گروه سیاسی: روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: هرگز تصور نمیشد عدم انتخاب مجدد ترامپ محافلی را در کشورمان تا بدین حد پریشان کند که حاضر باشند برای جبران این وضعیت ناخوشایند، متوسل به هر اقدامی بشوند.البته آنان شاید حق داشته باشند چون شتابان به سوی پاستور و تکیه زدن بر کرسی ریاست قوه مجریه حرکت میکردند اما ناگهان راه آسفالتهشان پر از سنگلاخ شد و البته این از عوارض بیماری شیرینی قدرت است که آرام آرام به فرهنگ حکمرانی نفوذ کرده است. و درمان آن همتی بلند و اصلاحاتی فراگیر طلب میکند که جای بحثی دیگر دارد.
حالا ترامپ و متحدانش به ایران سیگنال میفرستند که همکاری با جو بایدن میتواند چه عواقبی داشته باشد و افراطیون داخلی نیز همان سیگنالها را به دستگاه دیپلماسی کشور ارسال میکنند. ظاهرا برای هردو جریان نهتنها ترور بلکه برخورد نظامی نیز مطلوب است. واقعهای که تحلیلگران سیاسی این روزها با شواهد و مدارک از آن سخن میگویند.
در این نوشتار ما را با آن طرف نه کاری هست و نه امکان تغییری را داریم. آنها مصمم هستند رئیسجمهور بعدی آمریکا در باتلاق گام بردارد و در مسیر حرکت او تا میتوانند مین کار بگذارند تا به نوبت منفجر شوند (چقدر این سیاست آشنا به نظر میآید!) اما در این سمت میتوان عمل کرد و راهی برای اصلاح داشت و از آتشافروزی قبیله انحراف و گره زدن سیاست داخلی کشور به گرا دادن دشمن جلوگیری کرد.شرط اول این است که انقلابیون واقعی پیرامون خود، جریان نفوذ را شناسایی کنند و اجازه ندهند با شعارهای فریبنده و انقلابینمایی نظام را به سمت و سوی یک بحران سوق دهند. نهادها و رسانهها و افراد تأثیرگذار بازیچه و بلندگوی این جریان و هموارکننده راهشان نشوند. باید این نفوذیها را در هر صحنه و میدانی که هستند شناسایی کرد و دست رد به سینه نااهلان و نامحرمان کوبید چون آنان از آغاز کمر به نابودی انقلاب بسته بودند و امروز با سوءاستفاده از درگیری جناحهای داخل نظام، خود را در آستانه دستیابی به هدف پلید خویش میبینند. همین که توانستند قبح و زیان ویرانگر مشارکت حداقلی مردم را عادی جلوه دهند خیانتی بزرگ بود و اینک درصدد عادی ساختن فتح ارکان قدرت به هر قیمتی هستند. دین فقط وسیلهای برای مشروعیت این کجروی است و دینگریزی مردم اصلاً برایشان اهمیتی ندارد، همانگونه که فقر و رنج آنها را میبینند و عمداً برآن میافزایند.
نهایت کلام، وحدت و همدلی جبهه انقلابیون و ایثارگران سالهای دور راه نجات است که از خواب غفلت بیدار شوند و این پیمان نانوشته ترامپیسم را در ایجاد شکاف و تقابل کینهتوزانه میان مسئولین تا حد رویارویی علنی قوای مملکت و بیاعتمادی بیشتر مردم را باور نمایند شاید تا دیر نشده با تکیه به همان ملتی که همواره محور امنیت و ثبات و دوام نظام بودهاند و بازگرداندن اعتماد از دست رفته آنها، این توطئه هولناک را بیاثر نمایند تا حرکتی مقتدرانه و با عزت که هدف اصلی آن رضایت مردم و آسایش و رفاه آنان باشد، ادامه یابد.
حالا ترامپ و متحدانش به ایران سیگنال میفرستند که همکاری با جو بایدن میتواند چه عواقبی داشته باشد و افراطیون داخلی نیز همان سیگنالها را به دستگاه دیپلماسی کشور ارسال میکنند. ظاهرا برای هردو جریان نهتنها ترور بلکه برخورد نظامی نیز مطلوب است. واقعهای که تحلیلگران سیاسی این روزها با شواهد و مدارک از آن سخن میگویند.
در این نوشتار ما را با آن طرف نه کاری هست و نه امکان تغییری را داریم. آنها مصمم هستند رئیسجمهور بعدی آمریکا در باتلاق گام بردارد و در مسیر حرکت او تا میتوانند مین کار بگذارند تا به نوبت منفجر شوند (چقدر این سیاست آشنا به نظر میآید!) اما در این سمت میتوان عمل کرد و راهی برای اصلاح داشت و از آتشافروزی قبیله انحراف و گره زدن سیاست داخلی کشور به گرا دادن دشمن جلوگیری کرد.شرط اول این است که انقلابیون واقعی پیرامون خود، جریان نفوذ را شناسایی کنند و اجازه ندهند با شعارهای فریبنده و انقلابینمایی نظام را به سمت و سوی یک بحران سوق دهند. نهادها و رسانهها و افراد تأثیرگذار بازیچه و بلندگوی این جریان و هموارکننده راهشان نشوند. باید این نفوذیها را در هر صحنه و میدانی که هستند شناسایی کرد و دست رد به سینه نااهلان و نامحرمان کوبید چون آنان از آغاز کمر به نابودی انقلاب بسته بودند و امروز با سوءاستفاده از درگیری جناحهای داخل نظام، خود را در آستانه دستیابی به هدف پلید خویش میبینند. همین که توانستند قبح و زیان ویرانگر مشارکت حداقلی مردم را عادی جلوه دهند خیانتی بزرگ بود و اینک درصدد عادی ساختن فتح ارکان قدرت به هر قیمتی هستند. دین فقط وسیلهای برای مشروعیت این کجروی است و دینگریزی مردم اصلاً برایشان اهمیتی ندارد، همانگونه که فقر و رنج آنها را میبینند و عمداً برآن میافزایند.
نهایت کلام، وحدت و همدلی جبهه انقلابیون و ایثارگران سالهای دور راه نجات است که از خواب غفلت بیدار شوند و این پیمان نانوشته ترامپیسم را در ایجاد شکاف و تقابل کینهتوزانه میان مسئولین تا حد رویارویی علنی قوای مملکت و بیاعتمادی بیشتر مردم را باور نمایند شاید تا دیر نشده با تکیه به همان ملتی که همواره محور امنیت و ثبات و دوام نظام بودهاند و بازگرداندن اعتماد از دست رفته آنها، این توطئه هولناک را بیاثر نمایند تا حرکتی مقتدرانه و با عزت که هدف اصلی آن رضایت مردم و آسایش و رفاه آنان باشد، ادامه یابد.