در مورد حوادث کنونی در مرزهای شمال غربی کشورمان و درگیری بین باکو و ایروان در قره باغ نکات ذیل قابل توجه است:
– اگرچه این درگیری از آغاز استقلال جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان از شوروی (و بدلیل سیاست‌های غلط شوروی در مورد ایجاد اختلاف بین اقلیت‌های قومی) وجود داشته اما شدت جنگ کنونی و وقایع میدانی نشان می‌دهد که طراحی حوادث کنونی و تدارک لجستیکی آن از ماه‌ها پیش صورت گرفته است و ما اکنون شاهد صحنه نمایشی هستیم که عوامل آن از مدت‌ها پیش تدارک دیده اند. صحنه میدانی و انتقال صدها داعشی و استفاده گسترده از پهبادها و تجهیزات ترکی و اسرائیلی نشانی از این تدارک است. ورود همزمان ترکیه به صحنه و آمادگی آن کشور برای ورود به بحران دیگری علیرغم مشکلات در دیگر مناطق (یونان، قبرس، سوریه و اروپا) نیز می‌تواند قابل توجه و نشانه‌ای از بعضی تدارکات فرا منطقه‌ای در این مورد باشد و اخباری که از حضور پیدا و پنهان اسرائیل در جمهوری باکو بگوش می‌رسد نیز باید در همین چهارچوب بررسی شود.

مهمتر از همه اینکه باکو چگونه پس از چند دهه یکباره و در این مقطع زمانی به این نتیجه رسیده است که اکنون و در بحرانی ترین شرایط  منطقه و جهان وقت آن رسیده است که موضوع قره باغ را از طریق یک جنگ گسترده حل کند با وجود آنکه می‌داند حداقل روسیه اجازه چنین کاری را نمی‌دهد. 

– منطقه قفقاز منطقه بسیار مهمی خصوصا برای روسیه و ایران است و هرگونه تحول در این منطقه مورد توجه دو کشور از دیدگاه امنیت ملی می‌باشد. روسیه نمی‌تواند نسبت به حضور و نفوذ ترکیه در قفقاز و خصوصا حمایت همه جانبه آن کشور از جنگ و درگیری در آن کشور بی تفاوت باشد. اگر روسیه در سوریه مواجهه نسبتا آشکاری با ترکیه داشته است، یقینا نمی‌تواند اقدامات آن کشور در حیات خلوت خود را نادیده بگیرد، اگرچه بنظر می‌رسد ترکیه راه حل فرار به جلو و ایجاد بحران جدید برای فرار از بحران قبلی را اتخاذ نموده است.

– بنظر می‌رسد حوادث کنونی در امتداد طرح‌های غربی و آمریکایی برای منطقه و ایجاد بحران در آن است که بزودی گریبان خود ترکیه را هم می‌گیرد اگرچه تاوان آن را  همه منطقه می‌دهند. ترکیه (احتمالا با فریب غربی از همان نوع که صدام را وارد کویت کرد) وارد گرداب‌هایی شده است که در درازمدت بیش از همه گریبان خودش را می‌گیرد. اردوغان احتمالا فریب قول‌های پشت پرده و بی ارزش آمریکایی را خورده و توجه ندارد که نقشه غربی _ آمریکایی صهیونیستی، ایجاد بحران تجزیه در منطقه است که یقینا خود ترکیه را هم با اقلیت‌های قوی کردی و علوی شامل می‌شود. دامن زدن به مشکلات قومی از سوی کشوری که خود درگیر بزرگترین مشکل قومی است بسیار عجیب است و توجیهی به غیر از فریب خوردگی یا ناچاری ندارد.

– منافع ملی ایران و مردم کشورمان در انسداد بحران و جلوگیری از گسترش آن در منطقه و پایان جنگ و دعوت به مذاکره  می‌باشد و این موضوع فراتر تشخیص حق باکو بر قره باغ و داوری در این مورد است (که قاعدتا باید از طریق مراجع بین الملی صورت گیرد و جمهوری اسلامی به تنهایی نمی‌تواند نقشی در آن داشته باشد). گسترش بحران در منطقه که در صورت تداوم جنگ و با وجود منافع متضاد کشورهای بزرگ چون روسیه، ترکیه و غرب و نیز دخالت‌های رژیم صهیونیستی اجتناب ناپذیر می‌شود، می‌تواند مردم ایران و خصوصا هموطنان عزیز آذری را در معرض آسیب‌های جدی قرار دهد و جهت اجتناب از آن اولویت ما باید پایان درگیری بین دو کشور و نیز درخواست عدم دخالت کشورهای دیگر باشد که می‌تواند بر ابعاد درگیری افزوده و آن را به بحران منطقه‌ای تبدیل نماید. 

باید توجه داشت که این درگیری بیشتر جنبه قومی داشته و ورود ایران به آن در حمایت از هر یک از طرف‌ها تنها بر شدت آن می‌افزاید که شرایط بحرانی کنونی در منطقه را حادتر و اهداف جاه طلبانه دیگر کشورها و نیز مطامع رژیم صهیونیستی را تسهیل می‌نماید. البته دوری از بحران در عین اجتناب از انفعال و حفظ هوشیاری ضروری است و باید در مورد هرگونه تجاوز و نزدیکی نیروهای تروریستی به خاک ایران به همه طرف‌ها  هشدار داد.