طاعون، بیماری بسیار عفونی و مشترک بین انسان و موش در تاریخ ایران اغلب همراه با وبا شیوع یافته است. پزشکان ایرانی مانند «ابوسهل مسیحی» در رسالهای پیرامون طاعون، «علی بنعباس مجوسی» در کتاب طب ملکی و «ابوعلی سینا» در کتاب قانون این بیماری را توصیف و به آن پرداختهاند.
همانگونه که در مبحث مربوط به وبا اشاره شد برخی از منابع به سبب تشخیص ندادن بهطور همزمان از طاعون در کنار وبا سخن میگویند، اما در منابع مربوط به دوره تیموری بهطور جداگانه هم به این بیماری پرداخته شده است.
پیشاهنگان مبارزه با بیماریهای واگیردار در ایران
گزارش مورخ نامی «محمدبن خاوندشاه معروف به میرخواند» مربوط به سال ۷۸۰ه. ق که بیان میکند: «در تابستان آن سال، بیماری طاعون در کلات ظاهر شده و بسیاری از مردم آنجا به هلاکت رسیدند»، حاکی از آن است که در کلات مشهد بیماری طاعون سبب تلفات سنگین شده است.
در منابع دوره تیموری مانند روضه الصفا، روضات الجنات، حبیب السیر، احسن التواریخ و مطلع سعدین به کرات به وقوع طاعون در شهرهای هرات، شیراز و تبریز اشاره شده است.
علاوه بر ناامنی و وقوع جنگها در داخل ایران که همواره سبب بروز قحطی و بیماری میشدند، واقع شدن بخش قابلتوجهی از جاده ابریشم در خاک ایران گاه سبب میشد تا بیماریهای واگیردار از سایر نقاط حتی شرق دور و اروپا به کشور ما ایران منتقل شوند.
گزارشهای مربوط به طاعون جهانگیر (پاندمیک) در سالهای ۸۷۷- ۷۴۷ه. ق / ۱۴۷۳-۱۳۴۶م که آسیا و اروپا را در بر گرفت، حاملان آن موشهای صحرایی و هیاتهای تجاری، سیاسی و مذهبی بودهاند.
در دورههای بعدی تا زمان قاجار به سبب کشف راههای دریایی و زیادهخواهی سیاسی و اقتصادی دول اروپایی رفت و آمد خارجیها به ایران بالا گرفت. در زمان حکومت دودمان صفوی ایران چندینبار گرفتار طاعون شد.
در یک مورد استان گیلان، شهرهای تبریز، قزوین و اردبیل را در برگرفت و در قزوین و اردبیل حدود ۳۰ هزار کشته برجای گذاشت. در دوران حکومت شاهعباس، شیوع همزمان وبا و طاعون از قزوین آغاز و به شهرهای ابهر، طارم، خلخال، زنجان، آذربایجان و گیلان تسری یافت.
در قزوین ۲۰ هزار نفر مردند. بعد از اشغال اصفهان و سقوط صفویان بهدست افغانها درسال ۱۷۲۷. م طاعون در گیلان شیوع یافت. در ۱۷۳۱ نیز این بیماری جان حدود ۲۰ هزار نفر را در همدان و مناطق غرب ایران گرفت.
روی کار آمدن قاجارها در ایران برآمدی از جنگهای داخلی در ایران بود که آقا محمد خان قاجار طی درگیریهای شدید با رقبا توانست دودمان قاجار را در ایران به قدرت برساند، کمی بعد وقوع جنگهای ایران و روس و آسیبدیدن ارتش و مردم ایران در این جنگها جملگی سبب بروز بیماریهای واگیردار در جامعه شد.
وقوع حادثه مهلک و مرگبار طاعون از اواخر ۱۲۴۶ ه. ق تا اواسط ۱۲۴۷ه. ق طیف جغرافیایی وسیعی از ایران و عراق را دربر گرفت و سبب کشتار مردم شد.
بهنظر میآید بروز بیماری واگیردار اعم از وبا، طاعون، سل و … به سبب ناکارآمدیهای طب سنتی و نبود امکان دفن اجساد رواج و گسترش مییافتند.
«یاسنت لوییرابینو» نماینده سیاسی انگلستان در استان گیلان در کتاب ولایات دارالمرز گیلان مینویسد: «در حدود ۱۸۳۰، ۱۸۳۱. م طاعون در گیلان شیوع یافت و طی چند هفته نصف جمعیت رشت که بالغ بر چهل هزار نفر میشدند هلاک شدند و بقیه به هر طرف که پیشآمد گریختند.
در مدت کوتاهی جز تعدادی از اجساد مردگان در رشت چیزی باقینماند و این شهر بهصورت شهری مرده درآمد و دیگر کسی در آنجا دیده نمیشد.
آنهایی که دچار طاعون بودند تنها میماندند و خویشان و دوستانشان آنها را رها میکردند و بالاخره در فقدان وسیله از دنیا میرفتند. هنگامی که ساکنان رشت نزد آنها بازگشتند، این بیماری دامنگیرشان شد و به این ترتیب جمعیت رشت به هشت هزار نفر تقلیل یافت.»
همینطور در ادامه به تاثیر بیماری واگیردار طاعون در جابهجاییهای اجتماعی و اقتصادی میپردازد و میگوید: «پول صاحبان تازهای پیدا کرد. بعضی که ثروتمند بودند گرفتار فقر شدند. ثروت و تجملات و اثاثه آنها را همسایگان برداشتند و بعضی که اقوام ثروتمندی را از دست داده بودند به ثروت رسیدند.» (۱۳) در سال ۱۲۴۶ در تبریز وبا و طاعون و در سال ۱۲۸۷ ه. ق در سقز و بانه کردستان طاعون جان بسیاری را گرفت.
این گزارشها بیانگر نبود درمان و تدابیر جامع کفن و دفن در تاریخ اجتماعی ایران هستند که با وقوع این وقایع موقعیت مالی بسیاری از افراد و خانوادهها دگرگون میشد. چهبسا این حوادث سبب شکلگیری دغدغههای قشر روشنفکر ایرانی در دوره قاجار مبنی بر ترقی علمی در بخش درمان و طبابت شد.
بعد از وقوع انقلاب مشروطه اقدامهای ارزشمندی در اواخر دوره قاجار بهمنظور بهینهسازی بخش پیشگیری و درمان صورت گرفت، به گونهای که انستیتو پاستور ایران به سال ۱۲۹۹ ه. ش برپا شد.
با روی کار آمدن پهلوی اول رئیس صحیه مملکتی که زیرنظر وزارت داخله فعالیت داشت، به سال ۱۳۱۱ه. ش پیشنهادهایی برای مهار سل مطرح و اعلام کرد که تنها راه پیشگیری از این بیماری تزریق واکسن ب. ث. ژ در دهمین روز تولد نوزاد است و تزریق آن باید در یک سالگی و دو سالگی تکرار شود، حتی توصیه کرد در انستیتوپاستور ایران بخش تهیه واکسن ب. ث. ژ تاسیس شود.
درباره اجرای سراسری چنین پیشنهادهایی در آن زمان سند و مدرکی در دسترس نیست. اما پس از ورود مفاهیم نوین علمی به پزشکی ایران، به تدریج پزشکان ایرانی در صدد مبارزه با سل برآمدند که دکتر سیاوش شقاقی، دکتر مسیح دانشوری، دکتر صادق پیروز عزیزی، دکتر محمدعلی نشرودی و دکتر مهدی قدسی از پیشاهنگان مبارزه با بیماریهای واگیردار از جمله سل در ایران هستند.
– بخشی از مقالهای به قلم دکتر سولماز قلیزاده و مهدی خانمحله