نیروی کار انسانی عمدتا توسط ماشینهایی جایگزین شده که مصرفکنندگان میتوانند آن را درک کنند و این روند برای دههها ادامه داشته است. برای مثال، بسیاری از مردم خاطرهای از مراجعه به بانک در ساعات فعالیت بانک برای برداشت وجه نقد دارند. اکنون، مصرفکنندگان مرتباً برای برداشت وجه نقد از حسابهای بانکیشان به ماشینآلات مراجعه میکنند و انجام معاملات تا حد زیادی مکانیزه شده است. در حالی که کارهای زیادی در صنعت خدمات هنوز بر اساس نیروی انسانی است، فرآیند تولید اما بسیار خودکار و ماشینی شده است. در حالی که هنوز هم ممکن است برای انجام بسیاری از عملیات تجاری به انسان نیاز باشد، نیروی انسانی کمترین اهمیت را نسبت به هر زمانی در تاریخ بشر داشته است.
طبق اعلام مرکز ملی فضای مجازی، پیشرفتهای اخیر در زمینه رباتیک، هوش مصنوعی و اتوماسیون فناوریها (یا به اختصار RAIA) به شرکتهای بخشهای مختلف اقتصاد اجازه دادهاند تا RAIA را برای رسیدن به هزینههای کمتر، زمان تولید سریعتر، تأمین کیفیت ثابت محصولات، مدیریت عملیات زنجیره تأمین و غیره به خدمت بگیرند. در حالی که در ابتدا این تولید بود که از روباتهای صنعتی استفاده میکرد، در حال حاضر سایر بخشهای دیگر اقتصاد و جامعه به شدت از فناوریهای RAIA استفاده میکنند: از مدیریت زنجیره تامین، کشاورزی، وسایل نقلیه خودکار، جنگافزار، سفر و گردشگری، آموزش، روزنامهنگاری، ارائه خدمات حقوقی، تجارت در بازارهای مالی، و اجرای عملیات پزشکی.
شرکتهای بزرگ و کوچک از چتباتها برای برقراری ارتباط و حفظ روابط خود با مشتریان استفاده میکنند. رباتهای اجتماعی به طور فعالانه وارد زندگی ما شدهاند. این مثالها در هم آمیختن فناوریهای RAIA در ساختار جامعه را نشان میدهد، که منجر به تحولات عظیمی در شیوه زندگی، کار و تجارت انسان میشود. حتی برخی از نویسندگان اظهار میکنند که اقتصاددانان و بازاریابان باید تعریف خود را از «مصرفکننده» گسترش دهند تا رباتها را نیز در دسته مصرفکنندگان بگنجانند.
انتظار میرود پیشرفت در فناوریهای RAIA در آینده تسریع شود و برخی از محققان این احتمال را میدهند که هوش مصنوعی در یک برهه از هوش انسان فراتر رود -زمانی که معمولاً به عنوان «تکینگی تکنولوژیک» یاد میشود. پیشرفتهای فناوری در RAIA، صنعت و اینترنت اشیا نقش نیروی انسانی را به عنوان عامل تولید به چالش میکشند تا جایی که کل یا غالب سهم کارگر انسانی در بخش کالاها و خدمات توسط فناوری RAIA جایگزین میشود. به چنین سیستم اقتصادی «اقتصاد روباتی (robonomics)» گفته میشود.
نظرات متفاوت کارشناسی درباره اقتصاد مبتنیبر رباتهای خودکار
نظرات کارشناسان در مورد اقتصاد و جامعه مبتنیبر رباتهای خودکار متفاوت است. یک گروه از محققان به صراحت ترسشان از فناوریهای هوش مصنوعی را ابراز میکنند، هوش مصنوعی خودآگاه را «آخرین اختراع انسان» میدانند و سناریوهایی آخرالزمانی شبیه فیلمهای ترمیناتور را برای گونههای انسانی ترسیم میکنند. از سمت دیگر، گروهی از کارشناسان بیش از حد خوش بین هستند و فناوری را آخرین راهحل آرمانشهرانه برای همه مشکلات بشر، از جمله از طریق ادغام بین انسان و ماشین تصور میکنند.
با این حال، اکثر نویسندگان رویکرد عملگرایانهتری را در پیش میگیرند و فرصتهایی را میبینند که هوش مصنوعی و اقتصادشناسی بهعنوان یک سیستم اقتصادی فراهم میکند، مانند امید به زندگی طولانیتر، بهبود سلامت و کیفیت زندگی، داشتن زمان بیشتر برای فعالیتهایی که مردم برای آنها ارزش قائل هستند، فقط چند مورد از این فرصتهاست، اگرچه فراوانی بیش از حد کالاها و خدماتی که کارشناسان فناوری وعده میدهند، ممکن است به نفع همه سهامداران نباشد.
در این حوزه، آینده کار بشر و تأثیرات دیجیتالسازی و اتوماسیون در بازار کار مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. درحقیقت، در یک تحقیق که اخیراً مورد استناد قرار گرفته، ارزیابی کردند که ۴۷ درصد از مشاغل ایالات متحده در حال حاضر مستعد جایگزین شدن با رایانه هستند. برخی مشاغل به وضوح در آستانه انقراض قرار دارند. برای مثال، بر اساس دادههای سال ۲۰۱۴ شایعترین شغل در ۲۹ ایالت از ۵۰ ایالت ایالات متحده «راننده کامیون» است، و ماشین/کامیونهای خودران (فناوریای که در آستانه ورود به جادههاست) تقریباً بلافاصله منجر به بیکاری این کارگران خواهد شد.
این موضوع، نگرانیهای موجهی برای محققان، سیاستمداران و نمایندگان صنعت پدید میآورد که مردم، شرکتها، اقتصاد، دولتها و بهطور کلی جوامع با واقعیتهای جدیدی که در حوزه فناوری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایجاد میشود، چگونه انطباق مییابند. برای مثال، در سال ۲۰۱۶، دفتر اجرایی رئیس جمهوری ایالات متحده، شورای ملی علم و فناوری و کمیته فناوری، سه سند را برای آمادهسازی اقتصاد ایالات متحده برای عصر ماشینها و هوش مصنوعی منتشر کردند.
این مطالعه با توضیح تأثیرات فناوریهای RAIA بر بازار کار و ماهیت کار میپردازد و مواردی مانند معضل اشتغال، نیاز انسان به داشتن کار مولد و قابلیت صنعت مدرن برای بهرهوری را مورد بررسی قرار میدهد. همچنین به موضوع احتمالات نابودی صنایع توسط انسان میپردازد، چرا که بخش عظیمی از انسانها از جایگزینی با روبات میترسند. علاوه بر این، این مطالعه به اخلاقی بودن استفاده از رباتها میپردازد، زیرا رباتها صرفاً جایگزین نیروی انسانی نیستند بلکه تأثیر واقعی بر جمعیت انسانی نیز دارند.
اقتصاد روباتیک و هوش مصنوعی
اولین عنصری که باید بررسی شود این مسئله است که چرا ما از فناوریهای RAIA استفاده میکنیم. دلیل واضح این امرهمپوشانی بین تواناییهای تکنولوژیکی موجود و نیاز به کارایی بالاتر و تولید مقرونبهصرفه است. در حالی که مفهوم ربات در سال ۱۹۲۰ ابداع شد، ربات (و مهمتر از همه ربات هوشمند) چیزی مختص به آینده بود و کاملاً عملی نبود. تا دهه ۱۹۸۰، رباتها بهطور گستردهای در تولید مورد استفاده قرار میگرفتند، اگرچه صنایع خدماتی عموماً در استفاده از ربات عقب ماندهاند.
با پیشرفت سریع در زمینه رباتیک و هوش مصنوعی، تاکید بر نیروی انسانی به عنوان یک عامل ضروری کمتر شد، و هنگامی که از رباتها برای تولید رباتها استفاده شود، این روند شدت نیز خواهد گرفت. بهکارگیری گسترده از اقتصاد رباتیک به یک فضای اقتصادی و اجتماعی جدید منجر میشود که در آن برندگان و بازندگانی وجود خواهند داشت. با توجه به توانایی فناوری برای جایگزینی نیروی انسانی با فناوریهایی که مرتب پیشرفته تر خواهند شد، آن دسته از انسانها که نیروی کار بازویشان را به فروش میگذارند به راحتی و بسیار ارزان با فناوریهای جدید جایگزین میشوند.
این دنیای جدیدی خواهد بود که در آن بیشتر نیروی کار برای تولید کالاها و خدمات توسط ماشینآلات ایجاد میشود، به این معنی که انسان از روند تولید بهطور فزایندهای به حاشیه رانده میشود، اگرچه این سوال ماندگار وجود دارد که آیا روباتها به صورت مکملی برای نیروی انسانی استفاده میشوند- یا به طور کامل جایگزین نیروی انسانی خواهند شد. از سوی دیگر، دستگاهها، برخلاف انسان، آنچنان به کالاها و خدمات نیاز ندارند. این بدان معناست که اقتصاد ممکن است در آینده متضرر شود، زیرا ماشینآلات آنگونه که انسان مصرفکننده است، مصرف نمیکنند.
تأثیرات RAIA بر بازار کار
ما انسانها باید با تغییرات عظیمی که رباتیک و هوش مصنوعی در ۱۰، ۲۰ یا بیش از ۲۰ سال آینده در بازار کار پدید میآورند، مقابله کنیم. در آینده نزدیک میتوان تأثیرات عمدهای را که تقریباً قابل پیشبینی است مشاهده کرد، مثلاً اتوماسیون حملونقل با کامیونها و اتومبیلهای خودران. به هر حال، هر کشور بر اساس سطح فعلی توسعه و عوامل اجتماعی/تکنولوژیکیاش، به طرق مختلف از این فرآیند تأثیر خواهد گرفت. همچنین تأثیراتی بر ساختارهای اجتماعی و تحرک جمعیت و تولید خواهد داشت. به هر حال، قانون باید تغییر عمدهای داشته باشد و عناصر قانونی یا سیاسی نیز با این تغییر همراه شوند.
اولین و تأثیر عمده فناوری حذف مشاغل از طریق اتوماسیون خواهد بود، اگرچه مشاغل زیادی از دست خواهند رفت، مشاغل جدیدی نیز ایجاد شده و همچنین چهره سایر مشاغل نیز ممکن است تغییر کند. برخی از مطالعات در مورد راهحلهای مختلف برای چگونگی مقابله با بیکاری ناشی از فناوری بحث کردهاند. بسیاری از مشاغلی که اکنون در بازار وجود دارد تغییر فراوانی خواهند کرد و بسیاری از مشاغل از نظر وظایف، در آینده نیاز به مهارت کمتری خواهند داشت، برخی نیاز به مهارتهای جدیدی خواهند داشت و برخی دیگر نیاز به مهارت بیشتری خواهند داشت.
تأثیر عمده دیگری که رخ خواهد داد، کیفیت مشاغل باقیمانده است. انسانها احتمالاً برخی از کارهایی را که رباتها و کامپیوترها هنوز قادر به انجام آنها نیستند ادامه خواهند داد، به نظر میرسد که انسان برای انجام بسیاری از وظایف فیزیکی که ماشینها قادر به انجام آنها نیستند یا حداقل آنها را به خوبی انجام نمیدهند، احتیاج خواهد بود، هرچند ممکن است صنایع و شرکتها از طریق ایجاد تغییرات اجتماعی به طریقی برای دور زدن این مسئله کار کنند. برای مثال، در حال حاضر هیچ روباتی نمیتواند ملحفه روی تخت هتل را به خوبی مرتب کند.
به دلیل مداخله رباتیک پیشرفته و هوش مصنوعی در تولید کالاها و خدمات، انسانها احتمالاً مجبور به یافتن جایگاهی در اقتصاد گیگمحور جهان باشند. از آنجا که کار انسان بهطور فزایندهای به سمت کارهای فیزیکی خاص یا کارهای ذهنی کشیده میشود که در آن هنوز هم میتواند عملکرد بهتری نسبت به ماشینآلات داشته باشد.
یکی از مشکلاتی که نتیجه سیاسی این اتفاق خواهد بود این است که بسیاری از افراد به سمت کارهای کوتاهمدت و مشاغلی کشیده میشوند که ممکن است در زیر رادار مقامات مالیاتی نباشند و همچنین از نظر قانونی و اجتماعی نمیتواند به میزان کارهای تماموقت متداول انسان را تأمین کند. اینکه مردان و زنان در این شرایط چگونه کار خواهند کرد و دوام میآورند جالب خواهد بود. همچنین واکنش و یا شکوفایی نقش جنسیت در چنین محیطهای کاری بیثبات و متغیری مورد سوال خواهد بود.
اختلاف طبقاتی افزایش خواهد یافت، همانطور که تقریباً در همه کشورهای توسعهیافته در دهههای اخیر مشاهده شده است، از آنجا که نیروی کار بیشتر متشکل از کارگران ماهر دانشبنیان خواهد بود و کارگران کممهارت شغلشان را از دست خواهند داد. کسانی که مهارت کمتری دارند، دائماً با رباتها و هوش مصنوعی که ارزش کار را تضعیف میکند، به رقابت میپردازند و درآمدها کاهش خواهد یافت.
وضعیت تخصصهایی که جایگزینی آنها با ربات دشوار است
برخی از تخصصها که جایگزینی آنها با رباتها یا هوش مصنوعی دشوار است همچنان به کار خود ادامه میدهند، اما همچنان فشار روی چنین مشاغلی نیز وجود خواهد داشت، زیرا تقاضای کاریشان ثابت باقی میماند، عرضه برای چنین مشاغلی کاهش مییابد. با این حال، کسانی که مهارت بالایی دارند و یا با دانششان کار میکنند، نیز نباید احساس امنیت زیادی کنند، زیرا تغییرات رادیکال همیشه در فناوری وجود دارد که میتواند کار آنها را تهدید کند.
برای مثال، اساتید دانشگاه اکنون بسیاری از دورههای درسی را آنلاین تدریس میکنند. چنین دورههایی عموماً برای دانشآموزان راحتی به همراه دارد، اما برای معلمان خطرات زیادی دارد، زیرا هماکنون نیز بسیاری از دروس ممکن است به امتحاناتی متکی باشند که چندگزینهای هستند و با فناوری رایانهای ساده درجهبندی میشوند ولی ممکن است زمان زیادی نیاز نباشد که رایانهها بتوانند مقالههای دانش آموزان و دانشجویان را نیز نمرهدهی کرده و به صورت هوشمند به آنها بازخورد نشان دهند.
همچنین میتوانیم انتظار داشته باشیم این مداخلاتی که در شغلها رخ خواهد داد واکنش گستردهای در بین مردم داشته باشد و تاثیرات سیاسی نیز با آن همراه شود. از آنجا که ممکن است انسان در تولید کالاها و خدمات از اهمیت کمتری برخوردار باشد و بسیاری از انسانها با نیروی کار رباتیک یا هوش مصنوعی جایگزین شوند، برای پایداری اقتصاد و پایداری اقتصاد سیاسی چه باید کرد؟
پاسخی که بسیار در مورد آن صحبت شده تضمین درآمد پایه جهانی برای انسان است. این درآمد با اطمینان از اینکه مصرفکنندگان انسانی میتوانند کالاها و خدماتی را که یک اقتصاد کاملاً خودکار تولید میکند، مصرف کنند، تأثیری تثبیتکننده خواهد داشت. پرداخت درآمد در چنین طرحی مستلزم شکل متفاوت مالیاتی نسبت به نظام مالیاتی فعلی است، زیرا بخش زیادی از مالیات اقتصادهای امروزی از مالیات دستمزد کارگران جمع میشود.
بنابراین با کاهش تعداد انسانهای شاغل و پرداخت مالیات بر درآمد و کاهش مشاغل، باید سیستمهای جدید مالیاتی ایجاد شود. اقتصاد کنونی و قوانین آن فرض میکند که کارگران انسانی مالیات خود را از حقوق خود پرداخت میکنند و فرض میکنند که چنین کار انسانی برای حفظ اقتصاد لازم است. این قوانین همچنین فرض میکند که افراد مشغول کار تمام وقت هستند و از درآمد و مزایای پایداری برخوردار هستند، به این معنی که بسیاری از قوانینی که اکنون برای تنظیم نیروی کار وجود دارد، یک مدل صنعتی قدیمی از کار را در نظر میگیرند. اما اقتصاد جدید، تا حدود زیادی، به مناقصه و قراردادهای کوتاهمدت بستگی دارد و قوانین با این تغییرات مطابقت ندارند.
ماندن در بازار کار رقابتی آینده
آینده، حداقل آینده نزدیک، به نیروی کار ماهر نیاز دارد. در جدول زیر، ۱۰ مهارت شغلی برتر مجمع جهانی اقتصاد که نیروی کار باید در سال ۲۰۲۰ داشته باشد، ذکر شده است. به نظر میرسد که این لیست دارای ماهیت منحصر به فرد فکری و احساسی است و از قدرت بدنی و چابکی جسمی خبری نیست. طبق مجمع جهانی اقتصاد (۲۰۱۸)، مهارتهای مورد نیاز ذاتاً فکری و احساسی هستند، از جمله حل مشکلات پیچیده، تفکر انتقادی و هماهنگی با دیگران.
این مهارتهای کلیدی مشخصشده توسط مجمع جهانی اقتصاد فرض میکند که مزیت رقابتی انسان نسبت به رباتها و هوش مصنوعی نه بر اساس توانایی فیزیکی بلکه بر اساس تواناییهای فکری و توانایی تفسیر مسائل کاری از منظر احساسی است. توسعه چنین مهارتهایی از طریق آموزش یا تجربه و توانایی ذهنی طبیعی آموخته میشود. از این موضوع میتوان استنباط کرد که آموزش باید به روشهایی برای پرورش استعدادهایی تبدیل شود که فقط انسانها در این برهه از زمان میتوانند انجام داده و برای اقتصاد سودآوری داشته باشند (خلاقیت، مهارتهای ارتباطی پیچیده، هوش هیجانی و غیره).
جدا از اینکه افراد و سیستمهای آموزشی چگونه باید تغییر کنند، صنعت نیز باید تغییر کند. در کوتاهمدت، برای ارتباط و رقابت میان شرکتها، شرکتها باید روی رباتها و هوش مصنوعی سرمایهگذاری کنند. اگرچه چنین سرمایهگذاریهایی ممکن است نیاز به سرمایهگذاریهای قبلی نیز داشته باشد، اما با وجود خطرات و موانع موجود در سیستم کنونی، به انتقال و گذار به سمت اقتصاد جدید کمک میکنند. تغییر در اکثر صنایع امری قطعی است. اگرچه استفاده از برخی از فناوریها ممکن است مزایایی را به همراه داشته باشد، اما پذیرش زود هنگام آن ممکن است مشتریان و نیروی کار را قادر سازد تا با واقعیتهای جدید سازگار شوند و از راههای موثرتر و کارآمدتری کار کنند.
تغییرات بزرگی ناشی از پیشرفتهای تکنولوژیکی ایجاد شده است که انسانها باید از آنها آگاه باشند و باید خود را با آن سازگار کنند. اول از همه، ما انتظار داریم که انسانها بهطور فزایندهای از تولید کالا و خدمات حذف شوند. نیروی انسانی یکی از عوامل تولید باقی خواهد ماند اما به تدریج اهمیت کلیدی خود را به عنوان جز اصلی فرآیند تولید از دست میدهد. خصوصیاتی که کارگر انسانی دارد و همچنان به عنوان یکی از عوامل تولید میتواند ارائه دهد، توانایی ایجاد، تفسیر و همکاری با دیگران خواهد بود.
همچنین انسان در آینده نزدیک به دلیل توانایی جسمی در انجام کارهایی که بسیاری از روباتها به سختی میتوانند آن را انجام دهند (مانند باز کردن درها، راه رفتن و سایر کارهای فیزیکی) ارزشمند خواهد بود، انسان همچنان یک ابزار عالی چندمنظوره خواهد بود که میتواند در فضای کاری یا اداری مذاکره کند. اما سیلی از نیروی کار آوارهای که توسط روباتها و هوش مصنوعی مشاغلشان را از دست خواهند داد نیز به وجود خواهد آمد.
آموزش مهارتهایی که مختص انسانهاست
کسانی که مهارت لازم برای رقابت در اقتصاد جدید را ندارند، با دیگر انسانها رقابت میکنند. مهارتهایی که مختص انسانهاست، باید به بسیاری از کارگران تعلیم داده شود تا همچنان بتوانند فعالیت کنند. حل مسئله، هوش هیجانی، ارتباطات بین فردی و سایر مهارتهایی که بشر میتواند به خوبی از عهده آنها برآید در صورتی که مهارت کافی در انجام این کار را داشته باشد، بشر را قادر میسازد تا در اقتصاد جدید فعال باقی بماند. موسسات سنتی که انسانها را آموزش میدهند باید با نیازهای اقتصاد جدید و خواستههای کارگران سازگار شوند.
سیستم سیاسی و حقوقی نیز باید اقتصاد جدید را در نظر بگیرد. با انعطافپذیری و تمرکز نیروی کار روی کارهای پارهوقت و قراردادی، دولتها و سیستمهای مالیاتی باید با واقعیت جدید اقتصادی همراه شوند. از دیدگاه دولت، روش سنتی مالیات گرفتن از افراد شاغل تماموقت پایداری کمتری خواهد داشت و دوام اقتصاد به این معنی است که سیستمهای مالیات باید اصلاح شوند تا در اقتصادی که تغییر کرده است، پایدار بمانند. با افزایش تعداد کارگرانی که دیگر به آنها نیازی نیست، تضمین اینکه مردم – به ویژه کسانی که دیگر نیروی کار به حساب نمیآیند- روشی قابل اعتماد برای گذران زندگی داشته باشند یک ضرورت است.
سرانجام، نگرانی عمده در مورد فرضیات مرتبط با تواناییهای انسان برای ماندن در اقتصاد جدید وجود دارد. در حالی که مجمع جهانی اقتصاد میتواند مهارتهای مورد نیاز در محل کار را شناسایی کند، این سوال وجود دارد که آیا همه انسانها توانایی توسعه مهارتهای مورد نیاز در صنعت را دارند؟ در حالی که برخی از افراد میتوانند ادعا کنند که ضریب هوشی یک مفهوم ذهنی است، بیشتر آنها موافقند که در توانایی هر انسانی در جذب، نگهداری و پردازش اطلاعات تنوع وجود دارد. از آنجا که مشخص است همه انسانها تقریباً توانایی فکری یکسانی برای توسعه مهارتهای مورد نیاز برای اقتصاد جدید ندارند، به نظر میرسد که بسیاری از آنها صرفاً به دلیل عدم توانایی در توسعه مهارتهای مورد نیاز، از اقتصاد جدید کنار گذاشته میشوند.
در نتیجه، انسانها وارد عصر جدیدی میشوند، عصر بازتولید مکانیکی که شبیه به چیزی که پیش از این تصور میشد نخواهد بود. اگرچه انسان ممکن است به عنوان یک عامل تولید باقی بماند، اما ممکن است از نظر فیزیکی بسیار کماهمیت و از نظر نیازهای فکری از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. به هر حال، نقش انسان متفاوت خواهد بود. در نتیجه، بسیاری از نهادهایی که بخشی از اقتصاد هستند، مانند دولت و آموزش و پرورش، باید تغییر کنند تا با نیازهای جامعهای که دارای پایگاه تولیدی هستند که به طور فزایندهای خودکار خواهد بود، مرتبط و سازگار باشند.
انتهای پیام