چهارشنبه هفته قبل بود که خبر مربوط به شروع شناسنامهدارکردن اراذل و اوباش، توسط مقامات انتظامی کشور منتشر شد؛ اقدامی که میتواند نقش مهمی در کنترل وقوع جرم در ایران داشتهباشد.
هنگامی که متن خبر را میخواندم، ناخودآگاه به یاد گزارشهایی افتادم که در سفرنامه جهانگردان اروپایی و خاطرات آنها در مسافرت به ایرانِ عهد شاهعباس صفوی خواندهام؛ دورانی که از سال ۹۶۵ آغاز شد و تا سال ۱۰۰۷ خورشیدی ادامه پیدا کرد و چیزی حدود ۴۳۰ سال از روزگار آن میگذرد.
پیترو دلاواله، جهانگرد ایتالیایی که در حدود سال ۱۶۱۷ میلادی (۹۹۶ خورشیدی) به ایران آمدهاست، در اینباره مینویسد: «در ایران برخلاف خاک عثمانی، دزدی و راهزنی نمیشود. مردم در شهرها و کاروانها در جادهها، در کمال امنیت هستند»؛ یا آنتونیو دوگوآ، دیپلمات اسپانیایی که در سال ۱۶۰۳ میلادی (۹۸۲ خورشیدی) برای مذاکره با مقامات ایرانی به کشور ما سفر کرد، در یادداشتهای خود آوردهاست: «[شاه عباس]دشمن جان دزدان و اوباش است و آنها را بهسختی مجازات میکند.
بهطوری که اکنون در کشور او دزد خیلی کم است و اوباش جرئت اظهار وجود ندارند. در هیچ کشوری مردم نمیتوانند چنانکه در ایران ممکن است، در آسودگی و امنیت زندگی کنند.» پرسشی که اینجا قابل طرح است، حول الگوی فرمانروای صفوی برای مهار دزدان و اراذل دور میزند؛ آیا شاه عباس برای این کار از مدل خاصی استفاده میکرد؟ کوشیدهام تا با نگاهی به برخی متون تاریخی، در این مختصر، به پاسخی در این زمینه دست پیدا کنم.
شاهعباس و معضلی به نام «ناامنی»
شاه عباس، فرمانروایی تاجرپیشه بود و بیش از هرکسی میدانست که اگر مملکتش امنیت نداشته باشد، کار تجارت لنگ میماند و امور کشور نمیگذرد. صرفنظر از قراردادهایی که او برای اخذ فناوریهای نوین نظامی با اروپاییها منعقد کرد، وجه قالب روابط حکومت ایران در این دوره با اروپاییها، بازرگانی بود.
شاه عباس، فرمانروایی تاجرپیشه بود و بیش از هرکسی میدانست که اگر مملکتش امنیت نداشته باشد، کار تجارت لنگ میماند و امور کشور نمیگذرد. صرفنظر از قراردادهایی که او برای اخذ فناوریهای نوین نظامی با اروپاییها منعقد کرد، وجه قالب روابط حکومت ایران در این دوره با اروپاییها، بازرگانی بود.
به همین دلیل، تکیه شاه بر ایجاد امنیت در شهرها و راهها، به یکی از نخستین اقدامات او، پس از تسلط بر امور تبدیل شد. شرایط بغرنج ایران در دوره سلطان محمد خدابنده، پدر شاهعباس، وضعیت امنیت را بهشدت مختل کردهبود.
در شهرها، اراذل و اوباش هر کدام محلهای برای خود داشتند و از هیچ جنایت و ستمی به مردم فروگذار نبودند. فقدان نظم و ثبات در حکومت، طی این دوره، سطح جرایم را در مناطق مسکونی و جادههای تجاری، به طرز معناداری بالا برد. شاهعباس میدانست که برچیدن بساط دشمنان امنیت کشور، قاطعیت و انتظام میخواهد.
الگوی شناسنامهدار کردن مجرمان
او برای نخستینبار کوشید تا با شناسنامه دار کردن الواط و اراذل شهرها و سرکردگان راهزنان جادهها، به مدیریت امنیت در کشور مبادرت ورزد.
او برای نخستینبار کوشید تا با شناسنامه دار کردن الواط و اراذل شهرها و سرکردگان راهزنان جادهها، به مدیریت امنیت در کشور مبادرت ورزد.
طبق گزارش اسکندربیگ منشی در کتاب مشهور «عالمآرای عباسی»، «[شاه عباس]در بدایت (ابتدای) حال متوجه دفع این اختلال شد و تحقیق کرد که در هر ولایتی، قاطعان طریق و اراذل شوارع (خیابانها) چه جماعتند [؟]» شاه صفوی با دقت و وسواس فراوان از حاکمان ولایات، فهرست و مشخصات افراد شرور را طلب میکرد.
به این ترتیب، در بایگانی سلطنتی او، پروندههایی قطور درباره نام و نشان این افراد تشکیل شد؛ پروندههایی که متاسفانه در کنار دیگر اسناد مهم دولتی، پس از اشغال اصفهان توسط افغانها، به زایندهرود ریخته شد و ازبین رفت.
شاهعباس برای سرعتبخشیدن به کنترل اوضاع، طرحی دیگر را هم، برای جلوگیری از گردنکلفتی اراذل شهرها و تاراندن راهزنان جادهها تدارک دید و آن، واگذاری برقراری امنیت یک منطقه به مردم همان ناحیه بود. فیالمثل، حاکم و مردم کاشان، موظف به حراست و پاسداری از امنیت شهر خودشان و راههای اطراف آن بودند.
جالب اینکه اگر در مسیرهای تجاری اطراف روستا یا شهری، راهزنی اتفاق میافتاد، حاکم و مردم آن شهر موظف به پرداخت خسارت میشدند.
واحد اطلاعات و عملیات شاهعباس!
فرمانروای صفوی پس از تهیه فهرست، ابتکار دیگری هم به خرج داد؛ طبق گزارش میرزابیگ جُنابدی در «روضهالصفویه»، شاهعباس دستور داده بود تا گزارشهایی به صورت ماهانه، از فعالیتهای این بزهکاران شناسنامهدار به پایتخت ارسال شود و اگر، در آنها به رفتاری برخورد میکرد که ممکن بود در آینده خللی در امنیت ایجاد کند، فوری واکنش نشان میداد و شرارت را در نطفه خفه میکرد.
فرمانروای صفوی پس از تهیه فهرست، ابتکار دیگری هم به خرج داد؛ طبق گزارش میرزابیگ جُنابدی در «روضهالصفویه»، شاهعباس دستور داده بود تا گزارشهایی به صورت ماهانه، از فعالیتهای این بزهکاران شناسنامهدار به پایتخت ارسال شود و اگر، در آنها به رفتاری برخورد میکرد که ممکن بود در آینده خللی در امنیت ایجاد کند، فوری واکنش نشان میداد و شرارت را در نطفه خفه میکرد.
مجازاتهایی که او برای راهزنی و شرارت در نظر میگرفت، بسیار خوفناک بود؛ از گچگرفتن قطاعالطریق در کنار جادهها تا بر چهارپا نشاندن و گرداندن آنها در شهرها و سپس اجرای فرمان اعدام با فجیعترین شکل ممکن در ملأعام. اسکندربیگ در ادامه گزارش خود در «عالمآرای عباسی» آوردهاست:
«همت بر افناء و اعدام این طبقه گماشت و در اندک زمان، اکثر سرداران این گروه را بِحُسن سعی و تدبیر به دست آورد و این معنی موجب امنیت طرق و شوارع گردید.» جلالالدین محمد منجم یزدی که عمری را در دربار شاهعباس به سر رساند، در کتاب «تاریخ عباسی»، مشهور به «روزنامه ملا جلال منجم»، ضمن بررسی وقایع سال ۱۰۲۰ هـ. ق (۹۹۰ خورشیدی)، موضوع به دام انداختن یکی از افراد شرور و معروف مناطق مرکزی ایران، مشهور به «خرگوش» را بر اساس گزارشهایی که به دست شاهعباس رسیده بود، به تفصیل نقل میکند.
جالب اینجاست که فرمانروای صفوی، به دلیل حافظه فوقالعادهاش، بسیاری از این افراد ناراحت را به اسم میشناخت و رسمشان را میدانست. به این ترتیب، شناسنامهدارکردن مجرمان و افراد شرور، گامی مؤثر در راستای برقراری امنیت در شهرها و جادهها بود و توانست حفرههای امنیتی پیش روی شاهعباس را بهنحو مؤثری از بین ببرد.
منبع: روزنامه خراسان