stat counter
تاریخ : یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳ Sunday, 24 November , 2024
  • کد خبر : 147061
  • 26 تیر 1399 - 4:30
3

اعترافات/ فاستینو آسپریا

اعترافات/ فاستینو آسپریا

مهاجم بازنشسته کلمبیایی با پیراهن پارما در اروپا درخشید و با روزهای سختی همچون به قتل رسیدن آندرس اسکوبار روبه‌رو شد.

قلم | qalamna.ir :

ایسنا و به نقل از مارکا، یکی از اسطوره‌های تاریخ تیم ملی فوتبال کلمبیا فاستینو آسپریا است. او نمایش فوق‌العاده‌ای در زمین مسابقه داشت و برخی رسوایی‌ها بیرون از آن. جادو، توانمندی و جنجال از او یک فوتبالیست تمام عیار ساخته بود که هنوز هم درباره‌اش صحبت می‌شود. 

ماشین گران‌قیمت

فوتبال تنها برای آسپریا شهرت به همراه نیاورد. بازی کردن در اروپا باعث شد پول زیادی به دست آورد. او می‌توانست تجمل‌گرا باشد اما مالیات برایش مشکل‌ساز می‌شد. به همین خاطر مالیاتی که برای اتومبیل گرانقیمتش باید پرداخت می‌کرد بیش از هزینه خود ماشین برایش تمام می‌شد. او اتومبیلش را زمانی که در پارما بازی می‌کرد خرید و به خاطر مالیات آن را با خود به کلمبیا نبرد. 

“در سال ۱۹۹۸ زمانی که با هرنان کرسپو و ورون در پارما بازی می‌کردیم برای این که نشان دهیم چه کسی بهترین ماشین را دارد فراری ۳۶۰ خریدم که به رنگ زرد و آبی بود.”

“مانند همه فراری‌ها برای من نیز سفارشی بود. به همین خاطر از من پرسیدند که دوست دارم در کدام قسمت نامم ثبت شود و من گفتم در ایربگ.”

“سعی کردم فراری را به کلمبیا ببرم اما مالیات زیادی باید پرداخت می‌کردم. به همین خاطر آن را در میامی فروختم.”

پیروزی ۵ بر صفر کلمبیا برابر آرژانتین

پنجم سپتامبر ۱۹۹۳ به عنوان یک روز مقدس در حافظه فوتبالی کلمبیایی‌ها ثبت شده است. مردم پیش از بازی مانند دیوانه‌ها شده بودند اما این جنون وقتی بیش‌تر شد که آسپریا در ورزشگاه مونومنتال ریورپلاته حاضر شد. 

“گوستاوو ماسکاردی در آن زمان مربی من بود. زمانی که وارد زمین شدم هواداران نام من را فریاد می‌زدند. آن‌ها به من می گفتند: سیاه… و به من توهین کردند. سپس ماسکاردی من را صدا کرد و گفت: می‌خواهی بازی کنی؟ همه دارند نام تو را فریاد می‌زنند و می‌خواهند تو را بکشند. من در پاسخ گفتم: ببین چه کار می‌کنم. به وسط زمین رفتم و به مردم نشان دادم که دو گل به ثمر می‌رسانم. ماسکاردی به من گفت تو دیوانه هستی. به زمین برو. سپس من دو گل به ثمر رساندم.”

تهدید به مرگ در آمریکا

کلمبیا به عنوان یکی از بخت‌های قهرمانی در جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا حاضر شد. حتی پله هم آن‌ها را شانس نخست می‌دانست. شور مردم این کشور خیلی زود از بین رفت و تیم به وحشت افتاد. 

“تنها زمانی که در زمین بازی ترسیدم در جام جهانی ۹۴ بود که ما را به مرگ تهدید کرده بودند. این اتفاق پس نخستین بازی‌مان رخ داد که با شکست برابر رومانی همراه شد.”

“پیش از دیدار با آمریکا با سرمربی صحبت کردیم که متوجه شدم ماتورانا در حال گریه کردن است و می‌گوید باید با خانواده‌های‌مان صحبت کنیم چون اگر پیروز نشویم ما را خواهند کشت. این یعنی احساس ترس.”

“ما در رختکن گریه کردیم و به این موضوع فکر می‌کردیم چگونه از این شرایط خارج شویم چون تنها نیمی از ما خانواده‌های‌مان را همراه خود آورده بودیم و بقیه در کلمبیا بودند.”

“آمریکایی‌ها بدون این که تقصیری داشته باشند در یک بازی عجیب ما را شکست دادند.”

در میان بهترین‌های جهان

مهاجم کلمبیایی نامش در میان چهار بازیکن برتر جهان قرار گرفت اما رقابت آسانی نبود. او در پارما بازی می‌کرد و همه می‌دانستند یک کلمبیایی بیرون از خانه در حال انقلاب است. 

“در سال ۹۳ در میان چهار نامزد برتر بهترین بازیکن جهان سال قرار گرفتم. نکته قابل توجه این است بازیکنانی که در تیم کوچک و شهر کوچکی هم‌چون پارما بازی می‌کنند چنین شانس‌هایی ندارند.”

“اگر در بارسلونا یا رئال مادرید بازی می‌کردم شاید برنده جایزه هم می‌شدم. من برای کسب این عنوان تمام تلاش خود را کردم و با بازیکنان بزرگی هم‌چون روماریو و باجو رقابت کردم.”

نجات جان چیلاورت

زمانی که آسپریا قهرمان میدان مسابقه نبود تصمیم گرفت بیرون از آن باشد. او در سال ۱۹۹۷ جان خوسه لوییس چیلاورت را نجات داد. 

“زمانی که بازی کلمبیا و پاراگوئه تمام شد یک نفر با من تماس گرفت و به من گفت: من خولیو فیرو هستم. می‌توانید به هتل من بیایید. من به آن‌جا رفتم و دیدم آن مرد با ۱۰ نفر دیگر است که همه مست بودند. آریستیستبال نیز من را همراهی می کرد. آن‌ها به ما گفتند: ما به اجازه شما نیاز داریم. دو مرد در آسونسیون می‌خواهند چیلاورت چاق را به قتل برسانند. من به آن‌ها گفتم دیوانه شده‌اید؟ می‌خواستند به فوتبال کلمبیا پایان دهند. این اتفاق نباید رخ می‌داد. اتفاقی که در بازی رخ داد در زمین باقی می‌ماند. چیلاورت به من مشت زد و ما با هم درگیر شدیم و سپس اخراج شدیم. ماجرا در آنجا تمام شد.”

قتل آندرس اسکوبار

کارلوس والدراما زمانی که از هواپیما خارج شد و به بوگوتا رسید متوجه شد یکی از هم تیمی‌هایش به قتل رسیده است. او تصور می‌کرد این اتفاق برای آسپریا رخ داده است اما در حقیقت اسکوبار به قتل رسیده بود. ال تینو (لقب آسپریا) درباره توصیه اسکوبار در زمان بازگشت به کلمبیا پس از جام جهانی ۱۹۹۴ صحبت کرد.

“در طول پرواز اسکوبار از من خواهش می‌کرد که به کلوپ شبانه نروم. او از من خواست که بیرون نروم چون تهدید شده بودیم و از من قول گرفت. من هم به او گفتم که نباید بیرون برویم.”

“برای من اتفاقی رخ نداد و او کسی بود که بیرون رفت. باورنکردنی بود. بازی‌های جام جهانی را تماشا نکردم. زمانی که در خانه بودم یک نفر ساعت چهار صبح وارد اتاقم شد و به من گفت: اسکوبار را به قتل رساندند.”

“من به او گفتم دروغ نگوید. رادیو را روشن کردم و چیزی نگفتند. زمانی که باور کردم چنین اتفاقی افتاده است تنها گریه کردم. فکر کنم یک ماه گریه می‌کردم.”

“آندرس دوست من بود. زمانی که برای ناسیونال بازی کردم به من کمک کرد.”

انتهای پیام

هشتگ: , , , , , , , , , , , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.