به رغم آنکه از هشدار رهبر انقلاب درباره خطر پیر شدن جمعیت کشور و لزوم تغییر سیاست های جمعیتی حدود سه سال میگذرد، نیم نگاهی به عملکرد مسئولان کافی است تا دریابیم این موضوع مهم از دید مسئولان مغفول مانده و آنچنان که باید و شاید بدان پرداخته نشده است.
این را میشود از تصمیماتی دریافت که در این مدت نسبتا طولانی، اتخاذ نشدهاند؛ تصمیماتی که میبایست برای رفع مشکلات پیش روی جوانان در ازدواج گرفته شود یا مانع از آن شود که زندگی های مشترکِ شکل گرفته از هم بپاشد و در نهایت موجب آن شود که روند نزولی نرخ زادآوری متوقف شده و جمعیت کشور از خطر کهنسالی دور شود اما این گونه نشده است.
یا حتی میشود سراغ تصمیماتی رفت که اتخاذ شدهاند و گاه برای اجرای شدنشان مصائب فراوانی هم تحمل شده اما به مسائلی به مراتب کم اهمیت تر از این این موضوع جمعیتی مربوط بودهاند. تصمیماتی که گاه در فضای جنجالی و حتی پر تنش هم اتخاذ شدهاند و چندان به مذاق جامعه هم خوشایند نبودهاند اما مسئولان پای آن ایستادگی کرده و برای به ثمر نشستنشان پیه مشکلات را هم به تن مالیدهاند؛ آنقدر که میشود حدس زد اگر در ارتباط با این دورنمای نامطلوب جمعیتی بودند، اکنون بخشی از نگرانیهایمان در این باره مرتفع شده بود.
از جمله این تصمیمات، اختصاص تسهیلات ویژه برای فروش خودرو بود. همان ماجرای معروف «کمپین نه به خرید خودرو صفر» که ابتدا مسئولان منکر اثرگذاری اش بودند و حتی به انحا مختلف سعی در مخدوش جلوه دادن آن داشتند و حتی از رویکرد انگ زدن به طرفداران آن هم بهره بردند ولی دست آخر با رفتارشان ثابت کردند که به میزان زیادی از این کمپین ضربه خورده بودند.
در انتها هم هرچند با ارائه تسهیلات ویژه بانکی، خودروسازان به خواسته خود که شکستن این کمپین بود رسیدند و موفق شدند که همه عقب افتادگیهایشان از بازار عرضه محصولات را طی چند روز جبران کنند، اما کیست که نداند در این ماجرا مردم موفق شدند مسئولان را به واکنش مجبور کرده و کاری کنند که برای حل مشکل به وجود آمده بسیج شوند.
جدای این رویکرد، ارائه تسهیلات به مقوله فروش خودرو با تصمیم دولت مردان و به واسطه بانک مرکزی را میتوان نمونه کامل پرداختن به موضوعات کم اهمیت تر در قیاس با مشکلات بزرگی مانند خطر کهنسالی جمعیت دانست چراکه به فرض حل شدن تمامی مشکلات اقتصادی کشور، مادامی که مشکلات آینده کشور حل نشده باشد، تمامی دستاوردهایمان پوچ و عبث خواهد بود.
کافی است کمی دور اندیشی کرده و وضعیت جامعه ایرانی در یکی دو دهه آینده را تصور کنیم تا دریابیم که در جامعه کهنسالی که پیش رو خواهیم داشت، تامین نیروی انسانی مورد نیاز برای فعالیت های اقتصادی غیر ممکن خواهد بود و به دنبال آن، انواع و اقسام مشکلات و معضلات دیگر گریبان جامعه را خواهد گرفت. از مشکلات سیاسی و امنیتی گرفته تا معضلات اجتماعی و فرهنگی.
با این رویکرد آیا غیر از این است که اگر در صنعت خودرو بزرگترین جهش ممکن را هم تجربه کرده و به آرزوهای دور و درازمان در این خصوص هم دست پیدا کنیم، در صورت بی توجهی به خطر پیری جمعیت، بازنده خواهیم بود؟ پس چگونه است که برای خروج خودروسازان از بحران تصمیمات خارج از دستور گرفته میشود ولی موضوعاتی مانند بالا رفتن سن ازدواج، کاهش نرخ ازدواج، افزایش خطر تجرد قطعی دختران، رواج تک فرزندی در جامعه و… هیچ تدبیری اندیشیده نمیشود؟
آیا غیر از این است که تمامی این آمار ناخوشایند حکایت از شکست قطعی مسئولان و نهادهای مختلف در حمایت از مهم ترین رکن جامعه ایرانی، یعنی بنیان خانواده دارد و رویگردانی جوانان از ازدواج در قیاس با استقبال شدید از خرید خودروهایی که تسهیلات ۲۵ میلیون تومانی به آنها سنجاق شده، نشانگر گم شدن اولویت های جامعه است؟
براستی چگونه است وقتی صنعت خودروسازی چند صباحی (آن هم به دلیل اشکالاتی مانند کیفیت پایین که در ذات این صنعت وجود دارد) به مشکل برمیخورد، همه مسئولان برای گره گشایی بسیج میشوند اما بحرانی شدن اوضاع خانواده که ده ها و بلکه صدها آفت دیگر به همراه خواهد داشت، دیده نمیشود؟ آیا زمان آن نرسیده که برای جوانانمان به اندازه محصولات کم کیفیتی مانند پراید و پژو ارزش قائل شویم؟! / تابناک