قلم ، گفتگوی دکتر محمد جواد حق شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی با روزنامه شرق را دز ادامه می خوانید:
بهطور معمول شاخه زنان در هیچیک از احزاب اصولگرا و اصلاحطلب آنطور که انتظار میرود فعال نیست. از وضعیت شاخه زنان در حزب اعتماد ملی بگویید؟
شاخه زنان ما از شاخههای فعال حزب بوده است و تلاش میشود باوجود همه مشکلاتی که حزب بعد از ٨٨ داشت در فعالیت دوباره خود – بعد از ٩٢- به جایگاه زنان بیشتر توجه شود و امیدواریم که بتوانیم از حضور خانمهای مستعد، توانمند و علاقهمند استفاده بیشتری کنیم.
فکر میکنید میزان فعالیت این شاخه بهقدری هست که بتوانید در انتخابات کاندیدای خانم هم داشته باشید؟
بله، به این موضوع هم توجه داریم و امیدواریم که کاندیدای مناسب زن هم در انتخابات داشته باشیم.
به نظر شما ضعف موجود در کار حزبی زنان ناشی از چیست؟
اصولا فعالیت حزبی در کشور ما دچار یک فقر گسترده است. با وجود اینکه سه سده از تولد و سابقه نهاد حزب میگذرد و ما هم در کشور خود حدودا یک قرن کار حزبی را تجربه کردهایم متأسفانه بهخاطر نگاه نادرست از یک سو و عدم اقبال نخبگان و سیاستمداران در بخشهای حکومتی و فعالان جامعه سیاسی یا حتی در اجتماع، نتوانستهایم حداقلهای لازم را برای فعالیتهای حزبی تعریف کنیم. چون این سازوکار شکل نگرفته است دچار یک فقر تاریخی، نهادی و ساختاری شدهایم که این مسئله را برای ما به ارمغان آورده است.
نمود این نگاه نادرست در فعالیتهای حزبی زنان چه بوده است؟
احزاب قرار است در عرصه بسیار سخت رقابت سیاسی به فعالیت بپردازند. متأسفانه در کشورمان هزینههای فعالیت سیاسی بهشدت بالاست و بالابودن این هزینه موجب شده تا رغبت لازم از سوی نخبگان بهخصوص نخبگان فکری به عرصه فعالیت حزبی کم شود. از آنجایی که روند فعالیت سیاسی برای زنان در جامعه ما پرهزینهتر بوده و به نوعی زنان هم حضورشان در فعالیت اجتماعی با محدودیتهایی توسط نهاد خانواده و بهخصوص نهادهای سنتی و بعضا نهادهای مذهبی در گذشتههای دور با مشکل مواجه شده، به همین خاطر رویکرد زنان به عرصه سیاست خودبهخود با محدودیت مواجه شده است.
این محدودیت وقتی در حوزه فعالیت حزبی هم سامان گرفته به نوعی مضاعف شده و هزینه هم افزایش پیدا کرده است. این دو عامل کاهش حضور زنان در عرصه فعالیت سیاسی و حزبی را فراهم کرده است.
در همین شرایط چطور میتوان شاخه زنان را در درون احزاب تقویت کرد؟
یکی از اشتباهاتی که بعد از انقلاب میبینیم، شکلگیری احزابی است که از ابتدا با ساختار زنانه ایجاد شده. که به نظر من بار اضافیای بوده و مقداری از منابع به شدت محدود را صرف خود میکند.
به نظر من فعالیت حزبی زنانه خیلی محلی از اعراب ندارد و تشکیل احزاب ویژه زنان و به نوعی زنانه و مردانهکردن کار حزبی مثل سرویسهای عمومی، محل اجتماعات، مساجد و… کارایی ندارد و حتی به شدت به کار حزبی و سیاسی زنان لطمه زده؛ زیرا در شرایطی که منابع محدود است بخشی از همین منابع را صرف احزاب زنانه کرده است و حتی میبینیم که کارآمد هم نیستند.
راهکار خروج از این وضعیت چیست؟
خود خانمها نباید سراغ این نوع احزاب بروند و به جای آن باید به دنبال این باشند که در احزاب سراسری نقش و موقعیت لازم را به دست آورده و نقش خود را ایفا کنند.
به نظر شما این فرصت در احزاب سراسری به خانمها داده میشود؟
بخشی از مشکلات فعلی که شاهدیم زنان در شورای مرکزی احزاب چندان حضور ندارند یا شاخه زنان قوی وجود ندارد به خود زنان مربوط میشود. خود آنها خیلی در این حوزهها ورود پیدا نمیکنند و میبینیم در حوزههایی که ممانعت چندانی هم نیست، استقبال کافی ندارند. در انتخابات مجلس مثل ریاستجمهوری و خبرگان برای زنان محدودیت وجود ندارد و براساس آمار نسبت رأیدهندگان زن بیشتر از مردان است اما نتیجه آن در مجلس خیلی عجیب است. حتی در شهری مثل تهران که معمولا خانمها پرنامزد هم هستند تعداد نمایندگان خیلی کم است و بخشی از این مسئله مربوط میشود به نبود حمایت زنان از زنان.
اما آمار نشان میدهد که تعداد خانمهایی که وارد عرصه انتخابات شدهاند، رأی هم آوردهاند اما مشکل اینجا است که تعداد داوطلبان خانم برای حضور در رقابتهای انتخاباتی کم است. جامعه زنان هم معمولا در توضیح این مسئله به این موضوع میپردازد که ضعف در کار حزبی سبب میشود ورود زنان بهصورت مستقل به جریان رقابتها کار سختی باشد. به نظر شما چطور احزاب باید در این مسئله کار کنند؟ حزب اعتماد ملی برای این موضوع چه تدبیری داشته است؟
ما احساسمان این است که سهم و جایگاه زنان با واقعیات موجود جامعه، فاصله جدی دارد. در دهه اخیر خوشبختانه شاهد حضور پررنگ خانمها در عرصه فضای آموزشی بودیم و آمار نشان میدهد که بیش از ۶٠ درصد راهیافتگان به دانشگاه زنان بودهاند و این یعنی جامعه زنان در حال رسیدن به خودباوری است.
یک نگاه وجود دارد که پیشنهاد تبعیض مثبت را میدهد برای حل مسئله، اما من این روش را خیلی مناسب نمیدانم. به نظر من این حمایتی است که نهایتا منجر به تضعیف زنان جامعه ما میشود. در دوره ریاستجمهوری قبل که اصولگرایان حاکم بودند دیدیم که قوانینی مثل افزایش مرخصی زایمان یا دادن زمان بیشتر برای شیردادن به بچه و… وضع شد که ظاهر حمایت از زنان داشت. زنان هم خیلی خوشباورانه با موضوع برخورد کردند و خیلی هم بهبه و چهچه شد اما کسانی که نگاه عمیقتری داشتند میدانستند که معنی این قوانین کناررفتن تعداد بیشتری از زنان از بازار کار است.
یعنی اعتقاد دارید که تبعیض مثبت برای افزایش سهم زنان در مجلس هم پیامدهای منفی دارد؟
من معتقد هستم که موجب تضعیف زنان میشود. اگر میخواهیم کمک کنیم نسبت به توانمندسازی زنان توجه بیشتری نشان دهیم؛ نه اینکه فضایی را خالی کنیم تا زنان وارد عرصه شوند. اگر توأم با این حضور توانمندسازی زنان صورت نگرفته باشد جامعه شاهد خواهد بود که زنان ٣٠ درصد مجلس را در اختیار دارند اما ارزیابی فعالیت آنها نشان میدهد که به اندازه پنجدرصد هم فعالیت نکردهاند.
اما این تجربه در کشورهای دیگر حتی اطراف ما مثل ترکیه و افغانستان هم به کار گرفته شده است. به نظر شما این موضوع خوشبینی ایجاد نمیکند که ما هم با همین شیوه به نتیجه موردانتظار برسیم؟
شاید در افغانستان جواب داده باشد اما جامعه ما با این کشور قابلمقایسه نیست بنابراین باید بهلحاظ ساختاری کمک کنیم که زنان توانمند شوند.
چطور باید توانمند شوند و از کجا باید شروع کرد؟
نه از مجلس و در سطوح بالا بلکه اول باید از سطوح پایینتر سیاسی آغاز کرد. باید ببینیم الان در کشور چند بخشداری و چند بخشدار زن داریم.
آیا یک درصد هستند؟ در میان ٣۴٠ یا ۵٠ فرمانداری، چند درصد فرماندار زن داریم؟!
کار سیاسی اجرائی در سطح مدیریتها فرصتهایی است که زنان میتوانند به آن ورود کنند و بعد از یک دوره ١٠ ساله اگر بتوانیم تعداد مدیران خانم را به سطح معاونان وزرا یا سفرا برسانیم، حتما تحول مهمی است. اینها همان لایههایی است که فرصت توانمندی زنان را فراهم میکند تا بعد از آن بتوانند در عرصههای رقابتی به رقابت با مردان بپردازند تا جامعه به آنها رأی دهد و از رأی خود احساس پشیمانی نکند.
سپردن مسئولیتهای اجرائی به زنان نیز مستلزم ثابتشدن توانمندی آنهاست. وقتی که این فرصتها وجود ندارد، دولتها چطور میتوانند یک وزارتخانه یا سفارتخانه را به زنان بسپارند. آیا کار حزبی و ورود به عرصه تقنین مسیر بهتری نیست؟
اتفاقا ما شخصیتهایی داشتهایم که بهراحتی میتوانستند یک سفارتخانه یا شهرستان و… را اداره کنند. اینها در میان خانمها کم نبودهاند اما جامعه این ریسک را نکرده است. حرکتی که در دوران اصلاحات شروع و در مقاطعی از دوران احمدینژاد هم به آن توجه شد، اگر به جای آنکه به سمت نمایشیشدن برود، تبدیل به سیاست میشد و خود خانمها بیشتر تلاش میکردند که از توانمندیهای خود بیشتر استفاده کنند، حتما وضع بهتری داشتیم.
منبع:روزنامه شرق
چه بگویم که دست رو دل ما گذاشتید اقای دکتر