گروه سیاسی: روزنامهی جمهوری اسلامی نوشت: سفر امیر خان متقی به تهران به منظور شرکت در یک اجلاس بینالمللی با موضوع فلسطین از دو جهت، مهم و قابل بررسی است.
اول اینکه هیچ کشوری و از جمله ایران، تاکنون طالبان را به رسمیت نشناخته اند، با این وصف، آیا میتوان متقی را با عنوان وزیر خارجه افغانستان به چنین اجلاسی دعوت کرد؟
کرسیهای افغانستان در نهادهای بینالمللی و سازمان ملل تاکنون در اختیار طالبان نیست و این گروه در هیچ جلسه رسمی با عنوان مقام حکومتی افغانستان اجازه حضور نیافتهاند.
از نظر حقوقی، چون هیچ کشوری حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته، در نتیجه مقامات طالبان نمیتوانند از حکومت افغانستان در مجامع رسمی نمایندگی کنند.
البته بسیاری از کشورها و نیز سازمان ملل، با توجه به نیازهای موجود و ضرورتها، سطحی از تعامل را (که گاه در حد یک حکومت رسمی است) با طالبان دارند، اما مدام تأکید میکنند که این تعاملات، براساس ضرورت است و در نتیجه، کماکان، کرسیهای افغانستان در اختیار این گروه نیست؛ بنابراین دعوت از امیرخان متقی به تهران اگر با عنوان وزیر خارجه افغانستان انجام شده باشد، فاقد وجاهت قانونی و حقوقی است.
اما نکته دوم این است که چرا وزارت خارجه ایران، باید ریسک دعوت رسمی کسی را بپذیرد که هنوز نزد خود آنها هم رسمیت ندارد؟
در دو سال گذشته، وزارت خارجه ایران برخلاف نهادی که متولی عملی امور افغانستان است، مخالف جدی طالبان بودهاند و این اختلاف نظر، بارها خبرساز شده است.
به نظر من، دستگاه دیپلماسی ایران، به خوبی، تحولات افغانستان را در نظر دارد و به روشنی دریافته که در تحولات آتی (با کارگردانی آمریکا)، هیچ نقشی برای ایران وجود ندارد.
ایران با خطای راهبردی همان نهاد متولی، تمام ظرفیتهای خود در افغانستان را در دو سال گذشته به پای طالبان ریخته و آنها را ضرب در صفر کرده است.
در نتیجه، وزارت خارجه ایران با اینکه میداند طالبان، هیچ وقت با ایران برادر نخواهد شد، اما در شرایط فعلی ناچار شده برای کمتر کردن آسیب خنجرهای طالبان، آنها را در آغوش بکشد.
این همآغوشی زشت و زجرآور، اشتباهی جدید در پی دو سال خطای راهبردی گذشته است و هیچ نفعی برای ایران نخواهد داشت.
برای ایران، هنوز فرصت اندکی در جهت بازسازی اعتبار خود در میان مردم افغانستان باقیست. اعتباری که بخش عمده آن توسط تیم تطهیر و باقیمانده آن توسط اداره اتباع در حال حراج شدن است.
مردم افغانستان اصلیترین سرمایه ایران در افغانستان هستند که همچنان مورد غفلت قرار میگیرند.
اول اینکه هیچ کشوری و از جمله ایران، تاکنون طالبان را به رسمیت نشناخته اند، با این وصف، آیا میتوان متقی را با عنوان وزیر خارجه افغانستان به چنین اجلاسی دعوت کرد؟
کرسیهای افغانستان در نهادهای بینالمللی و سازمان ملل تاکنون در اختیار طالبان نیست و این گروه در هیچ جلسه رسمی با عنوان مقام حکومتی افغانستان اجازه حضور نیافتهاند.
از نظر حقوقی، چون هیچ کشوری حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته، در نتیجه مقامات طالبان نمیتوانند از حکومت افغانستان در مجامع رسمی نمایندگی کنند.
البته بسیاری از کشورها و نیز سازمان ملل، با توجه به نیازهای موجود و ضرورتها، سطحی از تعامل را (که گاه در حد یک حکومت رسمی است) با طالبان دارند، اما مدام تأکید میکنند که این تعاملات، براساس ضرورت است و در نتیجه، کماکان، کرسیهای افغانستان در اختیار این گروه نیست؛ بنابراین دعوت از امیرخان متقی به تهران اگر با عنوان وزیر خارجه افغانستان انجام شده باشد، فاقد وجاهت قانونی و حقوقی است.
اما نکته دوم این است که چرا وزارت خارجه ایران، باید ریسک دعوت رسمی کسی را بپذیرد که هنوز نزد خود آنها هم رسمیت ندارد؟
در دو سال گذشته، وزارت خارجه ایران برخلاف نهادی که متولی عملی امور افغانستان است، مخالف جدی طالبان بودهاند و این اختلاف نظر، بارها خبرساز شده است.
به نظر من، دستگاه دیپلماسی ایران، به خوبی، تحولات افغانستان را در نظر دارد و به روشنی دریافته که در تحولات آتی (با کارگردانی آمریکا)، هیچ نقشی برای ایران وجود ندارد.
ایران با خطای راهبردی همان نهاد متولی، تمام ظرفیتهای خود در افغانستان را در دو سال گذشته به پای طالبان ریخته و آنها را ضرب در صفر کرده است.
در نتیجه، وزارت خارجه ایران با اینکه میداند طالبان، هیچ وقت با ایران برادر نخواهد شد، اما در شرایط فعلی ناچار شده برای کمتر کردن آسیب خنجرهای طالبان، آنها را در آغوش بکشد.
این همآغوشی زشت و زجرآور، اشتباهی جدید در پی دو سال خطای راهبردی گذشته است و هیچ نفعی برای ایران نخواهد داشت.
برای ایران، هنوز فرصت اندکی در جهت بازسازی اعتبار خود در میان مردم افغانستان باقیست. اعتباری که بخش عمده آن توسط تیم تطهیر و باقیمانده آن توسط اداره اتباع در حال حراج شدن است.
مردم افغانستان اصلیترین سرمایه ایران در افغانستان هستند که همچنان مورد غفلت قرار میگیرند.