یک بار در اواسط دهه ۱۳۸۰ با یک دوستی قرار داشتم. از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب بود، نزدیک و همراه آقای کروبی. هنگامی که او را دیدم گفت میخواهم جایی بروم بهتر است که در خودرو صحبت کنیم. رفت جلوی خانهای و مقداری برنج هدیه آورده بود.فهمیدم منزل بازماندهای از زندانی سیاسی زمان شاه است که فوت کرده بود. وقتی که تعجب کردم او شروع به توضیح حمایتها و هدایای بدون منت آقای کروبی به این افراد و خانوادههایشان نمود. داستانهایی شنیدنی که افراد اندکی از آن اطلاع دارند. این یعنی حریت و آزادگی و مرام داشتن و احترام گذاشتن به انسانیت انسان. یکی از آنان صفر قهرمانی، قدیمیترین زندانی پیش از انقلاب و مربوط به حوادث آذربایجان بود و نسبتی نیز با زندانیان مذهبی پیش از انقلاب نداشت. اگر خانواده خودش در مراسم ختم او این رفتار را آشکار نکرده بودند طبعا بنده هم چیزی نمیگفتم.
این رفتار را مقایسه کنید با سیاستمداری که پرداخت وجه و بودجه عمومی به نهادهای فعال را منوط به حمایت سیاسی و بدون قید و شرط از خودش میکند! آقای کروبی نه به او که به دهها نفر دیگر هم بدون آنکه کسی متوجه باشد کمک میکرد، حتی اگر درخواستی نداشتند، زیرا برای او انسان و آزادگی اهمیت داشت. امیدوارم داستان این رفتارهای آقای کروبی برای ثبت در حافظه تاریخی مردم ایران نوشته و ثبت شود. برای من اصل اینکمکها در درجه اول اهمیت نبود بلکه نگاه انسانی پشت آنها اهمیت داشت. انسان و دیگری وسیلهای در خدمت تحقق اهداف شخصی او نبود. او میتوانست آن کمکها را با سر و صدا توزیع کند یا برای کسب حمایت این و آن خرج کند، ولی این کار را نمیکرد. او در مقام حمایت از دیگران مرز نمیشناخت، رفتارش یادآور جمله مشهور ابوالحسن خرقانی بود که: «آنکه در این سرا درآید نانش دهید و ایمانش مپرسید، چه آن کس که نزد باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.»
او برتر از این گزاره رفتار میکرد و منتظر نمیماند که کسی برای درخواست کمک به او مراجعه کند، تا حد ممکن که میشناخت خودش دنبال میکرد. مراجعات اصلی به وی برای کمکهای غیرمادی از جمله برای رفع مشکلات زندانیان بود که بسیار ارزشمندتر از این کمک مادی بود. این ویژگی کمیاب نزد سیاستمداران ایرانی است اگر نگوییم که نایاب است. او به هر کس که مراجعه میکرد برای رهایی از بند یا تقلیل مرارت خود و خانوادهاش با محبت برخورد میکرد و بیچشمداشت کمک میکرد و از تمام توان خود سود میجست، حتی اگر لازم بود به یک نگهبان هم زنگ میزد تا گره از مشکل کسی باز کند. برای کمک به دیگران حد یقفی و خط قرمزی برای خود قایل نبود و برای خود هیچ مرزی نمیشناخت و جالبتر از همه اینکه هیچ انتظار متقابلی از دیگران نداشت.
او غرق در دگرخواهی از هر نوع آن و کمک به دیگران بود. تداوم حصر چنین مردی به معنای حصر این ویژگی اخلاقی است. سیاست در ایران فارغ از هر اختلاف دیگری باید این منش و رفتار را ارزشمند بداند. انسان فرهیخته از اینکه حتی مخالفش نیز واجد آزادگی باشد، لذت میبرد و آن را احترام میگذارد. این متن به مناسبت خبر منتشر شده درباره بروز مشکل جسمانی برای ایشان در حصر نوشته شده است و قصد داشتم که فقط بر یک ویژگی برجسته و انسانی ایشان که فراتر از سیاست است انگشت بگذارم و الا درباره دیگر وجوه شخصیتی ایشان نیز میتوان یا میباید نوشت. امیدوارم که حصر این ویژگی رفتاری از سیاست در ایران پایان پذیرد و سلامت ایشان و خانواده به ویژه همسر محترمشان نیز برقرار باشد