به دنبال افزایش قیمت جهانی نفت در اثر جنگ اعراب و اسرائیل؛ درآمدهای نفتی ایران به یکباره چندین برابر شد آن هم در زمانی که نوبت به اجرای برنامه عمرانی پنجم رسیده بود.
محمد رضا شاه تصور میکرد با سرازیر کردن درآمدهای نفتی به اقتصاد ایران میتواند توسعه اقتصادی را سریعتر رقم بزند و به قدرت بزرگ منطقه و پنجمین اقتصاد جهان بدل کند؛ اما شاید نمیدانست یا نمیخواست که بداند، اقتصاد هر کشوری تنها با پول ساخته نمیشود و تزریق منابع نفتی علاوه بر اینکه وابستگی کشور به نفت را افزایش میدهد میتواند تبعاتی همچون تورم و… را به همراه داشته باشد. نکتهای که گروهی از کارشناسان سازمان برنامه و بودجه هم در اسفند ۱۳۵۱ نسبت به آن هشدار دادند.
این گروه نظرات خود را در کنفرانسی با امیرعباس هویدا نخستوزیر در میان گذاشتند و با استناد به الگوها و معادلات اقتصاد سنجی و پیشبینیهای آماری؛ اعلام کردند حکومت نباید بودجه دولت را یک باره افزایش فراوان دهد، زیرا روبنای ضعیف و شکننده اقتصاد ایران تاب سرمایه گذاریهای بسیار کلان را ندارد و افزایش بودجههای دولتی بهصورت ناگهانی خطرناک است.
در این بین حتی یکی از کارشناسان خارجی سازمان برنامه «الکس مژلومیان» پیشبینی کرده بود: «اگر دولت همه درآمد حاصله از نفت را هزینه کند، در ایران انقلاب خواهد شد.»
نکاتی که کارشناسان سازمان برنامه درباره تزریق بودجههای نفتی به امیرعباس هویدا ارائه دادند او در کنفرانس رامسر در مرداد سال ۱۳۵۳ به شاه منتقل کرد، ولی محمدرضا پهلوی گوشش به این حرفها بدهکار نبود و تنها در رؤیاهایش «ژاندارم منطقه» شدن و «تبدیل ایران به دروازه تمدن» را میدید.
از طرف دیگر به نظر میرسد که افزایش درآمدهای نفتی کشور او را دچار غرور کاذب کرده بود. نگاهی به درآمدهای نفتی و میزان فروش نفت ایران در بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ بخوبی نشان میدهد که درآمدها و فروش نفت تا چه اندازه رشد داشته.
در سال ۱۳۵۰ میزان فروش کل نفت ایران ۴۵۶۶ هزار بشکه و درآمد نفتی کشور ۱۸۷۰ بوده است. اعداد و ارقامی که در سال ۱۳۵۳ با رشدی عجیب رو به رو بود؛ در این سال میزان فروش نفت ایران به ۶۰۲۱ بشکه و درآمد نفتی کشورمان به ۱۸۵۲۳ رسید (تقریباً ۱۰ برابر نسبت به سال ۱۳۵۰) رسید.
با توجه به افزایش درآمدهای کشور شاه دستور داد تا در برنامه پنجم برای سرعت بخشیدن به توسعه تجدید نظر صورت گیرد و همین شروعی بود برای روزهای سیاه اقتصادی که اوج آن را در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ دید.
علاوه بر اینها شاه بخشی از درآمدهای کلان نفتی را با وجود مشکلات اجتماعی بسیار و فاصلههای طبقاتی عمیق بخصوص در مناطق محروم ایران در قالب وام به ایتالیا، انگلستان، فرانسه و مصر پرداخت و کمکهای بلاعوضی هم به افغانستان، هند، پاکستان، بنگلادش و سنگال پرداخت کرد.
اما حاصل سیاستهای پول پاشی شاه در اقتصاد ایران به بیماری هلندی ختم شد. بیماری هلندی چالش اقتصادی است و زمانی اتفاق میافتد که مقادیر زیادی ارز خارجی وارد اقتصاد یک کشور شود. این پدیده میتواند ناشی از افزایش شدید حجم یا قیمت منابع طبیعی صادراتی باشد، یا از ورود حجم بزرگی از کمکها یا سرمایه گذاریهای مستقیم ناشی شود.
بیماری هلندی سبب میشود بخشهایی از اقتصاد ملی که کالای قابل تبادل در بازار جهانی تولید میکنند نظیر صنعت و کشاورزی تضعیف و بخشهایی که کالاهای غیرقابل مبادله در بازار جهانی تولید میکنند نظیر بخش عمرانی تقویت میشود.
اقتصادی که با بیماری هلندی دست و پنجه نرم میکند با افزایش نرخ تورم شدید و افزایش پایه پولی رو به رو میشود اتفاقی که در سال ۱۳۵۶ بهصورت عریان خود را بر اقتصاد ایران که با رشد تورم شدید و کاهش تولیدات کارخانهها رو به رو شد، تحمیل کرد.
در سال ۱۳۵۶ جمشید آموزگار با توجه به تبعات بیماری هلندی اقتصاد ایران مجبور شد سیاستهای ریاضت اقتصادی را در پیش بگیرد، شرایطی که نارضایتی عمومی را همراه داشت و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان زمینههای سقوط شاه و پیروزی انقلاب را فراهم کرد.
منبع: روزنامه ایران