بیش از دو دهه از فعالیت گروه «هوران» میگذرد. فعالیت شما با چه روندی آغاز شد؟
ما از سال ۱۳۸۲ مبنای گروه را بر مبنای سازهای کوبهای گذاشتیم که سازهای ملودی نیز به آنها اضافه میشد. فعالیت ما ادامه پیدا کرد تا این که سال ۱۳۸۶ موسیقی عرفانی را مدنظر قرار دادیم و بر این اساس پیش رفتیم. در آن مقطع فضای ملودی ما، بر اساس ساز تنبور بود و آقایان امین هدایتی و حامد تمدنزاد به عنوان خواننده ما را همراهی میکردند و به اتفاق آنها و دیگر اعضای گروه به اجرای آثارمان میپرداختیم. در سال ۱۳۸۹ تصمیم گرفتیم فضای موسیقیمان را عوض کنیم و به تولید و اجرای آثار تلفیقی بپردازیم.
دلیل این تغییرات در نحوه تولید و ارائه آثار گروه «هوران» چه بود؟
ما سالها مشغول محک زدن بودیم زیرا میخواستیم به ذائقه مخاطبان و بازخوردهای آنها پی ببریم. سال ۱۳۸۹ به اجرای آثار تلفیقیمان بر اساس شاهنامه و دیگر اشعار پرداختیم و بازخوردهای خوبی دریافت کردیم. البته در میان همه مقاطعی که میگویم کنسرتها و اجراهای مختلف داشتهایم. اما طی چند سال اخیر شاهد این بودیم که موسیقی سنتی نسبت به قبل کمتر مورد توجه است و به اصطلاح نزد مخاطبان کمرنگ شده است. بنابراین تصمیم گرفتیم فضای موسیقیمان را جذابتر کنیم؛ لذا تصمیم گرفتیم از آهنگها و ریتمهایی استفاده کنیم که فضای نوتری دارند و هیجان بیشتری ایجاد میکنند، تا به این ترتیب مخاطبان بازهم با موسیقی سنتی ارتباط برقرار کنند.
آیا میتوان دلیل عدم توجه مخاطبان به موسیقی سنتی را آثار تولید شده سالهای اخیر دانست؟
به هرحال طی چند سال گذشته اغلب فعالان به سراغ موسیقی تلفیقی رفتهاند و فضای آثار بیشتر به موسیقی پاپ شبیه است. این اتفاق میان مردم و موسیقی سنتی فاصله میاندازد و این اتفاق آسیب زننده است.
از آخرین تغییر فضای گروه «هوران» در نحوه ارائه آثار چه بازخوردهایی دریافت کردید؟
سال گذشته دو کنسرت خیلی خوب برگزار کردیم و مخاطبان نیز راضی بودند و بازخوردهای خوبی از سوی آنها دریافت کردیم و این اتفاق باعث شد از استانهای دیگر نیز درخواست اجرا داشته باشیم. شهرهای تبریز، اراک و اصفهان از ما درخواست برگزاری کنسرت داشتند که با بحران بیماری کرونا مواجه شدیم و انشالله پس از حل این معضل، برنامهها به سرانجام خواهد رسید.
به طور معمول برگزاری کنسرتهای سنتی در دیگر استانها خبری خوشایند است.
یکی از بخشهای موسیقی سنتی ما موسیقی فولکوریک و محلی است و شاید خیلی از گروهها به طور کم و بیش بر این اساس فعالیت میکنند. اما در بخش سنتی و پرداختن به آثار مولانا و دیگر شعرای قدیم فعالیتهای کمی وجود دارد. خدا را شکر سال گذشته در این زمینه پاسخ خوبی از سوی مخاطب دریافت کردیم و طی این مدت نیز مشغول آماده کردن آثاری هستیم تا به واسطه آنها از فضا دور نشویم و تلاشمان این است طی این روند با مخاطبان همواره در ارتباط باشیم.
اغلب خوانندگان و فعالان موسیقی سنتی از مقوله تلفیق تعریف درستی ندارند. با این حال آثارشان نسبت به دیگر گونهها مخاطبان بیشتری دارد. چرا تولید و ارائه آثار تلفیقی را ادامه ندادید؟
همانطور که گفتم در سال ۱۳۸۹ که موسیقی تلفیقی خیلی مرسوم نبود ما به این مقوله پرداختیم و متوجه این موضوع شدیم که بازخوردهای خوبی میگیریم؛ زیرا مردم رنگ و فضاهای جدید را دوست دارند. اما در ادامه به این نتیجه رسیدیم که اگر موسیقی، موسیقی خوبی باشد دلیلی ندارد مثلا در تولید آنها از سازهای غربی استفاده کنیم تا به جذابیت آنها بیفزاییم. یعنی اگر ما بتوانیم طی تولیدات و اجراهایمان، محتوای خوب تولید کنیم و فضای جدید و خوبی را رقم بزنیم، مخاطب صد درصد با آثارمان ارتباط برقرار خواهد کرد. به همین دلیل سعی کردیم فضای سنتیمان را داشته باشیم اما با محتوای بهتر و فضای امروزیتر.
شما با خوانندگانی چون پرواز همای، محمد معتمدی و سالار عقیلی همکاری کردهاید. آواز برای گروه «هوران» چه جایگاهی دارد؟
تلاش کردهام در اجراها خیلی از آواز استفاده نکنم به این دلیل که خیلیها از فضای آواز دور شدهاند، لذا بیشتر تلاش کردهایم بر اساس تلفیقهایی پیش برویم که مخاطب با آنها ارتباط برقرار میکند.
شعر و ادبیات و نحوه انتخاب اشعار چطور؟
ببینید، در فضای موسیقی پاپ خواننده مثلا دوبیت میخواند و آن دو بیت را آنقدر تکرار میکند که ملکه ذهن مخاطب میشود. ما در فضای موسیقی سنتی این زرنگی رابه خرج دادیم و از این اتفاق بهره بردیم. به طور معمول حین اجرای یک اثر ابیات غزل را از ابتدا تا انتها اجرا میشد. حال ما چند بیت، که در واقع شاه بیتهای شعر مورد نظر محسوب میشوند را انتخاب میکنیم و تلاش میکنیم آن را تکرار کنیم تا آن ابیات در ذهن مخاطب نقش ببندد و به نظرم یکی از دلایل ارتباط مخاطبان با آثارمان همین موضوع است.
نحوه انتخاب خوانندگان گروه چگونه است؟
از آنجایی که برای آثارم بسیار فکر میکنم، رنگ صدای خواننده برایم مهم است، اینکه آن رنگ صدای خواننده اصطلاحأ بر فضای کارم بنشیند اهمیت بسیاری دارد. حال در این زمینه در بخشهایی موفق بودهایم و توانستهایم با خواننده مورد نظرمان ارتباط برقرار کنیم و همکاریهایی شکل گرفته است. در بسیاری مواقع نیز این اتفاق رخ نداده است. مثلا خوانندهای را انتخاب کردهام و سپس ایشان آمده و همکاری کرده، اما کمی بعد متوجه شدهام رنگ صدایاش با فضای کاری ما تطابق نداشته است.
آخرین خوانندهای که با شما همکاری کرده چه کسی است؟
آقای بامداد فلاحتی آخرین خوانندهای است که با گروه «هوران» همکاری کرده است. ویژگی ایشان این بود که بر مقوله ردیف تعصبات مرسوم را نداشتند. در صورتیکه اغلب خوانندگان اینگونه نیستند. مثلا با برخی خوانندگان صحبت میکنیم و آنها میگویند خیر، من فقط به همین شکل که میگویم، میخوانم. به هرحال آقای بامداد فلاحتی گاردش را باز گذاشته بود تا دستمان برای ارائه آثار بهتر بازتر باشد.
نوعی خواننده سالاری در موسیقی ما شکل گرفته. این وضعیت شما را نیز با چالش مواجه کرده؟
بله صدرصد همینطور است. به طور کلی همه اعضای تیم برای ارتقا گروه و ارائه آثار بهتر تلاش میکنند و متاسفانه خواننده تنها فردی است که هزینهاش با کل گروه متفاوت است. این مشکل نه فقط در موسیقی سنتی که در انواع گونهها وجود دارد. این وضعیت وجود دارد و به نوعی جا افتاده است.
شیوه انتخاب نوازندگان گروه به شکل است؟
در گروهنوازی اگر بخواهیم اتفاقی خوب رقم بخورد، ابتدا باید نوازندگان باید یکدیگر همدل باشند و این همدلی برای من و اعضای گروه بسیار اهمیت دارد. در برخی مواقع به دلیل وجود مشکلات صدایی و عدم وجود امکانات و دیگر مسائل موجود، حتی شاید حین اجرا خراب کرده باشیم، اما آن همدلی وجود داشته و از بروز اتفاقات بعدی جلوگیری کرده است. همخوان بودن برایم مهم است و اگر نوازندهای با دیگر اعضا همخوان و همراه نباشد او را حذف خواهم کرد. به طور کلی تلاشم این بوده همدلی گروه را حفظ کنم.
گروه «هوارن» با چه حمایتهایی فعالیت میکند؟
ما از لحاظ مالی به هیچوجه حمایت مالی نمیشویم به این دلیل که رسانه یا همان تلویزیون ما بر موسیقی پاپ تاکید دارد. مثلا میبینیم که به فلان خواننده پاپ تیتراژ میدهند و از او دعوت به عمل میآورند و طی این روند او را تایید و معرفی میکنند. به هرحال رسانه میتواند شخصی را یک شبه از فرش به عرش ببرد. در موسیقی سنتی ما چنین اتفاقاتی رخ نمیدهد و فعالان این عرصه از چنین امکانی بیبهره هستند. به ما تیتراژی داده نمیشود و تریبونی در اختیار نداریم تا توسط آن حمایت شویم. بگذارید در اینباره خاطرهای بگویم. یادم هست سال ۱۳۸۲ برای جذب حامی و اسپانسر به یکی از بانکها رفتم و یکی از خوانندگان امروز که در آن مقطع مشهور نبود، خواننده گروهمان بود. آن مسئول به من گفت این خواننده کیست و چه میخواند؟! در نهایت آن بانک با ما همکاری نکرد و حمایت از گروهمان را نپذیرفت. خواننده گروهمان به خارج از کشور رفت و مدتی بعد بازگشت و من دوباره به همان بانک رفتم تا نظرشان را به عنوان حامی جلب کنم. مسئول مربوطه گفت برو فلان خواننده را بیاور. در پاسخ گفتم زمانی که با وجود همان خواننده نزدتان آمدم گفتید این خواننده مورد قبول نیست و حال که دوباره مراجعه کردهام و او نیز به ایران آمده و متوجه شدهاید کیست، میگویید برو همان خواننده را بیاور! میخواهم بگویم فعالان موسیقی سنتی با چنین وضعیتی مواجهند درحالیکه بهترین امکانات و بیشترین تبلیغات و بزرگترین بیلبوردها در اختیار خوانندگان و فعالان موسیقی پاپ است. قطعا چنین رویهای ناعادلانه است. به هرحال موسیقی سنتی نیز باید مانند موسیقی پاپ مورد توجه قرار گیرد تا از بین نرود. اگر چندین کانال به موسیقی پاپ اختصاص دارد حداقل باید دو کانال به موسیقی سنتی اختصاص داده شود تا بچههای ما تار و کمانچه را ببییند و انواع صداها را بشوند.
شما مدرس موسیقی نیز هستید، علاقمندان بیشتر به یادگیری چه سازها و موسیقیهایی گرایش دارند؟
بر اساس مشاهداتم میتوانم بگویم اینقدر که برای سازهایی چون ویلون، پیانو و گیتار مخاطب هست برای سازهای سنتی اصلا مخاطب و علاقمند نداریم. آن زمان که فیلم «سنتوری» ساخته آقای داریوش مهرجویی به بازار آمد همه به سمت سنتور آمدند اما کمی بعد این استقبال فروکش کرد. این اتفاقات مایه تاسف است. اتفاقا خانوادهای به آموزشگاه مراجعه کردند و فرزندشان که دختر بچهای ده، دوازده ساله بود به کمانچه و یادگیری آن علاقه داشت و من نیز از این اتفاق خوشحال شدم. مادر این بچه در مقابل به من میگفت بچه مرا متقاعد کنید کمانچه را رها کند و به سراغ ویلون برود. زمانی که دلیل این درخواست را از او پرسیدم در پاسخ گفت: کمانچه سازی بیکلاس است اما ویلون کلاس دارد! که البته در نهایت من نیز درخواستش را نپذیرفتم و گفتم از من نخواهید چنین کاری کنم. دلیل این مشکلات رسانه ماست که موسیقی پاپ را تا این حد حمایت میکند. این حمایتها باعث میشود سازهای ملی خودمان را فراموش کنیم. شما حساب کنید من چهار، پنج روز در هفته به اتفاق همکاران آموزشگاه گیتار، پیانو و ویلون تدریس میکنیم، این درحالی است که هنرجویان تار تنها سه نفر هستند و متقاضی کمانچه نداریم.واقعیت این است که نه فقط رسانه که حتی سالنها و وزارت ارشاد نیز به ما رحم نمیکنند. شما اگر به قیمت بلیتهای پاپ و سنتی نیز توجه کنید متوجه این تبعیض خواهید شد. اگر فلان خواننده پاپ در سالن همایشهای برج میلاد به اجرای برنامه میپردازد به این دلیل است که قیمت بلیتش بسیار بالاتر از کنسرتهای موسیقی سنتی است. بنابراین هزینهای که سالن از آنها دریافت میکند باید با موسیقی سنتی بسیار متفاوت باشد، زیرا من به عنوان فعال موسیقی سنتی هرگز نمیتوانم بلیت ۱۵۰ یا ۲۰۰ هزارتومانی بفروشم. موضوع جالب اینکه مردم ما به راحتی برای دیدن کنسرتهای پاپ هزینه میکنند. به نظرم برای رفع این کاستیها وزارت ارشاد باید وارد عمل شود و حرکت مثبتی را رقم بزند.
خودتان چه تمهیدی را پیشنهاد میکنید؟
مسلما وزارت ارشاد باید از موسیقی سنتی بیشتر حمایت کند. مثلا اینکه فعالان موسیقی سنتی یک سوم هزینه را به سالنها بپردازند. نه اینکه من سنتیکار با اهالی موسیقی پاپ قیاس شوم. این درست نیست که قیمت بلیت فلان خواننده پاپ از صدوپنجاه هزارتومان شروع شود اما سقف بلیت برنامه من تا صد یا صدو بیست هزارتومان باشد.
البته تعداد بالای نوازندگان گروههای سنتی را نیز در نظر بگیرید. این در حالی است که گروههای موسیقی پاپ بیش از هشت، نه نوازنده ندارند و این تفاوت کمی، میزان هزینهها و دستمزدها را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
بله همینطور است. به جز تعداد زیاد نوازندگان گروههای سنتی تعداد جلسات متعدد تمرین آنها را نیز برای یک اجرا در نظر بگیرید. به طور مثال ما یک سال تمرین میکنیم تا روی صحنه برویم در صورتی که بعید میدانم اهالی پاپ برای یک برنامه بیش از یک ماه تمرین کنند.
برخی گروههای پاپ برای اجرای کنسرت فقط یک هفته تمرین میکنند!
بنا به همین دلایل است که میگویم وزارت ارشاد باید کاری کند. من این موضوع را بسیار پیگیری کردهام حتی از آقای حمیدرضا نوربخش درخواست کردم در این زمینه کاری کند و هوای بچههای سنتی را داشته باشد. این رویه به نابودی موسیقی سنتی میانجامد و در نهایت نسل اهالی موسیقی منقرض خواهد شد. گاه برخی از بچههای شهرستان درخواست میکنند و میگویند ما حاضریم بیایم و در گروهتان نوازندگی کنیم و من ناراحت میشوم. میگویم اگر آن دوستان بیایند و به گروه بپیوندند آنها را کجا اسکان دهیم و چگونه به اموراتشان رسیدگی کنیم. مشکلات زیادی در این زمینه وجود دارد. حال در این میان اهالی موسیقی نواحی غرب کشور نسبت به هنرمندان دیگر مناطق کشور شرایط بهتری دارند. نوازندگان خوبی از سیستان و بلوچستان را سراغ دارم که حتی پول اتوبوس ندارند تا به تهران بیایند. از این فرصت استفاده کرده و بازهم تاکید میکنم که وزارت ارشاد باید وارد عمل شود و امیدوارم روزی رسانه نیز به کمک ما بیاید و از موسیقی سنتی حمایت کند.