او افزود: نگرانی من زمانی شدت گرفت که برای جویا شدن حال همسرم با خانم کارشناس تماس گرفتم ولی او گفت “من از یک هفته قبل به روستای «خرو علیا» نیامدهام”! با این جمله کارشناس گرفتار دلشوره عجیبی شدهام و احتمال میدهم اتفاقی برای همسرم رخ داده باشد. این در حالی است که من همه نقاط باغ سیب را هم گشتهام ولی اثری از او نیافتم.
گزارش خراسان حاکی است: با توجه به اهمیت ماجرا و مفقود شدن مرموز کشاورز ۵۵ ساله، مأموران انتظامی پرونده متشکله را به شعبه ویژه قتل عمد ارسال کردند و این پرونده توسط قاضی سیدجواد حسینی مورد کنکاش قرار گرفت. قاضی با تجربه دادسرای مشهد که لابهلای اوراق این پرونده در جستوجوی سرنخی از این ماجرای مرموز بود، ناگهان روی جملهای از اظهارات زن میانسال توقف کرد. آن زن در اظهارات خود عنوان کرده بود: «پسر ۲۷ سالهام معتاد به مواد مخدر صنعتی از نوع «شیشه» است و او نیز از همان روز دیگر به منزل بازنگشته است ولی چون سابقه سرقت دارد، نگران او نیستم!»
این جملات همان روزنهای بود که قاضی از میان تاریکخانه این پرونده جنایی بیرون کشید و بدین ترتیب پسر جوان کشاورز به عنوان اولین مظنون تحت تعقیب قرار گرفت. قاضی حسینی با صدور دستوری از کارآگاهان اداره جنایی خواست تا با ردیابیهای اطلاعاتی، جوان ۲۷ ساله را دستگیر کنند؛ بنابراین گروهی از کارآگاهان به سرپرستی کارآگاه سلطانیان (افسر پرونده) طی ۲۴ ساعت عملیات پلیسی موفق شدند پسر معتاد مرد کشاورز را دستگیر کنند.
این جوان که ابتدا سعی داشت خود را بیخبر از ماجرای گم شدن پدرش نشان دهد، وقتی در برابر مستندات قضایی قرار گرفت چارهای جز بیان حقیقت ندید و با اعتراف به قتل پدرش، ماجرای جنایت در باغ سیب را فاش کرد. او که پس از این اعتراف تلخ و با صدور قرار بازداشت موقت روانه زندان شده بود، روز گذشته به محل ارتکاب جرم هدایت شد تا چگونگی قتل پدرش را مقابل دوربین قوه قضاییه تشریح کند.
پس از آنکه مقام قضایی موادی از قانون مجازات اسلامی را به متهم شیشهای تفهیم کرد تا مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، او در کنار چاه حفرشده ایستاد و پس از معرفی خود، گفت: پدرم گفته بود باغ سیب را به من میدهد اما او از اینکه من معتاد بودم بسیار عصبانی و ناراحت بود و به همین دلیل هم با یکدیگر اختلاف داشتیم؛ چراکه من اصرار داشتم باغ سیب را به من بدهد.
وی ادامه داد: من در روستا به پدرم کمک میکردم و روز حادثه نیز مشغول حفر یک چاه بودیم که سر همین موضوع با هم بحث کردیم. پدرم بعد از صرف ناهار دوباره درون چاه رفت. او حدود ۱۵ متر از چاه را حفر کرده بود که از من خواست چراغ قوه را شارژ کنم. من هم از این فرصت استفاده کردم و مشغول مصرف شیشه شدم. پدرم که به خاطر تأخیر من از درون چاه بیرون آمده بود، وقتی مرا در حال استعمال مواد دید عصبانی شد و ناسزا گفت و پس از آن دوباره داخل چاه رفت.
او افزود: من که از حرفهای پدرم ناراحت شده بودم ناگهان دو سنگ بزرگ را از کنار دیوار برداشتم و داخل چاه انداختم پس از آن هم خاک و سنگهای دیگر را درون چاه ریختم و پدرم زیر آوارهای خاک و سنگ دفن شد. سپس برای آن که کسی به موضوع مشکوک نشود، تختههای چوبی را روی دهانه چاه گذاشتم و با ترفندِ رفتن پدرم به مشهد از مادرم پول گرفتم و متواری شدم. این گزارش حاکی است، با اعترافات صریح متهم، وی با صدور قرار قانونی روانه زندان شد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.