی، فردی مشکوک و در خدمت استعمار بریتانیا نشان دهد.
جناح میانۀ حزب جمهوری در برابر تهاجم آیت و همفکرانش از جمله عبدالحمید دیالمه علیه مصدق، عملاً سکوتی تأییدآمیز در پیش گرفتند و جناح چپ حزب به رهبری مهندس میرحسین موسوی نیز با آنکه خودشان هم هدف حملات و اتهامات بیامان آیت و دوستانش قرار گرفته بودند، عملاً اقدامی در جهت خنثیسازی تحرکات او از خود نشان ندادند.
این وضعیت کم و بیش تا ۲۵ خرداد سال ۶۰ ادامه داشت تا آنکه در آن روز، جبهۀ ملی ایران برای ابراز مخالفت با لایحۀ قصاص اعلام تظاهرات خیابانی کرد. واکنش آیتالله خمینی به این فراخوان، بینهایت کوبنده و شدید بود. آیتالله نهفقط حکم ارتدادِ رهبران وقت جبهۀ ملی را صادر کرد، بلکه «مسلم» بودن دکتر مصدق را نیز به چالش کشید.
گرچه حکم ارتداد رهبران جبهۀ ملی مشروط و برگشتپذیر اعلام شده بود، اما وقایع پس از این ماجرا، از جمله رأی مجلس اول بهعدم کفایت سیاسی بنیصدر و اعلام جنگ مسلحانۀ سازمان مجاهدین و بمبگذاری آنها در مقر حزب جمهوری اسلامی و دفتر ریاستجمهوری، اوضاع کشور را چنان آشفته و نابسامان کرد که منازعه بر سر دکتر مصدق نیز در سایۀ آن به حاشیه رفت.
در مرداد همان سال حسن آیت نیز قربانی موج تروری شد که بهخصوص تهران را فرا گرفته بود. با این همه، موج بیثباتی باعث نشد تا مسئولان وقت دکتر مصدق را به کلی فراموش کنند! این بود که شیخ محمدرضا مهدویکنی، وزیرکشورِ کابینۀ وقت، در مرداد سال ۶۰ دستور تغییر نام خیابان مصدق به ولیعصر را صادر کرد.
با فروکش کردن امواج ترور، بار دیگر تضاد مصدق-کاشانی جان دوبارهای گرفت. در این میان، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با انتشار جزوهای دربارۀ اختلافات مصدق و کاشانی درصدد تلطیف فضای ضدمصدقی حاکم بر کشور برآمد. این جزوه که ظاهراً توسط بهزاد نبوی نوشته شده بود، در تحلیلی به نسبت میانجیگرایانه، از دیدگاه خاص خود قوت و ضعف هر دو طرف را اما عمدتاً به سود کاشانی، برشمرده بود.
این جزوه نیز در سطح وسیعی توزیع شد اما مقصود تهیهکنندگان آن را برآورده نکرد، زیرا دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، جزوه را با حذف قسمتهای مربوط به نقاط قوت دکتر مصدق در تیراژ بسیار بالا منتشر و نام سیدحسن آیت را هم بهعنوان نویسندۀ آن بر روی جلد کتاب چاپ کرد!
در سال ۶۲ که دانشگاهها پس از چهارسال تعطیلی گشوده شد، جانبداری از دکتر مصدق در سر کلاسهای درس همچنان تابو به شمار میرفت تا اینکه نشریاتی مانند «راه مجاهد» به مدیریت لطفالله میثمی، به تدریج راه بزرگداشت مصدق را در حواشی مطبوعات رسمی دوباره گشودند و نام دکتر مصدق را از حوزۀ ممنوعات خارج کردند.
پس از ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی در خرداد سال ۷۶ برخی از جریانات افراطی ضدمصدقی بار دیگر در صدد برآمدند تا با احیای تضاد مصدق- کاشانی، جبهۀ تازهای علیه دولت اصلاحات بگشایند، اما از آنجا که مقامهای بلندپایۀ کشور از این تحرکات حمایت نکردند، برنامهشان به نتیجه نرسید.
در سالهای اخیر اما با بالاگرفتن اختلافات جمهوری اسلامی و دولت آمریکا، برخی دیپلماتهای وزارت خارجه و مقامهای رسمی، تأکید بر نقش آمریکا در کودتا علیه دولت مصدق را زمینۀ مناسبی برای توجیه تداوم تشنج در روابط دوجانبه و اقداماتی نظیر اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ یافتهاند و از این جهت، سالروز کودتا علیه دولت دکتر مصدق بهطور بیسابقهای مورد توجه رسانههای رسمی قرار گرفته است.
دکتر مصدق در واقع یکی از سه نماد برجستۀ انقلاب ۵۷ بود و به همین مناسبت، به محض پیروزی انقلاب طولانیترین خیابان تهران از میدان راهآهن تا تجریش به اسم او نامگذاری شد. علاوه بر این، در ۱۴ اسفند سال ۵۷ تقریباً عموم گروهها و احزاب سیاسی کشور اعم از ملی و مارکسیست و راست و مذهبی به مناسبت سالروز وفات دکتر مصدق، برای تجمع در قلعۀ احمدآباد فراخوان دادند. در آن روز تمام دشت نظرآباد و آبیک، سرشار از جمعیتی انبوه شد؛ بهطوریکه مثل و مانند آن هرگز تکرار نشد. زندهیاد سیدمحمود طالقانی در این مراسم سخنرانی کرد و در تجلیل از دکتر مصدق سنگ تمام گذاشت.
گرامیداشت دکتر مصدق اما مثل برخی دیگر از چهرههای نمادین انقلاب، چندان به درازا نکشید و با بروز اختلاف بین ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهور پس از انقلاب با رهبران حزب جمهوری اسلامی، مصدق نیز در شمار مغضوبان بسیاری از اعضا و هواداران حزب در آمد.
بنیصدر خود را پیرو رهبر جنبش ملی شدن نفت معرفی میکرد و همین مسئله سبب شد تا دشمنان قدیمی مصدق تحت لوای مخالفت با رئیسجمهور وقت، فرصت را برای تسویهحساب تاریخی خود با رهبر فقید نهضت ملی مناسب ببینند.
این دشمنان قدیمی که عمدتاً مرتبط با دکتر مظفر بقایی و یا متأثر از خط-مشی حزب زحمتکشانِ تحت رهبری او بودند، تضادِ فراموششدۀ کاشانی – مصدق را دوباره زنده کردند و با تحریف دادههای تاریخی، درصدد برآمدند تا کارنامۀ سیاسی دکتر مصدق را یکسره تیره و سیاه نشان دهند.
پیشگام این نوع برخورد، دکتر سیدحسن آیت از رهبران جناح راستِ حزب جمهوری اسلامی بود که ارادت خود به دکتر بقایی را نیز انکار نمیکرد. آیت کتابی تحت عنوان «چهرۀ حقیقی مصدقالسلطنه» نوشت که در شمارگان بسیار بالا منتشر و توزیع شد. او در کتابش کوشیده بود تا دکتر مصدق را از همان عنفوان جوانی، فردی مشکوک و در خدمت استعمار بریتانیا نشان دهد.
جناح میانۀ حزب جمهوری در برابر تهاجم آیت و همفکرانش از جمله عبدالحمید دیالمه علیه مصدق، عملاً سکوتی تأییدآمیز در پیش گرفتند و جناح چپ حزب به رهبری مهندس میرحسین موسوی نیز با آنکه خودشان هم هدف حملات و اتهامات بیامان آیت و دوستانش قرار گرفته بودند، عملاً اقدامی در جهت خنثیسازی تحرکات او از خود نشان ندادند.
این وضعیت کم و بیش تا ۲۵ خرداد سال ۶۰ ادامه داشت تا آنکه در آن روز، جبهۀ ملی ایران برای ابراز مخالفت با لایحۀ قصاص اعلام تظاهرات خیابانی کرد. واکنش آیتالله خمینی به این فراخوان، بینهایت کوبنده و شدید بود. آیتالله نهفقط حکم ارتدادِ رهبران وقت جبهۀ ملی را صادر کرد، بلکه «مسلم» بودن دکتر مصدق را نیز به چالش کشید.
گرچه حکم ارتداد رهبران جبهۀ ملی مشروط و برگشتپذیر اعلام شده بود، اما وقایع پس از این ماجرا، از جمله رأی مجلس اول بهعدم کفایت سیاسی بنیصدر و اعلام جنگ مسلحانۀ سازمان مجاهدین و بمبگذاری آنها در مقر حزب جمهوری اسلامی و دفتر ریاستجمهوری، اوضاع کشور را چنان آشفته و نابسامان کرد که منازعه بر سر دکتر مصدق نیز در سایۀ آن به حاشیه رفت.
در مرداد همان سال حسن آیت نیز قربانی موج تروری شد که بهخصوص تهران را فرا گرفته بود. با این همه، موج بیثباتی باعث نشد تا مسئولان وقت دکتر مصدق را به کلی فراموش کنند! این بود که شیخ محمدرضا مهدویکنی، وزیرکشورِ کابینۀ وقت، در مرداد سال ۶۰ دستور تغییر نام خیابان مصدق به ولیعصر را صادر کرد.
با فروکش کردن امواج ترور، بار دیگر تضاد مصدق-کاشانی جان دوبارهای گرفت. در این میان، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با انتشار جزوهای دربارۀ اختلافات مصدق و کاشانی درصدد تلطیف فضای ضدمصدقی حاکم بر کشور برآمد. این جزوه که ظاهراً توسط بهزاد نبوی نوشته شده بود، در تحلیلی به نسبت میانجیگرایانه، از دیدگاه خاص خود قوت و ضعف هر دو طرف را اما عمدتاً به سود کاشانی، برشمرده بود.
این جزوه نیز در سطح وسیعی توزیع شد اما مقصود تهیهکنندگان آن را برآورده نکرد، زیرا دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، جزوه را با حذف قسمتهای مربوط به نقاط قوت دکتر مصدق در تیراژ بسیار بالا منتشر و نام سیدحسن آیت را هم بهعنوان نویسندۀ آن بر روی جلد کتاب چاپ کرد!
در سال ۶۲ که دانشگاهها پس از چهارسال تعطیلی گشوده شد، جانبداری از دکتر مصدق در سر کلاسهای درس همچنان تابو به شمار میرفت تا اینکه نشریاتی مانند «راه مجاهد» به مدیریت لطفالله میثمی، به تدریج راه بزرگداشت مصدق را در حواشی مطبوعات رسمی دوباره گشودند و نام دکتر مصدق را از حوزۀ ممنوعات خارج کردند.
پس از ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی در خرداد سال ۷۶ برخی از جریانات افراطی ضدمصدقی بار دیگر در صدد برآمدند تا با احیای تضاد مصدق- کاشانی، جبهۀ تازهای علیه دولت اصلاحات بگشایند، اما از آنجا که مقامهای بلندپایۀ کشور از این تحرکات حمایت نکردند، برنامهشان به نتیجه نرسید.
در سالهای اخیر اما با بالاگرفتن اختلافات جمهوری اسلامی و دولت آمریکا، برخی دیپلماتهای وزارت خارجه و مقامهای رسمی، تأکید بر نقش آمریکا در کودتا علیه دولت مصدق را زمینۀ مناسبی برای توجیه تداوم تشنج در روابط دوجانبه و اقداماتی نظیر اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ یافتهاند و از این جهت، سالروز کودتا علیه دولت دکتر مصدق بهطور بیسابقهای مورد توجه رسانههای رسمی قرار گرفته است.