اما داستان واقعی این است که مهم نیست چه کسی هستید، اشتباه کردن ناگزیر است اما نکته مهم این است که از اشتباهات درس بگیرید.
اشتباهاتی شبیه موارد زیر:
۱. به موقع دست به استخدام نزدن
شاید ابتدا یک تیم بسیار کوچک بودهاید سپس شروع به استخدام نیرو کردید. اما سختترین بخش اطمینان به فرد دیگر است.
در مراحل اولیه، رشد شرکت، حول موسس آن در تغییر است، اما ضروری نیست که همه کارها به تنهایی توسط او انجام شود. این به آن معنی است که مدیر شرکت هم به زمان استراحت یا زنگ تفریح نیاز دارد. پس سعی کنید که به موقع استخدام کنید.
۲. به موقع اخراج نکردن
شما یک تیم دارید؛ اینکه فرهنگ و محیط پیرامون را بسیار مثبت، خوشبین و محرک نگه دارید، بسیار مهم است. داشتن یک فرد به اشتباه در تیم میتواند این جنبه بسیار مهم از کسب و کار را نابود کند؛ بخشی که بزرگترین دارایی شرکت است. گرچه، زمانی که تشخیص میدهید با یک کارمند خاص کاری پیش نمیرود، بسیار دشوار است که به او بگویید اخراج است. اما سریع شروع به فکر کردن در مورد اینکه چه فرد دیگری شغل را خواهد گرفت کنید؛ اینکه چگونه از عهده وظایفی که به مهارتهای تخصصی نیاز دارد، برخواهد آمد و اینکه این فرد چه روابطی را ایجاد خواهد کرد؟ طبق تجربه، شما همیشه راهی را خواهید یافت. وقتی فرد غیرمفید اخراج میشود، محیط کار از یک فضای مسموم به یک فضای خارقالعاده تبدیل میشود؛ این کاری بود که باید پیشتر انجام میدادید.
۳. رشد بدون حضور یکی از موسسان یا یک منتور
کارفرما بودن میتواند گاه بهتنهایی انجام شود. ممکن است اغلب با خودتان در ستیز باشید و در مورد نقاط مثبت و منفی با خودتان فکر کنید و به همین دلیل بسیار دشوار است که باری را بر دوش اعضای تیم که خود کار و مشغله زیاد دارند بیندازید. وجود یکی از موسسان به شما کمک خواهد کرد تا مسائل را از زاویه متفاوتی ببینید. وجود او باعث میشود تا در مواقع خوب و بد از شما حمایت کند. داشتن یکی از موسسان همچنین به شما در ایجاد یک تیم قوی کمک میکند؛ چراکه اکنون دو نفر هستید که به دنبال حل مشکلات هستید.
ایجاد یک استارتآپ یک کار دشوار است و بهتر است که کسی در این سفر کنار شما باشد. وجود دو نفر به شما اجازه میدهد که بتوانید هر از چند گاهی زنگ تفریحی داشته باشید و با ذهن آزاد و بدون استرس اینکه زمانی که در مرخصی هستید، کسی هست تا مراقب کسبوکارتان باشد، به کارتان بازگردید.
۴. به احساس درونی خود گوش نکردن
تجربه ثابت کرده است زمانی که احساس درونیتان به شما نه میگوید، خیلی زود درمییابید که باید به آن گوش دهید. به خاطر بسپارید که احتمالا شما بهترین درک از آنچه کسبوکار به آن نیاز دارد و نوع افرادی که نیاز دارید تا دور و برتان باشند تا کارها راه بیفتد را دارید.
گاه نهتنها زمان را از دست میدهید، بلکه هزینه گزافی برای تصمیماتی که خلاف احساس درونیتان بوده است پرداختهاید. این تصمیمات از کسانی که استخدام میشوند تا اینکه کدام شرکا را بهکار بگیرید را شامل میشوند. دلیلی وجود دارد که شما در میان سایرین تصمیم به انجام کاری گرفتهاید پس به احساس درونی خود اطمینان کنید و کسبوکارتان را راه بیندازید. اینکه در مسیری که پیشتر شروع شده به پیش بروید وسوسهانگیز است همچنین اینکه شاید مجبور باشید بارها و بارها از افراد مختلف مصاحبه بگیرید دشوار است اما اگر احساس میکنید که یک کاندیدا در آخرین مصاحبهاش فرد درستی برای سمت مورد نظر نبوده است، برای جلوگیری از ضرر به این کار پایان دهید و فرآیند را دوباره شروع کنید. شانس این فرد در شرکت کم است و ممکن است خودتان را در حالی بیابید که چند ماه را برای شروع دوباره فرآیند صرف کردهاید.
۵. عدم درک فرآیند و زمان تامین مالی
تامین مالی در هر استارتآپی مطرح است. تامین وجه چیزی است که وقتی کسبوکاری راه انداختهاید که سودآور هم هست، باعث میشود درآمد و هزینهها ادامه یابد. یکی از مدیران میگوید«سه سال پیش من تازهکار بودم. در مورد فرآیند، ارزیابی پروژه و… اطلاعات اندکی داشتم. طوری برنامهریزی کردم که زمانی تولید محصولاتم شروع شود که میدانستم درآمدی در پی خواهد داشت، اما میتوانم بگویم که هیچ کدام از آن برنامهها به موقع اجرا نشد و افزایش وجوه نسبت به زمانی که پیشبینی میکردم مدت زمان بیشتری طول کشید».
عوامل متفاوتی وجود دارند که میتوانند بر خط زمانی افزایش وجوه مالی کسبوکارتان، از فرآیند ارزیابی پروژه، موقعی از سال که کار را شروع کردهاید(ایام تعطیلات معمولا آرامتر است) تا تعداد سرمایهگذاران و اینکه چه کسانی هستند، تاثیر بگذارد.
مسیر پیش رو بالا و پایینهای زیادی دارد، ممکن است اشتباهات زیادی را مرتکب شوید. مهم این است که از آنها درس بگیرید.
منبع دنیای اقتصاد