او در پاسخ به اینکه «آیا شما دلخور شدید؟» گفت: بله، شاید بهتر بود ایشان با تعبیر دیگری محبت خود را نشان میدادند. گذشتهها گذشته و این کلام گفته شده و مربوط به شش سال پیش بوده است.
لنکرانی در پاسخ به اینکه »«شما هیچوقت دلخوریتان را به احمدینژاد نگفتید؟» افزود: با توجه به اینکه بعد از این ماجرا من حدود ٣٠ روز وزیر بودم و اعتقادم این بود که در ایام مسئولیت نباید وقتمان را صرف حاشیهها کنیم، نه. آخرین باری که ایشان را دیدم، سال ٨٩ بود که رئیسجمهور بودند. باز هم به خودم اجازه ندادم وقت ایشان و وقت هیچ مسئول اجرائی دیگری را بگیرم؛ ولی حالا اگر زمانی یک برخورد دوستانه داشته باشیم، شاید با هم صحبت کنیم؛ البته من باید بگویم اشکالی که در کشور وجود دارد این است که گاهی میخواهیم با تعابیر تند موضوع را کلا از اذهان پاک کنیم؛ برای نمونه در وقایع اخیر سیاسی یک نفر از سیاسیون گفته بودند فلان گروه مثل برنج دمنکشیده است و وقتی ایشان را دیدم گفتم یک نفر هم میآید به شما میگوید شما مثل تهدیگ میمانی. خب اینکه مشکل مردم را حل نمیکند. اگر ما بخواهیم با این تعابیر و متلکگویی دهان طرف مقابل را ببندیم، مشکلی از کشور حل نمیشود. الان هم متأسفیم که تندگویی بخشی از ادبیات جاری است و اصلا کار درستی نیست.
اهم سخنان وی از این قرار است:
** آقای دکتر احمدینژاد معتقد بودند در این سه دهه که از انقلاب میگذرد یک مطالبه مطرح شده است و آن هم حضور یک وزیر زن است و همه کاندیداهای ریاستجمهوری آن را به عنوان وعده انتخاباتی شعار میدهند. ایشان هم نظرشان این بود که ما باید این تابو را بشکنیم. چیز عجیبی نیست که ما در جمهوری اسلامی وزیر زن داشته باشیم.
**در بحث معاوناولشدن آقای رحیم مشایی و بعد از پیامی که رهبری دادند، بخشی از دولت نهم نظرشان این بود که آقای دکتر احمدینژاد باید زودتر این تغییر را انجام دهند و نامهای را هم تهیه کردند. من تنها هم نبودم، بخشی از وزرا و معاونان رئیسجمهوری هم بودند که منجر به این شد که آقای دکتر احمدینژاد، آقای مشایی را برداشتند.
**درباره نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و تعبیر مصباح یزدی درباره لنکرانی مبنی بر اصلح ترین فرد}تعبیری که ایشان در مورد بنده به کار بردند، در مورد بحث نامزدی ریاستجمهوری بود و نه در مورد هر موضوعی. آن هم در بین کاندیداهایی که تا آنموقع مطرح شده بودند. این توفیق بزرگی است برای بنده که شخصیتی مثل ایشان از بنده تعریف کنند. ولی باید اذعان کنم این یک چک سفیدامضا نبود. ایشان نظرشان را فرمودند و تأکیدشان این بود که بنده در بین آن کاندیداها باید این وظیفه را برعهده بگیرم.
**زمانی که تصمیم گرفتم بهنفع جلیلی کنار بروم، در صحن شورا هنوز موضوع صلاحیت بنده مطرح نشده بود. ممکن هم بود که صلاحیت من تأیید نشود و احتمال آن وجود داشت. قرار بود فردی برگزیده شود که تفاهم بیشتری درباره او وجود داشته باشد. من با ایشان اختلافنظر نداشتم، فکر میکردم در مجموعهای که صحبت از انقلاب اسلامی میکنند شاید حضور ایشان بتواند مجموعه بیشتری را همراه کند. چون نقش من بیشتر از جانب جبهه پایداری بود و این جبهه فقط جبهه مدافع انقلاب اسلامی نمیشد و جریانهای دیگری هم بودند چه دانشجو، چه غیر دانشجو که تمایلشان به جناب آقای دکتر جلیلی بیشتر بود.
**درباره من در صحن شورای نگهبان رأیگیری نشد، ولی اگر میشد شاید رأی میآوردم شاید هم نه.
** پدرم گاهی ایران میآیند و من میبینمشان.
**وقتی برای کارهای تبلیغاتی جلیل به کرمانشاه رفته بودم؛ یکی از مسئولان ستاد یکی از کاندیداها به من گفت ما اینجا تابهحال ١۵ میلیارد تومان خرج کردهایم، اما هزینهای که ستاد دکتر جلیلی در آنجا کرده بود به ١٠ میلیون تومان هم نمیرسید. دفاتر ستادها هم جالب بود؛ دو نفر از کاندیداها شیکترین ساختمانهای شهر را کرایه کرده بودند و دفتر ستاد آقای دکتر جلیلی مثلا در یک مغازه مکانیکی بود.
**متأسفانه در فاصله سال ٨٩ تا ٩١ شاهد یک نوع دعوا و نزاع بین قوای مملکت بودیم که باعث شد بخشی از سرمایه اجتماعی حاصلشده از بین برود. وقتی مردم دعوای رئیسجمهور و قوه قضائیه و مجلس را دیدند باعث شد از سه گروه مکدر بشوند و نظرشان تغییر کند. آن چیزی که مهمترین مؤلفه در انتخابات ٩٢ بود این بود که اکثریت مردم به دنبال نوعی آرامش و ثبات در کشور میگشتند.
**من برنامه خاصی برای انتخابات مجلس و انتخاباتی دیگر ندارم.