من هم حرکت کردم. چند دقیقه بعد دوباره رفتارهای پرخاشگرانهاش را شروع کرد. متهم ادامه داد: او طنابی را از جیبش درآورد و به برادر کوچکش حمله کرد. میخواست او را بکشد. من خیلی دستپاچه شدم. پسر کوچکم خیلی پسر خوبی بود. او اصلا دعوایی نبود و کارهایی را که برادرش میکرد، انجام نمیداد. از ترس جان او ماشین را نگه داشتم. به زور پسر بزرگم را از او جدا کردم و بعد از شدت عصبانیت طناب را دور گردن پسر بزرگم پیچیدم و زمانی به خودم آمدم که او دیگر نفس نمیکشید. هرچند پسر کوچکم سعی میکرد جلوی من را بگیرد اما رفتارهایم دست خودم نبود. وقتی کار تمام شد، تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است.به پسر کوچکم گفتم پلیس خبر کند و خودم هم منتظر ماندم تا مأموران بیایند و من را دستگیر کنند. این مرد درباره زندگیاش گفت: من معلم هستم و سالهاست که به بچههای مردم درس میدهم. با سختی و زحمت زیاد پول درمیآورم و سعی میکنم پولم حلال باشد اما پسر بزرگم آبرو برایم نگذاشته بود. از محل کار تا در میان فامیل آبرویم رفته است. او مدام درگیری ایجاد میکرد. هر کاری انجام میداد تا من بیآبرو شوم و آخرین کارش هم این بود که میخواست برادرش را بکشد. او با من و مادرش دشمنی میکرد. وقتی دادسرا مادر مقتول را به عنوان ولیدم احضار کرد او گفت: پسرم را دوست داشتم اما هیچ راهی برای اینکه ما بتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم برایمان نگذاشته بود. من و شوهرم بارها او را به مرکز ترک اعتیاد بردیم.
مدتها هزینه روانشناس دادیم تا مواد را ترک کند. ریشه این درگیری و پرخاشگری را نمیدانستیم چیست و چرا این کار را میکند؛ اما هرچه بود زندگی ما را سیاه کرده بود. ما خانواده آرامی بودیم. من اطمینان دارم شوهرم در آن لحظه چارهای نداشته است. پسر کوچکم مثل برادر بزرگش نبود. او درس میخواند و بچه آرامی است. آنطور که برایم تعریف کرده برادرش قصد کشتن او را داشت. این زن گفت: من از شوهرم شکایتی ندارم.پسرم یک سیاهبختی در زندگی ما بود. من بدون قید و شرط گذشت میکنم. بعد از گفتههای این زن آخرین دفاع از معلم میانسال در مرحله دادسرا گرفته شد. او گفت: با اینکه ۲۰ سال بود از دست پسرم زجر میکشیدم اما دلم نمیخواست او بمیرد. من هر کاری برای اصلاح او کردم. از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم؛ اما در آن لحظه واقعا اختیارم دست خودم نبود. بعد از پایان گفتههای متهم و بیان آخرین دفاع در مرحله دادسرا کیفرخواست علیه او صادر شد و با توجه به اینکه تنها ولیدم یعنی مادر مقتول اعلام گذشت بیقیدوشرط کرده بود، پرونده متهم برای رسیدگی به لحاظ جنبه عمومی جرم به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.