گروه جامعه: روزنامه شرق نوشت: مردی که متهم است جوانی را به قتل رسانده و تلفن همراهش را سرقت کرده است تا به همسرش هدیه بدهد، برای بار دوم پای میز محاکمه رفت. متهم پیش از این در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شده بود، اما رأی قصاص با نظر دیوان عالی کشور نقض شد؛ چراکه متهم در هیچ مرحله از دادرسی به قتل اعتراف نکرد.
براساس محتویات پرونده، متهم زمانی بازداشت شد که تلفن همراه مقتول در خانه او و از سوی همسرش روشن شد. ۱۲ بهمن سال ۹۵ مردی با پلیس تماس گرفت و گفت در اتوبان خرازی حوالی دهکده المپیک جسد مردی را دیده است. همین تماس کافی بود تا مأموران راهی محل حادثه شوند. گفتههای مرد تماسگیرنده واقعیت داشت، چراکه مأموران با جسد پسر جوانی روبهرو شدند که بر اثر خفگی جانش را از دست داده بود.
جسد با دستور قاضی جنایی به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات برای کشف راز جنایت شروع شد. همزمان با شروع تحقیقات مردی به اداره پلیس رفت و از ناپدیدشدن پسرش خبر داد. مشخصات جسد ناشناس با پسر او مطابقت داشت و بهاینترتیب مرد میانسال به پزشکی قانونی رفت و با دیدن جنازه تأیید کرد قربانی کسی جز پسرش نیست.
تحقیقات نشان میداد که مقتول پسر ٣٢سالهای است که در یک شرکت کار میکرد. او ساعت شش صبح روز حادثه برای رفتن به محل کارش از خانهشان در غرب تهران خارج شده و سپس به دلیل نامعلومی به قتل رسیده بود. تحقیقات برای حل معمای این جنایت مرموز ادامه داشت تا اینکه پس از گذشت هشت ماه مشخص شد موبایل مقتول که از زمان جنایت به سرقت رفته بود، فعال شده است.
کارآگاهان در جریان بررسیهای تخصصی به زن جوانی رسیدند که موبایل مقتول را در اختیار داشت. او دستگیر شد اما گفت تلفن همراه را همسرش برای تولدش به او هدیه داده است. همین کافی بود تا شوهر این زن که در غرب تهران مسافرکشی میکرد، دستگیر شود.
تحقیقات نشان میداد این متهم روز حادثه در خیابانی که مقتول زندگی میکرد، حضور داشت و در آنجا مسافرکشی میکرد. چند ساعت بعد نیز در منطقه اکباتان گوشی مقتول خاموش شده بود که ردزنیها و بررسی دوربینهای مداربسته مشخص کرد مردمسافرکش در همان ساعت در آن منطقه بوده است.
متهم با وجود این سرنخها اصرار داشت بیگناه است و مقتول را نمیشناسد. او گفت: من قاتل نیستم. خانوادهام در شهرستان زندگی میکنند و من در غرب تهران مسافرکشی میکردم. اکثرا شبها در ماشین خودم میخوابم. بهمن سال گذشته بود که در حال تمیزکردن ماشینم بودم و یکدفعه زیر صندلی یک گوشی موبایل پیدا کردم.
سیمکارت داخلش نبود و من حدس زدم متعلق به مسافری باشد. موبایل را خاموش کردم و بعد از چند ماه وقتی دیدم صاحبش پیدا نشد آن را به همسرم هدیه دادم، اما از بخت بدم همه شواهد علیه من است. این در حالی بود که پدرومادر مقتول برای متهم درخواست قصاص کرده و عنوان کردند به جز موبایل صد هزار تومان پول به همراه کارت عابربانک پسرشان به سرقت رفته، اما از حسابش پولی برداشت نشده است.
در نهایت کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی اولیایدم برای متهم درخواست قصاص کردند. مادر مقتول گفت: من و شوهرم به کربلا رفته بودیم. پسرمان هر روز با ما تماس میگرفت، اما روز حادثه و چند روز بعد از آن تماس نگرفت و همین باعث نگرانی ما شد. به محض اینکه برگشتیم موضوع را پیگیری کردیم و متوجه شدیم فرزندمان به قتل رسیده است. ما درخواست قصاص داریم.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من هیچ قتلی مرتکب نشدهام و بیگناه در بازداشت هستم. گوشی تلفن همراه مقتول را در ماشینم پیدا کردم.
وقتی قضات به متهم گفتند اگر اینطور است چرا حرفهایت با گفتههای همسرت یکی نیست، او پاسخ داد همسرم از ترس چیزهایی به مأموران گفته است که درست نیست.
همسر متهم به مأموران گفته بود: شوهرم تلفن همراه را برایم آورد. من گوشی نمیخواستم. او به من گفت آن را بهعنوان هدیه آورده است و من نمیدانستم کسی به خاطر این گوشی کشته شده است.
متهم در پاسخ به این اظهارات گفت: من حرفهای همسرم را قبول ندارم، او در بازجوییها ترسیده بود که این حرف را زد. مدتها بود که به من میگفت گوشی میخواهد و من هم گوشی را به او دادم. البته اشتباه کردم که نگفتم گوشی را پیدا کردم و به دروغ گفتم آن را خریدهام؛ اما من به خاطر این گوشی هیچ جرمی مرتکب نشدهام.
با اینحال متهم به قصاص محکوم شد. او به حکم صادره اعتراض کرد و دیوان عالی کشور بعد از بررسی پرونده اعتراض را مورد قبول قرار داد و رأی صادره نقض شد. پرونده اینبار در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت.
متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت و حرفهای گذشته را تکرار کرد و گفت: من اتهام را قبول ندارم. من مسافرکش هستم و گوشی تلفن همراه مقتول را در ماشینم پیدا کردم. آن را به همسرم هدیه دادم، اما نه سرقت کردم و نه کسی را کشتم. مدتهاست که در زندانم، درحالیکه گناهی مرتکب نشدهام. من ماهها از زن و فرزندانم دور میماندم تا بتوانم نان حلال دربیاورم. من دزدی نکردم و قتلی هم مرتکب نشدم.
وکیلمدافع متهم نیز گفت: موکل من شرایط بسیار سختی دارد. او مدتهاست در زندان است و از ابتدای پرونده نیز قتل را انکار کرده و به جز گوشی دیگر هیچ مدرکی موجود نیست. هیچ مدرکی هم وجود ندارد که گفتههای متهم را رد کند. من درخواست برائت موکلم را دارم.
این در حالی است که اولیایدم همچنان بر قصاص اصرار کردند. با پایان جلسه دادگاه هیئت قضات شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی وارد شور شدند.
براساس محتویات پرونده، متهم زمانی بازداشت شد که تلفن همراه مقتول در خانه او و از سوی همسرش روشن شد. ۱۲ بهمن سال ۹۵ مردی با پلیس تماس گرفت و گفت در اتوبان خرازی حوالی دهکده المپیک جسد مردی را دیده است. همین تماس کافی بود تا مأموران راهی محل حادثه شوند. گفتههای مرد تماسگیرنده واقعیت داشت، چراکه مأموران با جسد پسر جوانی روبهرو شدند که بر اثر خفگی جانش را از دست داده بود.
جسد با دستور قاضی جنایی به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات برای کشف راز جنایت شروع شد. همزمان با شروع تحقیقات مردی به اداره پلیس رفت و از ناپدیدشدن پسرش خبر داد. مشخصات جسد ناشناس با پسر او مطابقت داشت و بهاینترتیب مرد میانسال به پزشکی قانونی رفت و با دیدن جنازه تأیید کرد قربانی کسی جز پسرش نیست.
تحقیقات نشان میداد که مقتول پسر ٣٢سالهای است که در یک شرکت کار میکرد. او ساعت شش صبح روز حادثه برای رفتن به محل کارش از خانهشان در غرب تهران خارج شده و سپس به دلیل نامعلومی به قتل رسیده بود. تحقیقات برای حل معمای این جنایت مرموز ادامه داشت تا اینکه پس از گذشت هشت ماه مشخص شد موبایل مقتول که از زمان جنایت به سرقت رفته بود، فعال شده است.
کارآگاهان در جریان بررسیهای تخصصی به زن جوانی رسیدند که موبایل مقتول را در اختیار داشت. او دستگیر شد اما گفت تلفن همراه را همسرش برای تولدش به او هدیه داده است. همین کافی بود تا شوهر این زن که در غرب تهران مسافرکشی میکرد، دستگیر شود.
تحقیقات نشان میداد این متهم روز حادثه در خیابانی که مقتول زندگی میکرد، حضور داشت و در آنجا مسافرکشی میکرد. چند ساعت بعد نیز در منطقه اکباتان گوشی مقتول خاموش شده بود که ردزنیها و بررسی دوربینهای مداربسته مشخص کرد مردمسافرکش در همان ساعت در آن منطقه بوده است.
متهم با وجود این سرنخها اصرار داشت بیگناه است و مقتول را نمیشناسد. او گفت: من قاتل نیستم. خانوادهام در شهرستان زندگی میکنند و من در غرب تهران مسافرکشی میکردم. اکثرا شبها در ماشین خودم میخوابم. بهمن سال گذشته بود که در حال تمیزکردن ماشینم بودم و یکدفعه زیر صندلی یک گوشی موبایل پیدا کردم.
سیمکارت داخلش نبود و من حدس زدم متعلق به مسافری باشد. موبایل را خاموش کردم و بعد از چند ماه وقتی دیدم صاحبش پیدا نشد آن را به همسرم هدیه دادم، اما از بخت بدم همه شواهد علیه من است. این در حالی بود که پدرومادر مقتول برای متهم درخواست قصاص کرده و عنوان کردند به جز موبایل صد هزار تومان پول به همراه کارت عابربانک پسرشان به سرقت رفته، اما از حسابش پولی برداشت نشده است.
در نهایت کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی اولیایدم برای متهم درخواست قصاص کردند. مادر مقتول گفت: من و شوهرم به کربلا رفته بودیم. پسرمان هر روز با ما تماس میگرفت، اما روز حادثه و چند روز بعد از آن تماس نگرفت و همین باعث نگرانی ما شد. به محض اینکه برگشتیم موضوع را پیگیری کردیم و متوجه شدیم فرزندمان به قتل رسیده است. ما درخواست قصاص داریم.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من هیچ قتلی مرتکب نشدهام و بیگناه در بازداشت هستم. گوشی تلفن همراه مقتول را در ماشینم پیدا کردم.
وقتی قضات به متهم گفتند اگر اینطور است چرا حرفهایت با گفتههای همسرت یکی نیست، او پاسخ داد همسرم از ترس چیزهایی به مأموران گفته است که درست نیست.
همسر متهم به مأموران گفته بود: شوهرم تلفن همراه را برایم آورد. من گوشی نمیخواستم. او به من گفت آن را بهعنوان هدیه آورده است و من نمیدانستم کسی به خاطر این گوشی کشته شده است.
متهم در پاسخ به این اظهارات گفت: من حرفهای همسرم را قبول ندارم، او در بازجوییها ترسیده بود که این حرف را زد. مدتها بود که به من میگفت گوشی میخواهد و من هم گوشی را به او دادم. البته اشتباه کردم که نگفتم گوشی را پیدا کردم و به دروغ گفتم آن را خریدهام؛ اما من به خاطر این گوشی هیچ جرمی مرتکب نشدهام.
با اینحال متهم به قصاص محکوم شد. او به حکم صادره اعتراض کرد و دیوان عالی کشور بعد از بررسی پرونده اعتراض را مورد قبول قرار داد و رأی صادره نقض شد. پرونده اینبار در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت.
متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت و حرفهای گذشته را تکرار کرد و گفت: من اتهام را قبول ندارم. من مسافرکش هستم و گوشی تلفن همراه مقتول را در ماشینم پیدا کردم. آن را به همسرم هدیه دادم، اما نه سرقت کردم و نه کسی را کشتم. مدتهاست که در زندانم، درحالیکه گناهی مرتکب نشدهام. من ماهها از زن و فرزندانم دور میماندم تا بتوانم نان حلال دربیاورم. من دزدی نکردم و قتلی هم مرتکب نشدم.
وکیلمدافع متهم نیز گفت: موکل من شرایط بسیار سختی دارد. او مدتهاست در زندان است و از ابتدای پرونده نیز قتل را انکار کرده و به جز گوشی دیگر هیچ مدرکی موجود نیست. هیچ مدرکی هم وجود ندارد که گفتههای متهم را رد کند. من درخواست برائت موکلم را دارم.
این در حالی است که اولیایدم همچنان بر قصاص اصرار کردند. با پایان جلسه دادگاه هیئت قضات شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی وارد شور شدند.