از همان روزهای اول انتخاب اسکوچیچ، حضور این مرد کروات در راس تیم ملی بحثهای زیادی را به همراه داشته است. عدهای او را انتخاب درستی میدانند و برخی تیم ملی را از سر دراگان زیاد میدانند. اما در کنار این بحثها یک نکته به عنوان حقیقت مسلم از طرف همه پذیرفته شده بود؛ اسکوچیچ، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران است. اما با شیوع ویروس کرونا و تعطیلی فوتبال اسکوچیچ از تیم ملی دور ماند و همین فرصتی را فراهم کرده است تا برخی آن حقیقت مسلم را تغییر دهند. در کمتر از ۲۰ روز گذشته دو بار شایعه تغییر سرمربی تیم ملی به گوش رسیده است. بار اول نام کالدرون حوالی فدراسیون شنیده شد و بار دوم که همین روز سهشنبه بود، نام استراماچونی.
شایعه تکذیب شایعه و دوباره تکذیب
در تاریخ ۲۲ فروردین ابتدا برخی از خبرگزاریهای داخلی، خبر مذاکره کالدرون با فدراسیون فوتبال ایران را منتشر کردند. در این خبرگزاریها حتی مفاد مورد توافق نظیر بخشش طلب کالدرون از پرسپولیس، رقم نهایی قرارداد و حضور دایم در ایران نیز مطرح شد. دلیل چرخش فدراسیون به سمت کالدرون نیز پایان قرارداد اسکوچیچ با تیم ملی در تیر ماه و عدم تمایل فدراسیون برای تمدید قرارداد او به خاطر انتقادات چند وقت اخیر عنوان شد. اما این خبر بلافاصله توسط علوی، سخنگوی فدراسیون فوتبال تکذیب شد. امیرمهدی علوی گفت: «دراگان اسکوچیچ همچنان سرمربی تیم ملی ایران است و بحثی درباره تغییر او وجود ندارد. بر این اساس شایعه مذاکره با مربیان دیگر تکذیب میشود.» همان زمان برخی از نزدیکان این سرمربی نیز با اظهار بیاطلاعی از چنین مذاکرهای این خبر را مربوط به چند ماه پیش و قبل از آمدن اسکوچیچ دانستند. به این ترتیب خیلی زود ماجرای کالدرون فراموش شد.
روز سهشنبه، اما دوباره شایعه تغییر سرمربی تیم ملی این بار با منبع خارجی منتشر شد. جیانلوکا دیمارزیو، خبرنگار معروف ایتالیایی و از افراد نزدیک به آندرهآ استراماچونی هم در توییتر و هم در سایت شخصیاش از مذاکره فدراسیون فوتبال با سرمربی سابق آبیها خبر داد. پخش این خبر موجی از واکنشها را به همراه داشت چراکه منبع خبر یکی از معتبرترین چهرههای حوزه نقل و انتقالات فوتبال بود؛ کسی که به او لقب پدرخوانده نقل و انتقالات دادهاند. با این حال به فاصله چند ساعت از پخش این خبر، علوی دوباره دست به کار شد و همه چیز را تکذیب کرد. او این بار حتی پا را فراتر نیز گذاشت و در نامهای به دیمارزیو از او خواست این خبر «زرد» را از روی توییتر و وبسایتش حذف کند.
دی مارزیو خبر زرد کار نمیکند
نام دیمارزیو برای اهالی فوتبال نام شناخته شدهای به حساب میآید. او از چند سال پیش برند خود را ثبت کرده است. در فصل نقلوانتقالات فوتبال توییتر او جزو پربازدیدترین اکانتهای این شبکه اجتماعی به حساب میآید. پیشبینیهای او حتی اگر در نگاه اول خیلی دور از ذهن به نظر برسند معمولا به حقیقت میپیوندند. او با شبکه وسیعی که از مخبرها در سراسر دنیا در اختیار دارد حتی زودتر از خبرنگارهای نزدیک به باشگاهها از برخی اخبار مطلع میشود.
به عنوان مثال او اولین کسی بود که از مذاکرات منچستر با مورینیو پرده برداشت در حالی که آن زمان خیلی بعید به نظر میرسید، آقای خاص بعد اخراج از چلسی بتواند دوباره در لیگ برتر آن هم در یونایتد به ادامه کار بپردازد. با این حال نام این خبرنگار ایتالیایی در یک سال گذشته بیش از قبل ورد زبان اهالی فوتبال در ایران شده و دلیل این امر هم حضور استراماچونی در تیم استقلال بوده است. در مدت زمانی که سرمربی سابق اینتر هدایت آبیهای تهران را برعهده داشت، دیمارزیو مرجع اصلی اخبار و حواشی حول و حوش استرا و استقلال بود. در آن برهه دیمارزیو همیشه اولین کسی بود که از بحرانهای استقلال خبر میداد و هنگامی که تنشها به اوج خود رسید و استراماچونی ایران را ترک کرد، این خبرنگار در متن ماجرا قرار داشت. کار به جایی رسید که مدیران استقلال از اینکه او همیشه از ریزترین اتفاقات باشگاه و تصمیمات شخصی مدیران مطلع بود، شاکی شدند. همچنین خبرنگاران ورزشی داخل کشور هم مدام با این سوال مواجه بودند که چرا یک نفر که هزاران کیلومتر از تهران دور است باید مرجع اخبار باشگاه استقلال باشد؟
دیمارزیو زمانی که فوتبال ایران به دنبال سرمربی جدید بود از مذاکرات فدراسیون با جیانی دیبیاسی، سرمربی سابق برخی از باشگاههای ایتالیایی و تیم ملی آلبانی خبر داد. آن زمان اسکوچیچ حتی نامش در بین گزینهها هم مطرح نبود. بسیاری از رسانهها بعد از اعلام این خبر توسط دیمارزیو حضور دیبیاسی را در ایران قطعی دانستند. اتفاقی که در نهایت رخ نداد. نکته جالب توجه ماجرا این بود که فدراسیون هیچوقت زیر بار مذاکره با دیبیاسی نرفت، اما این مربی ایتالیایی در چند مصاحبه، مذاکره با فدراسیون فوتبال ایران را تایید کرد ولی از اینکه چه اتفاقی افتاد که در نهایت کار به سرانجام نرسید، اظهار بیاطلاعی کرد.
تعدد مراجع تصمیمگیری
حتی اگر بپذیریم که داستان کالدرون ساخته و پرداخته ذهن خبرنگاران داخلی بوده است، نمیتوان پذیرفت دیمارزیو اینچنین اعتبارش را به تاراج بگذارد؛ نه اینکه او تاکنون اشتباه نکرده، اما بعید است بخواهد، پیرامون تیم ملی ایران بازی رسانهای برای رسیدن به اهدافی خاص را دنبال کند. میتوان گفت: داستان مذاکرات فدراسیون با افراد مختلف و درز کردن اخبار آن مصداق مثل قدیمی «تا نباشد چیزکی…» است. در واقع مساله اصلی در این میان مراجع زیاد تصمیمگیری در فدراسیون و در کل ساختار فوتبال ایران است. البته این مساله تنها به فدراسیون محدود نمیشود و تعدد مراجع تصمیمگیری سالهاست تمام کشور را درگیر مشکلات زیادی کرده و دقیقا به همین دلیل است که مدام اخبار ضد و نقیض از گوشه و کنار به گوش میرسد. در فوتبال و در باشگاههای بزرگ بارها و بارها شاهد چنین رویهای بودهایم.
در داستان جدایی برانکو از پرسپولیس و پیدا کردن جانشین برای او شاهد بودیم که هر کدام از اعضای هیات رییسه باشگاه پرسپولیس به تنهایی با مربیان ارتباط برقرار میکردند و شرایط آنها را جویا میشدند. تمام این ارتباطها نیز در نهایت به نام باشگاه پرسپولیس منتشر میشد. در استقلال نیز وضع به همین گونه بوده و هست. از اقدام سر خود پندار توفیقی برای قرارداد بستن با شمار زیادی از بازیکنان تیم جوانان بگیرید تا چند دستگی در ماجرای راضی کردن استراماچونی به بازگشت. برخی از مدیران استقلال هنوز هم بر این ادعا صحه میگذارند که برخی از داخل باشگاه نمیخواستند، سرمربی موفق استقلال به تهران بازگردد. پس بیراه نیست اگر تصور کنیم که در فدراسیون فوتبال نیز همین داستان وجود دارد. یعنی برخی از مدیران رده بالا و میانی در این نهاد حضور دارند که بنابر تشخیص شخصی در انتخابها دخالت میکنند و حتی وقتی در راس فدراسیون تصمیم نهایی گرفته میشود نیز آنها مصرانه در جهت تحقق نظرات خودشان هستند. این شرایط مخصوصا در زمانی که فدراسیون رییس ندارد و هنوز درگیر تدوین اساسنامه برای برگزاری انتخابات است، شدت بیشتری نیز میگیرد.
البته مشکل تنها متوجه مدیران نیست. در واقع داستان از جای دیگری آغاز میشود. در فوتبال ایران اکثر مدیران با بنگاههایی در ارتباط هستند که در اصطلاح تخصصی آنها را ایجنت و در اصطلاح عامیانه دلال مینامند. این افراد همیشه در پی حقنه بازیکنان و مربیان مرتبط با خودشان به بدنه فوتبال هستند و هیچوقت از رسیدن به هدف نهایی خودشان ناامید نمیشوند. آنها از یک سمت مدیران را تحت فشار قرار میدهند و از سمت دیگر با مربیان و بازیکنان از جانب همان مدیران وارد مذاکره میشوند و بعد با راهاندازی موجهای خبری، کار خود را به سرانجام میرسانند و احتمالا به همین دلیل است که شخصی مثل دیبیاسی تاکید میکند با مسوولان فدراسیون فوتبال ایران مذاکره کرده، اما سخنگوی فدراسیون این مذاکره را تکذیب میکند. اینجا باید از دیبیاسی پرسید دقیقا با چه کسی در فدراسیون مذاکره کرده و علوی هم باید بگوید دیبیاسی با شخص من و افرادی که من میشناسم، مذاکرهای نداشته است. آن وقت داستان درز اخبار و تکذیبها منطقی به نظر میرسد. پس بر اساس فرضیات بالا اصلا بعید نیست که در آینده استراماچونی هدایت تیم ملی را برعهده بگیرد حتی اگر این واقعیت مسلم وجود داشته باشد که اسکوچیچ سرمربی تیم ملی ایران است.