دختربچهها خاله بازی را دوست دارند، دلشان میخواهد نقش بزرگترها را بازی کنند، کفش پاشنه بلند مادرشان را بپوشند، چادر سپید او را سر کنند و مادر عروسکهایشان باشند.
قواعد این بازی، کودکانه است. در خاله بازی، آشپزی و خانه داری سخت نیست. با یک لیوان آب و چند پر سبزی میشود سوپ درست کرد و با گوشواری از گیلاس میشود برای رفتن به میهمانی آماده شد. زندگی دوست داشتنی و رنگارنگ است، کسی از طعم غذا و قهقهههای کودکانه ایراد نمیگیرد، کسی توقع ندارد همه کارها درست انجام شود. شکستن یک ظرف یا دیر رسیدن به میهمانی، بهانهای میشود برای خندههای بعدی، نه آغاز یک بگومگوی سخت.
دختر بچهها در قالب خاله بازی، رویای بزرگسالی را زندگی میکنند، اما بدترین تعبیر این رویای کودکانه آن است که کسی خیال کند یک دختربچه میتواند در دنیای واقعی هم همان قدر مادر و همسر باشد که در خاله بازی وانمود میکند، اینجاست که رویا به کابوس تبدیل میشود. این که چادر سپید روی سر یک دختر بچه بیندازند و با کفش پاشنه بلند و زیر ابروی برداشته و آرایش زنانه، رهسپار خانه بخت اش کنند، رساندن او به رویایش نیست، بلکه کشتن بیرحمانه رویاهای آینده اوست!
زلزلهای به نام ازدواج کودکان
سعید بینیاز ـ روان درمانگر و دبیر تحریریه مجله سپیده دانایی، میگوید: ما در مشاورههای پیش از ازدواج همواره روی این نکته تأکید داریم که برای ازدواج خوب، باید از چند مرحله عبور کرد که مهمترین آنها، داشتن آمادگی است. در بحث آمادگی برای ازدواج، یکی از پارامترها، سن مناسب است، به این معنا که فرد باید به سنی برسد که نه فقط از نظر جنسی، بلکه از نظر اجتماعی و فکری به بلوغ رسیده باشد. درک و یادگیری مفاهیمی مانند مسئولیت پذیری، فرزندآوری، به اشتراک گذاشتن بخشی از زندگی با یک فرد دیگر و مدیریت خانه، در مجموع تفکر بزرگسالانه را تشکیل میدهند که اگر فاقد آنها باشیم، هنوز برای ازدواج آمادگی پیدا نکرده ایم.
وی میافزاید: ازدواج در دوران کودکی به معنای آن است که فرد فاقد این آمادگی است. کودک در دنیای خود چنین مفاهیمی را اصلا درک نمیکند و همه مراسم برای او به بازی میماند و اگر هم نوجوان باشد، در خوشبینانهترین حالت، به چشم یک تجربه هیجانی به قضیه نگاه میکند. اما به زودی پس از مواجه شدن با واقعیتها دچار آسیبهای بزرگی میشود که میتواند سلامت زندگی او را از نظر جسمی و روانی تهدید کند. این وضع درست مانند سیل، زلزله و آتش سوزی، خطرناک است. کودک ناگاه با حجم بزرگی از مسئولیتها و وظایف گوناگون روبرو میشود که چه از نظر جسمی و چه از نظر تواناییهای روانی، از پس انجام آنها برنمی آید.
رضایت ناآگاهانه
حتی اگر کودک ظاهراً به میل خود پای سفره عقد نشسته باشد، نمیتوان رضایت او را آگاهانه دانست. سعید بی نیاز با بیان این موضوع میافزاید: ازدواج یک مفهوم بزرگسالانه است و از این رو از دید بزرگسالان، رضایت کودک مفهومی ندارد. دقیقا به دلیل همین ناآگاهی است که ازدواج برای کودک تبدیل به یک تروما (آسیب) میشود و حتی رابطه زناشویی نیز برای کودک نوعی آسیب به حساب میآید، چرا که او درک درستی از این که این رابطه میتواند طبیعی باشد، ندارد و آن را به شکل خشونت و پرخاشگری میبیند.
این روان درمانگر تأکید میکند: در انسان چند نوع نیاز روانی وجود دارد، یکی از آنها نیاز به آزادی است که در کودکان ازدواج کرده برآورده نمیشود. این ناکامی حتی میتواند انسان را به مرز خودکشی برساند و به شخصیت او آسیبهای عمیق وارد کند، به طوری که یا بسیار مطیع یا بسیار سرکش شود، یا بیش از حد فداکار یا بیش از حد خودخواه! نکته اینجاست که برخلاف بزرگسالان، شخصیت کودکان همچنان در حال شکل گیری است و ازدواج در این دوران، به یکی از عوامل شکل دهنده شخصیت آنان تبدیل میشود.
تحمیل ازدواج، مصداق خشونت علیه کودکان
فرشید یزدانی ـ فعال حقوق کودک، با بیان این که مباحث مربوط به کودکان با وجود اهمیت فراوانی که دارند، در بسیاری از موارد مغفول میمانند، میگوید: این در حالی است که پرداختن به مسایل مربوط به کودکان میتواند از ایجاد آسیبهای اجتماعی بعدی پیشگیری کند. از جمله مهمترین این مسایل خشونت و تحقیر کودکان است که ازدواج کودکان از مصادیق آن شناخته میشود. از آنجا که کودک قدرت تصمیم گیری و اراده چندانی ندارد، تحمیل ازدواج به او مفهوم خشونت علیه کودکان را دارد. عقد ازدواج به مثابه قراردادی است که باید با رضایت هر دو طرف بسته شود، ضمن آن که هر دو طرف باید قدرت تشخیص داشته باشند و بدانند در چه راهی میخواهند قدم بگذارند، اما کودک در این میان فاقد اراده و خواست فهم شده برای خود است که این امر خود مفهوم عقد را نقض میکند. متأسفانه در حال حاضر سالانه بیش از ۴۰ هزار مورد ازدواج در کودکان زیر ۱۸ سال در ایران ثبت میشود که درصدی از آنها شامل کودکان زیر ۱۰ سال است.
در چنین ازدواجهایی اگر سن مرد بسیار بالاتر باشد، رابطه در چارچوبهایی با رویکرد سلطه مردسالارانه شکل میگیرد و بیشتر مبتنی بر نوعی استثمار جنسی است تا بر پایه روابط عاطفی.
لزوم اصلاح قوانین
اغلب ازدواجهای کودکان، نتیجه فقر اقتصادی و وجود نابرابری در جامعه است.
فرشید یزدانی با اشاره به ۲ راهکار پیش روی مسأله ازدواج کودکان میگوید: در حال حاضر از نظر قانون، سن ازدواج دختران ۱۳ سال تمام است، اما در صورت تشخیص دادگاه، دختران کمتر از ۱۳ سال هم میتوانند اجازه ازدواج بگیرند. در بحث اصلاح قوانین، باید تلاش کرد استثنای در نظر گرفته شده، برداشته شود و کودک زیر ۱۳ سال تحت هیچ عنوان و شرایطی اجازه ازدواج نداشته باشد. آن گاه میتوان به راهکارهای بعدی مانند بالا بردن سن قانونی ازدواج تا ۱۸ سال فکر کرد.
همان گونه که مطابق نظر گروهی از فقها، سن ازدواج دختران به جای ۹ سال باید ۱۳ سال تمام باشد و این مورد در قانون مدنی اصلاح شده است، فقه پویا قابلیت آن را دارد که احکام را به شکل سازگار با زمان مطرح کند. کافی است مسایل اجتماعی توسط کارشناسان بررسی و نتایج آنها به شکل مسأله طرح شود تا بتوان از مراجع و فقها درخواست کرد با توجه به این نتایج، احکام شرعی را به روز کنند.
این فعال حقوق کودک میافزاید: بخشی از مسأله، فرهنگی و اجتماعی است. اگرچه عدهای از مردم اعتقاد دارند بهتر است فرزندانشان زودتر ازدواج کنند تا به اصطلاح سر و سامان بگیرند و از برخی آسیبهای اجتماعی دور بمانند، اما اغلب ازدواجهای کودکان، نتیجه فقر اقتصادی و وجود نابرابری در جامعه است. اغلب این ازدواجها مربوط به دختران است، به طوری که از ۹۵۰ هزار مورد ازدواج ثبت شده در کودکان زیر ۱۸ سال در سال ۱۳۸۵، حدود ۹۰۰ هزار مورد دختر و بقیه پسر بودهاند.
وی تأکید میکند: سیاستگذاریهای اجتماعی باید جهت گیریهای مناسب تری داشته باشد تا بتواند مسایل را به صورت کلان و پیوسته بررسی کند. با کاهش حاشیه نشینی و فقر، آسیبهای اجتماعی و از جمله ازدواج کودکان نیز کمتر میشود.
باید توجه کرد که آمار ازدواج کودکان، با در نظر گرفتن عقد ازدواجهای ثبت شده و رسمی ارائه میشود، اما بسیاری از این گونه ازدواجها فقط با جاری شدن خطبه عقد انجام میگیرد و ثبت رسمی آنها تا چند سال بعد به تعویق میافتد.
عواقب ازدواج در سن پایین
دکتر شیرین احمدنیا ـ
جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که ازدواج کودکان، شکلی از اعمال خشونت علیه آنان است، میگوید: در همه جوامع، خانواده مسئول رسیدگی به نیازهای فرزندان، اعم از سیاستگذاری اولیه و ثانویه است. مروری بر تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران نشان میدهد بسیاری از ازدواجهای حول و حوش سنین بلوغ، در فضای فرهنگ سنتی اتفاق میافتد، یعنی والدین برای احتراز از درگیر شدن فرزندانشان با مخاطرات و انحرافات تحت فشارهای جنسی دوره بلوغ، از روی مصلحت اندیشی تصمیم میگیرند شرایط ازدواج آنان را هرچه زودتر فراهم کنند.
علوم جدید میگوید ازدواج در کودکی به سلامت جسمی و روانی افراد لطمه وارد میکند. دکتر احمدنیا با بیان این موضوع میافزاید: دختری که نه از نظر جسمی و نه از نظر روحی و روانی و نه از بعد اجتماعی به بلوغ لازم نرسیده و آمادگی پیدا نکرده است، با ازدواج، زودتر از موعد مناسب به مرحله فرزندآوری میرسد و بهداشت باروری،
جامعه شناسی سلامت و علم پزشکی، همه تأیید میکنند که چنین شرایطی به مادر و فرزند آسیب وارد میکند. عوارض بارداری در سنین پایین که میتواند شامل سقط جنین عمدی یا غیر عمدی باشد، سلامت مادر را به مخاطره میاندازد. از نظر
روانشناختی هم معمولا در این گونه ازدواجها به نیازهای عاطفی فرد پاسخ مناسبی داده نمیشود و آنان نمیتوانند تعامل خوبی با شریک زندگی خود داشته باشند.
این جامعه شناس تأکید میکند: سلامت اجتماعی، با توجه به نوع رابطه زن و مرد تأمین میشود. انسانها در هر پایگاه اجتماعی و اقتصادی که هستند، باید امکان مشارکت در تصمیم گیریهای اساسی زندگی خود را داشته باشند و انتخاب آگاهانه مبتنی بر تعقل در همسر گزینی، یکی از حقوق بشری تلقی میشود. از این رو دختر و پسر باید به حداقل بلوغ لازم برای چنین انتخابی برسند و سپس برای ازدواج اقدام کنند.
اجبار یا انتخاب؟
به تصاویری از ازدواج ۲ کودک اشاره میکنم که به تازگی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است و ظاهرا مراسم عروسی دختر و پسر خردسالی را نشان میدهد که درست مانند یک عروس و داماد بزرگسال، شیک و مرتب لباس پوشیدهاند و با خودروی گل زده و دسته گل عروس، عکسهای آتلیهای گرفتهاند و به نظر میرسد خیلی هم خوشحالاند!
آیا شادی و رضایت کودکان نابالغ از پوشیدن لباس عروس و داماد، به تنهایی میتواند نشانه تأیید این گونه ازدواجها باشد؟
دکتر احمدنیا میگوید: از آنجا که اغلب ازدواجهای کودکان با تأیید خانوادهها و والدین انجام میشود، به خودی خود، اتفاقی توأم با غصه و رنج به شمار نمیآید و امیدها و آرزوهای والدینی که گمان میکنند ازدواج در سن پایین، مبنای تشکیل زندگی سالم است، باعث میشود در ابتدای کار فضا شاد و خوشبینانه باشد.
وی میافزاید: متأسفانه ۱۷ درصد از ازدواجها در ایران مربوط به ازدواج کودکان – یعنی زیر ۱۸ سالگی- است. این افراد قبل از آن که امکان انتخاب عقلانی را پیدا کنند، تحت فشار هنجارها قرار گرفتهاند و تن به ازدواج داده اند. اینجاست که ازدواج اجباری معنا پیدا میکند، زیرا اراده خود افراد در انتخابهایشان دخیل نیست و در تصمیم گیریهایشان، تابع نظر دیگران بوده اند. این تابعیت، عملا آنان را در مسیرهای بعدی زندگی دچار پشیمانی و تأسف میکند، زیرا به این فکر میکنند که اگر اختیار با خودشان بود، شاید گزینههای بهتری را انتخاب میکردند.
نابودی فرصتها
آمار ازدواج کودکان با سطح توسعه یافتگی مطابقت دارد، به طوری که در ایران، آمار ازدواج در سنین پایین، در پایتخت یا استانهای شمالی یا برخی استانهای دیگر که توسعه یافتهتر هستند، کمتر است.
مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به این نکته میافزاید: مشکل دیگر این است که این افراد در شرایطی ازدواج کردهاند که هنوز پایگاه اجتماعی و اقتصادی مناسبی در جامعه پیدا نکرده اند. بسیاری از آنان حتی مدرسه را تمام نکرده اند،
مدرک تحصیلی نگرفتهاند و به احتمال زیاد شغل و درآمدی هم ندارند، یعنی از توانمندیهای لازم برای هدایت زندگی خود برخوردار نیستند.دکتر احمد نیا با اشاره به این که کودکان با ازدواج در فضای سنتی، فقط۲ مرحله کودکی و بزرگسالی را تجربه میکنند، میگوید: بلوغ، مرز گذر این افراد از دوره کودکی به بزرگسالی میشود و آنان سالهای نوجوانی و جوانی را که باید صرف پرورش استعدادها و نیل به اهداف شخصی و اجتماعی شود، از دست میدهند و در واقع از فرصتهای زندگی محروم میمانند.
از طرف دیگر معمولا وضع این افراد، تابعی از ازدواج زودرس آنان باقی میماند و امکان تجدید نظر در شرایط برایشان فراهم نمیشود. زیرا زن وقتی وارد نقشهای سنتی همسری و مادری شود، عملا دیگر آزادی عمل چندانی برای ایجاد تغییرات عمده در زندگی خود را ندارد.
فقر اقتصادی و فرهنگی
یکی دیگر از دلایلی که میتواند منجر به ازدواج کودکان شود، فقر است.
دکتر احمدنیا با بیان این موضوع میافزاید: در خانوادههایی که دچار فقر اقتصادی و فرهنگی اند، هر فرزند گویی بار اضافهای بر دوش پدر است و او تلاش دارد هر چه زودتر فرزندانش را که به عبارتی «نان خورهای اضافی» هستند، از سر خود باز کند! حتی در مواردی پدر در قالب ظاهری ازدواج، دختر خود را به ازای دریافت پول به عقد مردی در میآورد و در واقع او را میفروشد. این موضوع در شرایط فقر گسترده، بیشتر اتفاق میافتد.
آمار نشان میدهد که تعداد ازدواجها در سنین کودکی نسبت به پیش از انقلاب، تقریبا نصف شده است؛ چنان که پیش از انقلاب، ۱۹ درصد از ازدواجها در سنین کمتر از ۱۹ سالگی اتفاق میافتاد، اما در حال حاضر این رقم به ۱۷ درصد کاهش یافته است.
دکتر احمدنیا با بیان این موضوع میگوید: دلیل این امر، بالا رفتن سطح تحصیلات والدین و فرزندان، افزایش آگاهیهای مردم درباره عوارض ازدواج در سن کم و تغییرات نگرشی نسبت به ازدواج است که تمایل به ازدواج در سنین بالاتر را به ویژه در میان دختران افزایش داده است، اما همچنان باید نگران آن بخش از ازدواجها که در کودکی اتفاق میافتند باشیم، هرچند تعداد آنها در مقایسه با دیگر کشورهای در حال توسعه، چندان بالا نیست.
میپرسم: اما به نظر میرسد در مورد مسأله افزایش سن ازدواج، در حال سقوط از لبه دیگر بام هستیم و به حالت تعادل نرسیده ایم. دکتر احمدنیا پاسخ میدهد: ما در حال تجربه شرایط تغییرات شتابنده ارزشی و هنجاری هستیم که خود دلیلی است برای افزایش پدیدههای اجتماعی نوظهور که ازدواجهای مدرن نیز از آن دسته است؛ چنان که در حال حاضر کنشگری فعال جوانان، اعم از دختران و پسران را به هنگام تصمیم گیری برای ازدواج شاهد هستیم.
مسلح شدن دختران به مهارتهای اجتماعی
دکتر شیرین احمدنیا ـ
جامعهشناس، در بیان راهکارهای مقابله با مسأله ازدواج کودکان و پیامدهای اجتماعی آن میگوید: باید کوششی عمومی برای مطابقت با انتظارها و ارزشهای نوین جامعه انجام گیرد و در این راه همه نهادها از جمله وزارتخانههای آموزش و پرورش و آموزش عالی و نهادهای اقتصادی و حقوقی و قانونی باید دست به دست همدیگر بدهند. تلاش ما در سطح مدارس و مقاطع آموزشی و محلات این است که افراد را با مهارتهای زندگی فردی و اجتماعی آشنا کنیم. دختری که قدرت چانه زنی داشته باشد، بهتر میتواند با خانواده اش وارد گفتگوی منطقی شود و با مسلح شدن به مهارتهای اجتماعی، آنان را متقاعد کند تا بتواند در تعیین سرنوشت خود تأثیرگذار باشد. مسأله دیگر آن است که فقر شدید در جامعه را از میان ببریم، زیرا هر چقدر هم که کارهای فرهنگی انجام بدهیم، والدینی که در عسر و حرج باشند، ممکن است به کودکانشان به عنوان کالا نگاه کنند، اما از طبقه متوسط جامعه میتوان انتظار داشت که در این زمینه آگاهتر عمل کند.
– ارمغان زمان فشمی – اطلاعات