وی اضافه کرد: به همین دلیل، ما در این رساله دکتری به دنبال شناسایی حالت چهره در تصاویر کنترلنشده بودیم؛ یعنی تصاویری که خارج از شرایط آزمایشگاهی و در محیط واقعی ثبت میشود. بهعنوان مثال در این تصاویر فرد لزوماً بهطور مستقیم به دوربین نگاه نمیکند.وی خاطر نشان کرد: در این تحقیق، با استفاده از هوش مصنوعی روشهای جدیدی ارائه کردیم که باعث شد شناسایی حالت چهره هم در تصاویر کنترلشده و هم در تصاویر کنترلنشده که پیچیدگی بیشتری دارند، با دقت بسیار بهتری نسبت به دیگر سامانههای موجود انجام شود.وی عنوان کرد: روشهای جدید ارائهشده در این تحقیق، محدود به شناسایی حالت چهره نیستند و میتوانند در مسائل مختلف یادگیری ماشین نیز استفاده شوند. این ادعا با آزمایش در مسائل مختلف (مثل تشخیص نوع اشیاء) اثبات شدهاست.وی با بیان اینکه یکی از مهمترین تئوریهایی که در این تحقیق مطرح شد، یک روش یادگیری متریک برای طبقهبندی ویژگیهای هیستوگرامی است، گفت: محققانی که در زمینه بینایی ماشین کار میکنند، بهخوبی میدانند که ویژگیهای هیستوگرامی استفاده زیادی در این زمینه دارند و روش ارائهشده در حل این مسائل بسیار مؤثر خواهد بود.صادقی افزود: چهرههای تصاویر کنترلنشده معمولاً پیچیدگیهای زیادی دارند. مثلاً تغییرات شدید زاویه سر، پوشیدگی بخشهای مختلف چهره، شرایط نوری نامناسب، ابعاد کوچک چهره در تصویر و … همگی از عواملی هستند که دقت شناسایی حالت چهره را تحت تأثیر قرار میدهند. با این توصیف، شناسایی حالت چهره در تصاویر کنترلنشده مثل یک مسأله بسیار پیچیده است.
وی افزود: در یادگیری ماشین، برای حل این مسائل بهتر است که از یادگیری مبتنی بر نمونه استفاده شود. اگر کمی پیشرفتهتر به مسأله نگاه کنیم، میتوان از یادگیری متریک بهعنوان یک رویکرد پیشرفته از یادگیری مبتنی بر نمونه در این نوع مسائل استفاده کرد. با این پیشزمینه، رویکرد یادگیری متریک برای شناسایی حالت چهره در تصاویر کنترلنشده انتخاب شد.وی خاطر نشان کرد: در شناسایی حالت چهره، ابتدا تصویر چهره با مجموعهای از اطلاعاتی که به آن بردار ویژگی گفته میشود، توصیف میشود. در ادامه از یک روش یادگیری ماشین برای طبقهبندی این ویژگی یا تعیین نوع حالت چهره استفاده میشود.وی گفت: ویژگیهایی که در بینایی ماشین و پردازش تصویر استفاده میشوند معمولاً از جنس هیستوگرام هستند؛ به همین دلیل، در این طرح یک روش جدید یادگیری متریک جدید با هدف طبقهبندی ویژگیهای هیستوگرامی ارائه کردیم که مبنای ریاضی آن استفاده از فاصله مربع کای است.وی ادامه داد: گام بعدی در این تحقیق این بود که بهجای استفاده از ویژگیهای متداول هیستوگرامی، یک ویژگی قابل یادگیری برای کاربرد مد نظر خود طراحی کنیم.وی با بیان اینکه برای تحقق این هدف، یک شبکه عصبی کانولوشنی طراحی شد که ویژگیهای از جنس هیستوگرام از تصویر استخراج میکند، گفت: این شبکه عصبی از تئوری یادگیری متریک بومی ذکرشده برای شناسایی حالت چهره استفاده میکند.
به گفته وی، با استفاده از این شبکه عصبی، نه تنها بخش طبقهبندی، بلکه بخش استخراج ویژگی از تصویر هم قابل آموزش بوده و باعث میشود دقت شناسایی حالت چهره افزایش قابل توجهی داشته باشد.
وی با اشاره به کاربرد این تحقیقات گفت: تئوریهای یادگیری متریک و همچنین شبکه عصبی کانولوشنی ارائهشده در این تحقیق در حل مسائل مختلف پردازش تصویر و بینایی ماشین قابل استفاده است. علاوه بر مسائل حوزه بینایی ماشین، روش یادگیری متریک ارائهشده میتواند در طبقهبندی سایر ویژگیهای مبتنی بر هیستوگرام نیز استفاده شود.وی با اشاره به مزیت های رقابتی طرح گفت: علاوه بر دقت بالاتر نسبت به روشهای دیگر، در این پژوهش سعی شدهاست که پیچیدگی محاسباتی در الگوریتم طراحیشده هم پایین باشد تا پیادهسازی آن هزینه زیادی دربرنداشته باشد. بهعنوان مثال، معماری شبکه عصبی پیشنهادی در این تحقیق برمبنای بخشی از شبکه عصبی کانولوشنی شناختهشده MobileNet (نه تمام این شبکه عصبی) است که محاسبات نسبتاً کمی دارد.وی با اشاره به کاربردهای این پروژه گفت: معرفی این پروژه را با یک کاربرد پزشکی (تشخیص درد در چهره) انجام دادیم. اما روشهای ارائهشده برای شناسایی حالت چهره در این تحقیق میتوانند در کاربردهای مختلفی مانند ساخت رباتهای با قابلیت تشخیص حالت چهره انسان، ارتباط انسان با رایانه، هوشمندسازی پخش موسیقی متناسب با حالت چهره فرد و … مورد استفاده قرار گیرند.استاد راهنمای این پروژه دکتر ابوالقاسم اسدالله راعی عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر بوده است.