stat counter
تاریخ : یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳ Sunday, 24 November , 2024
  • کد خبر : 209975
  • 01 دی 1399 - 11:45
3

مخاطب دیگر حوصله سینمای داستانی را ندارد

قلم | qalamna.ir :
گروه فرهنگی: مستند A. B. C. D ساخته محسن خان‌جهانی روایتی متفاوت از روزگار کروناست. در روزهای ابتدای سال ۹۹ که کشور درگیر بیماری کرونا بود و ایام نوروز تمامی شهرها به حالت تعطیل درآمد، خان‌جهانی و تیمش به سراغ شهر خالی از سکنه‌ای رفتند که یک ویروس تاج‌دار عامل اصلی آن بود. البته خان‌جهانی معتقد است فیلم‌های مهم درباره کرونا هنوز ساخته نشده و باید در سال‌های بعد منتظر آن باشیم. با او درباره فیلمش و شرایط فیلمسازی در دوران کرونا گفتگو کردیم. 

چرا کرونا را انتخاب کردید؟ مستند A. B. C. D قرار است چه چیزی در مقابل نگاه مخاطب قرار دهد؟ 
در همان روزهای اولیه شیوع کرونا، تصمیم گرفتم درباره کرونا یک فیلم بسازم، اینکه می‌گویم روزهای اولیه؛ منظورم این نبود که از همان روزهای شیوع کرونا در ایران یک دفعه تصمیم بگیرم، فیلم بسازم، نه اتفاقا زمانی من تصمیم گرفتم فیلمی درباره کرونا بسازم که هنوز این بیماری در ایران شیوع پیدا نکرده بود. وقتی در فضای مجازی قرنطینه مردم را در ووهان چین می‌دیدم، با خودم می‌گفتم این سوژه خیلی می‌تواند مهم و تاثیرگذار باشد. آن روزها من درگیر ساخت فیلمی بودم و شب‌ها که به محل اقامت‌مان می‌آمدیم و اخبار را پیگیری می‌کردیم در مورد سوژه‌هایی که می‌توان درباره کرونا ساخت فکر می‌کردم. ضمن اینکه اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم کرونا از چین به کل دنیا سرایت کند. در واقع از همان روزها ایده ساخت این فیلم به ذهن من آمد. به یاد دارم اولین خبرهای شیوع کرونا از قم رسید و ما از همان روزهای نخست، فیلمبرداری را شروع کردیم. در روزهای قرنطینه و تعطیلی شهرها که مصادف با ایام نوروز بود یک خلوتی عجیبی در کل شهر برقرار بود و اینجا بود که موضوع برای ما هم خیلی جدی‌تر شد. من می‌دانستم قطعا پیرامون این موضوع فیلم‌های زیادی ساخته خواهد شد. قابل پیش‌بینی بود که گروه‌های فیلمسازی مختلفی دست به کار شوند و خیلی‌ها به بیمارستان‌ها بروند و از روند ابتلا و درمان فیلم بسازند. حتی خاطرم هست در همان روزها اعلام شد فیلم‌های بسیاری در شهرهای مختلف در حال تصویربرداری است. ولی من به نظرم رسید این اتفاقی که در شهر افتاده بود و «در خانه بمانیم» برای همه مردم رخ داده بود، هیچکس خبر نداشت همین الان که در خانه ماندیم مثلا ساعت ۲ بعد از ظهر در خیابان ولی‌عصر چه خبر است؟ یا مثلا در مترو و فرودگاه و راه‌آهن و اماکن زیارتی چه خبر است؟ شاید یک نفر به خاطر شغلی که داشته تصویری از خیابان ولیعصر یا مثلا از یک BRT می‌گرفت. ما در خانه‌هایمان بودیم و با دیدن این عکس‌ها در فضای مجازی تعجب می‌کردیم از حجم سکوت و خلوت شدن خیابان‌ها و نمی‌دانستیم زیرپوست شهر چه خبر است. بنابراین تصمیم گرفتم فضای سکوت مطلق را در جای جای شهر بزرگ تهران به تصویر بکشم. یکسری آدم هم بودند که نمایندگان حادثه کرونا بودند. یک آدمی که عزیزی را از دست داده، یا یک شخصی که کرونا گرفته و مجبور بود در تنهایی با بیماری مبارزه کند. برای همین سعی کردم یک نگاه اجتماعی به مقوله کرونا داشته باشم. با آدم‌های مختلفی هم به نمایندگی از مردم که در خانه‌هایشان بودند، به گفتگو نشستیم. اینطور شد که از زاویه‌ی نگاه اجتماعی به مقوله کرونا مستند A. B. C. D ساخته شد. 

ابعاد اجتماعی پدیده‌ای مثل کرونا خیلی گسترده است و اگر قرار باشد در یک ساحت تصویری جمع شود نیازمند یک وحدت دراماتیک است. از لحاظ پژوهش چطور می‌توان به این جنس از مستند که مشاهده‌گر، روایتگر و ژورنالیستی است، نگاه کرد؟ 
درباره این جنس از فیلم‌ها که فیلمساز در میان حادثه است نوع پژوهش متفاوت است. یک زمانی‌ست که موضوع فیلم نیازمند یک پیش‌نیاز پژوهشی است که شاید چند ماهی هم زمان می‌برد اما در مورد چنین آثاری که در دل بحران و حادثه حضور داریم نمی‌توان به آن شکل مرسوم توقع پژوهش داشت. کرونا هم مثل سیل یا زلزله یک اتفاق ناگهانی است که کشور را درگیر کرد و فرصت تحقیق و پژوهش را در لحظه نمی‌دهد. من نمی‌توانم ادعا کنم که می‌شود در یک فیلم تمامی ابعاد اجتماعی یک رویداد را تصویر کرد. من صحنه‌هایی از کرونا را دیدم که در طول زندگی ۴۰ ساله‌ام ندیده بودم، شاید فقط در فیلم‌های هالیوودی دیده بودم. این صحنه‌ها باید سند می‌شد و ما باید ثبت می‌کردیم که آیندگان آن را ببینند. ممکن است عده‌ای بگویند اینکه چندین تصویر را کنار همدیگر قرار دهیم و تدوین کنیم که نمی‌توانیم واژه مستند را به آن اطلاق کنیم. ولی وقتی قرار است ثبت واقعه کنیم و یک سندی را جمع‌آوری می‌کنیم که به آیندگان بگوییم این اتفاق افتاده است؛ موضوع کمی متفاوت می‌شود. کنار این سندها و تصویرها چند تا چاشنی هم مثل اینکه بگوییم خانواده‌هایی هم درگیر این ماجرا بودند را هم به کار اضافه کردیم تا مخاطب بداند وقتی عزیزی را بر اثر کرونا از دست می‌دهد متفاوت از دیگر اتفاق‌هاست یا مثلا نشان دادن مراسم تشییع جنازه و عزاداری برای از دست رفتن عزیزی بر اثر کرونا و مثال‌های دیگری مانند زندگی یک پیرزن و پیرمرد در دوران کرونا و زندگی در قرنطینه جزوی از شرایطی بود که در مستند به تصویر کشیدیم. در واقع یک سبک جدیدی از زندگی را می‌بینیم که یک جورهایی سوغات کرونا بود. طبیعی است که در یک فیلم ۵۰ دقیقه‌ای نمی‌توانیم به تمام ابعاد این واقعه بزرگ اشاره کنیم. قطعا کرونا هنوز تمام نشده است. یک فیلم منسجم فیلمی‌ست که تمام این اتفاقات را ثبت وضبط کند تا زمانی که بگویند واکسن کرونا کشف شده است. آن موقع می‌توانیم بگوییم پرونده این مستند را می‌توانیم ببندیم. این همان مستندی است که من در کنار A. B. C. D دارم روش کار می‌کنم و حالا حالاها ادامه دارد. 

همانطور که گفتید همزمان با شیوع کرونا فیلم‌های زیادی مشغول ساخت شد؛ حتی در یکی از بخش‌های جشنواره فیلم مقاومت بخش کرونا روایت راه‌اندازی شد و سیل آثاری که به این بخش سرازیر شد. در جشنواره سینماحقیقت هم شاهد حضور فیلم‌هایی با این مضمون هستیم. آیا این میزان شتابزدگی و تعجیل برای ساخت فیلم پیرامون یک موضوع با روحیه مستندسازی هماهنگ است؟ این عجله در ساختن به کیفیت کارها لطمه نمی‌زند؟ 
قطعا در سال‌های بعد فیلم‌های خیلی خوبی ساخته خواهد شد. بله من هم موافقم که یک عجله‌ای در ساخت فیلم‌هایی با موضوع کرونا اتفاق افتاده که این اتفاق قطعا آسیب می‌رساند. البته من هنوز هم درگیر ساخت مستند گزارشی‌ام درباره کرونا هستم و اگر جشنواره سینماحقیقت نبود هم این ۵۰ دقیقه را آماده نمی‌کردم و قطعا خروجی کار اثر بهتری می‌شد در آینده. اما با وجود این انتقاد که من هم قبول دارم امسال یکی دو اثر درباره کرونا دیدم که با اینکه در بازه زمانی کوتاهی ساخته شد ولی آثار تاثیرگذاری بود و مطمئن باشید در سالهای آینده پیرامون کرونا فیلم‌های مستند و داستانی بسیار مهم و با کیفیتی در سینمای ایران و دنیا ساخته خواهد شد. ضمن اینکه آثاری که امسال در جشنواره حضور دارند بیشتر ساختار گزارشی و ژورنالیستی خواهند داشت. من البته سعی کردم از ساختار گزارشی فاصله بگیرم و ABCD اینطوری ساخته نشد که با یک دوربین و صدابردار سریع به محل حادثه برویم. ما از همان لحظه اول تمام صحنه‌ها و نماها را حرکتی گرفتیم در سکوت حاکم در شهر. 

کرونا شاید از لحاظ موقعیت اجتماعی مثل شرایط یک کشور جنگی را خلق کند. از اثرات و مخاطرات ساخت فیلم در شرایط بحران بگویید. تجربه شما در ساخت این مستند چطور بود؟ 
حتی فکر می‌کنم از شرایط جنگی بدتر هم هست. شما به عنوان خبرنگار وقتی در محل یک حادثه بحرانی حاضر می‌شوید سریع خبر را مخابره می‌کنید و محل را ترک می‌کنید اما مستندساز تازه کارش شروع می‌شود و حالا باید سراغ سوژه و آدم‌هایش برود و از نزدیک با این بحران دست و پنجه نرم کند. فرقی هم نمی‌کند این بحران چه چیزی باشد. وسط سیل و زلزله و کرونا همگی به یک اندازه خطر برای فیلمساز دارد. حالا شما فکر کنید مثلا در ماجرای سیل و زلزله نهایت یک حادثه این است که یک آجر روی سر و صورتت بیفتد و زخمی شوید. ولی کرونا یک ویروس مرموز بود که هم جان فیلمساز را به خطر می‌انداخت هم خانواده و اطرافیان فیلمساز در معرض خطر بودند. برای همین شرایط کار در کرونا به نظرم نسبت به باقی موضوعات بحرانی سخت‌تر بود و با وجود این موضوع من و تیم فیلمبرداری، پروتکل‌ها را رعایت می‌کردیم و احساس من بود که اگر قرار است سندی از این واقعه جمع‌آوری شود و برای آیندگان گفته شود الان باید کاری انجام داد و برای همین تمامی این خطرات را به جان خریدیم تا این فیلم ساخته شود. 

با توجه به اینکه کرونا هنوز پایان نیافته است جنس پایان‌بندی فیلم شما به چه شکل است؟ آیا برای این قصه‌ای که روایت کردید پایانی را در نظر گرفتید؟ 
به نظرم بهتر است، مخاطبین و خواننده‌های این مطلب، فیلم را ببینند. این فیلم درباره تاثیرات اجتماعی کروناست اما آنچه الان دغدغه ذهنی‌ام هست و بخشی از راش‌های آن هم گرفته شده است، مستند گزارشی درباره ورود کرونا به ایران تا زمان پایان آن که فعلا مشخص نیست. البته درباره مستند ABCD یک توضیح بدهم که در این فیلم روایت کرده‌ایم که کرونا وجود دارد و ما هم در کنار آن باید زندگی کنیم. شاید انسان ناگزیر باشد حالا حالاها با این بیماری زندگی کند اما نباید زندگی را متوقف کرد و باید الفبای جدید زندگی را آموخت. اصلا ABCD که اسم فیلم هم هست الفبای جدید زندگی در زمان کرونا است. 

برای ساخت این مستند چقدر ارگان‌ها و سازمان‌ها و مسئولین همراهی کردند؟ منظور از همراهی یعنی هماهنگی برای اجازه داشتن نسبت به تصویربرداری یا ورود به اماکن ممنوعه و اتفاقات خارج از دسترس است. 
در شرایط عادی هم هماهنگی برای ساخت یک مستند کار بسیار سختی است چه برسد در شرایط بحرانی مثل کرونا که یک حالت فوق جنگی است و اعلام می‌شود همه جا باید تعطیل شود. مثلا ما می‌خواستیم با فرودگاه هماهنگ کنیم و می‌گفتند کجا می‌خواهید بیایید؟ تعطیل است! بعد شما فکر کنید در این شرایط باید چه کسی را پیدا کنیم که اجازه کار بدهد و روند نامه‌نگاری در این شرایط تعطیلی چه جوری باید باشد؟ خوشبختانه در این فیلم آقای کاوه احمدی در مقام تهیه‌کننده خیلی اصرار داشت از هیچی جا نمانیم و همه هماهنگی را انجام می‌داد و شرایط را فراهم می‌کرد و خوشبختانه با همه مشکلات به هر شکلی بود اتفاقات را حل می‌کردیم. 

سینمای مستند در سالهای اخیر کانون توجه مخاطبان قرار گرفته است و رشد خوبی در زمینه جذب مخاطب داشته است تا حدی که حتی سال گذشته نماینده سینمای ایران در اسکار یک فیلم مستند بود. با همه فراز و نشیب‌ها جایگاه سینمای مستند را کجا می‌بینید؟ 
یک جمله معروفی بچه‌های سینمای مستند دارند که «جایگاه سینمای مستند از جایگاه سینمای داستانی بالاتر است». خیلی‌ها این نگاه را نقد می‌کنند و شاهد مثالشان اقبال مخاطب از سینمای داستانی است. البته که هیچ فرقی در شکل مدیوم سینما چه داستانی و چه مستند نیست و همه اینها ذیل همان سینما تعریف می‌شود. واقعیت این است که سینمای مستند خیلی پیشروتر از سینمای داستانی دارد حرکت می‌کند. در آینده مطمئن باشید مخاطب دیگر حوصله تماشای فیلم‌های داستانی و قصه پردازی‌های خیالی را ندارد. وقتی با یک موبایل به راحتی یک صحنه مستند ضبط می‌شود و در کل دنیا پخش می‌شود و در کسری از ثانیه در فضای مجازی وایرال شده و همه می‌بینند، نشان می‌دهد علاقه مردم به تصاویر مستند و فیلم‌های واقع‌گرایانه بیشتر از سینمای داستانی است. همین اتفاق است که سال گذشته فیلم «در جستجوی فریده» نماینده سینمای ایران در اسکار می‌شود. اتفاقا جمعی این مستند را برای اسکار انتخاب می‌کنند که همگی از بزرگان سینمای داستانی هستند. من پارسال در ایدفا که به اسکار سینمای مستند معروف است، حضور داشتم و فیلم آقای اسکویی بهترین فیلم ایدفا شد. وقتی می‌بینیم در میان آن همه مستند ساز سینماگران ایرانی می‌درخشند معنی‌اش این است که سینمای مستند ایران ارزش و اعتبار بسیار بالایی دارد. الان مردم بیشتر از قبل مستند دوست دارند و دیگر مثل گذشته نیست که تا اسم مستند می‌آید مخاطب یاد تصاویر حیات وحش بیفتد. مخاطب میان ژانرهای مستند قدرت تشخیص و تحلیل دارد و جالب است که تنها رسانه سینمای مستند که شبکه مستند است که اتفاقا هر اثری را هم پخش نمی‌کند یکی از پربیننده‌ترین شبکه‌های تلویزیون است. 

البته می‌توان از ظرفیت‌های جدید نمایشی مثل اکران آنلاین هم بهره برد. 
بله؛ اکران آنلاین یک تجربه جدید است که نمی‌دانیم در آینده تجربه خوبی است یا تجربه بدی خواهد شد. ولی الان احساس می‌کنم تجربه اکران آنلاین می‌تواند به سینمای مستند کمک کند. کرونا باعث شد گریزی از این اتفاق نمایش آنلاین نداشته باشیم و این موضوع در تمام دنیا در حال اتفاق افتادن است. حالا که این تجربه قرار است اتفاق بیفتد گستره مخاطب هم گسترده‌تر می‌شود. اگر تا پارسال تنها سینمای چارسو امکان نمایش فیلم برای ظرفیتی نهایتا هزار نفری را داشت با تجربه اکران آنلاین در دورافتاده‌ترین مناطق کشور هم می‌توانیم فیلم‌هایمان را برای مخاطب پخش کنیم. چه چیزی بهتر از این برای یک مستند ساز؟ البته در میان باید بگوییم که متاسفانه سینمای مستند هیچ مارکتی ندارد. همین الان جز مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که یک بودجه محدودی دارد هیچ نهاد و شرکتی وجود ندارد که من به عنوان مستندساز بتوانم فیلمم را به آن نهاد و شرکت بفروشم. این یک حقیقت تلخی است که از جامعه هدف هشتاد میلیونی در بهترین حالت و برای بهترین مستند سال نهایت چهار هزار نفر مخاطب وجود دارد. شبکه مستند هم یک متر و معیارهایی دارد که تنها فیلم‌های خاصی را پخش می‌کند و همه آثار امکان نمایش از آن را ندارند. الان در روزهای برگزاری جشنواره سینما حقیقت هستیم؟ چند تا بازیگر و سلبریتی حاضر هستند در این ایام فیلم‌های جشنواره را رایگان در صفحاتشان تبلیغ کنند تا مردم به تماشای مستند بنشینند؟ متاسفانه به صورت شعار باقی مانده است حرف‌های ما و تنها به عشق مستندسازی این راه را ادامه می‌دهیم.

هشتگ: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.