نگار از مدت ها پیش از باردار شدنش با حمید اختلاف پیدا کرد. اختلاف آنها روز به روز شکل عمیق تری به خود می گرفت که نگار متوجه شد باردار است. یک کودک ناخواسته و یک زندگی که در تلاطم امواج اختلافات زیر و رو می شد. نگار در بدترین شرایط ممکن قرار داشت.
مادرش سال ها پیش فوت کرده بود و پدرش با همسر جدیدش زندگی می کرد. تمایلی برای بیان کردن مشکلاتش نزد پدرش نداشت و از سویی همسرش نیز انعطاف لازم برای حل مشکلات را از خود نشان نمی داد. از حمید اصرار برای طلاق و از نگار اصرار برای ادامه زندگی. بالاخره روز وضع حمل نگار از راه می رسد و او به بیمارستان (….) می رود.
فرزندش که یک دختر است به دنیا می آید اما شگفت آور اینکه زمانی که از پرستاران می خواهد فرزندش را به او نشان بدهند از انجام این کار خودداری می کنند. نگار متوجه می شود که همسرش از پرستاران درخواست کرده که از نشان دادن دخترک به مادرش خودداری کنند و شگفت آنکه پرستاران نیز با این درخواست موافقت کرده اند. حالا چگونه و چطور بماند.
حمید پس از تسویه حساب کردن، بیمارستان را با دخترش ترک می کند بدون اینکه نگار فقط برای ثانیه ای دخترش را ببینید. نگاری که به تازگی زایمان کرده و در حالی که هنوز حال چندان مساعدی ندارد از سوی همسرش روی تخت بیمارستان رها می شود. او نه ماه فرزندش را با تمام وجود با خودش حمل کرد اما اکنون حتی به پاسداشت آن لحظات سخت ثانیه ای نمی تواند نوزاد خود را ببیند.
یک روز بعد با کمک یکی از دوستانش به خانه خودش می رود به این امید که حمید دخترک را بیاورد. اما از حمید خبری نمی شود. تماس های او هم بی پاسخ می ماند تا در نهایت پس از چهار روز حمید با او تماس می گیرد و می گوید خودش را برای طلاق آماده کند.
دخترک هم پیش مادر حمید است و اجازه نمی دهد نگار او را ملاقات کند. نگار خود را به در و دیوار می کوبد. او هیچ فریادرسی ندارد و در برابر همسرش که از حمایت کامل خانواده هم برخوردار است مستاصل و درمانده شده است. مردی که هیچ دلیل منطقی برای طلاق ندارد به ساده ترین شکل ممکن به خود اجازه می دهد مادری را از فرزند تازه متولد شده اش محروم کند.
نگار دخترش را می خواهد و حمید پس نمی دهد. اینکه اختلافات بر سر چه بوده که کار آنها را به اینجا کشانده بماند، فقط سوال اینجاست که حمید حق چنین کاری را دارد و می تواند بر اساس قانون یک نوزاد چند روزه را در حالی که حتی صیغه طلاق هم جاری نشده از مادر جدا کند یا خیر؟
یک جرم محرز
اینجا اصل اختلافات این زوج اهمیتی ندارد، مساله مهم بر سر این است که قانون اجازه جدا کردن یک نوزاد شیرخواره از مادرش را می دهد یا خیر.
صفر رمضانی وکیل پایه یک دادگستری در این رابطه به جام جم آنلاین می گوید: برای حضانت و نگهداری طفل که پدر و مادر او از یکدیگر جدا شدهاند، فرزند چه پسر باشد و چه دختر، مادر تا ۷ سالگی اولویت دارد و پس از آن حضانت با پدر است. پس از ۷ سالگی هم در صورتیکه میان پدر و مادر درباره حضانت اختلاف باشد، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک و به تشخیص دادگاه است.
جام جم آنلاین، وی افزود: در مورد مطرح شده والدین به طور رسمی از یکدیگر جدا نشده اند بنابراین مساله حضانت و پرداختن به آن متفاوت است. با توجه به اینکه جدایی رسمی اتفاق نیفتاده است و با توجه به اینکه زوجه خانه مشترک را ترک نکرده جدا کردن نوزاد از مادر می تواند یک جرم تلقی شود. البته در یک صورت می توان نوزاد را از مادر گرفت و آن هم اینکه شرایط جسمانی و روحی مادر به گونه ای باشد که سلامت و حیات فرزند به مخاطره بیفتد. زوجه می توانست به سرعت به کلانتری مراجعه و برای پس گرفتن نوزاد از پدرش اقدام کند که البته اینکار را نکرده است و یا اصلا نمی دانسته باید دقیقا چه کاری انجام بدهد.
این وکیل و مشاور حقوقی در پاسخ به این پرسش که بیمارستان حق نشان ندادن نوزاد از مادر را دارد یا خیر نیز گفت: این مساله بسیار تعجب آور است و باید بررسی شود که پرستاران بیمارستان مربوطه دقیقا به چه دلیلی از ملاقات مادر با فرزند تازه متولد شده جلوگیری کرده اند. باید این نکته مورد بررسی قرار بگیرد که آیا این اتفاق صرفا بنابر درخواست پدر نوزاد بوده یا خیر اما در هر حال این اقدام پرسنل نیز یک جرم محرز است. در هیچ بیمارستانی هیچکس نمی تواند از ملاقات مادر (ولو دارای مشکلات روحی و روانی ) با نوزاد تازه متولد شده اش جلوگیری کند در غیراینصورت می تواند شکایت کند.
رمضانی خاطر نشان کرد: حتی در مواردی جدا کردن فرزند از مادر می تواند آن هم در این شرایط می تواند کودک ربایی تلقی شود. اما بررسی شرایط حقوقی و قانونی آن نیاز به بررسی و تحقیق بیشتری دارد
سهل انگاری یک مادر یا بی مسئولیتی یک مرد؟
نگار هنوز موفق به دیدار با طفلش نشده است و در این میان بیش از هر کسی خودش مقصر است. او باید زمانی که در بیمارستان از ملاقاتش با نوزاد جلوگیری شد به سرعت اقدام می کرد و با پلیس تماس می گرفت. به نظر می رسد او اکنون هم بیشتر تحت تاثیر احساسات است و به همین دلیل نمی تواند تصمیم منطقی بگیرد، موضوعی که باعث شده او تا امروز موفق به ملاقات فرزند خود نشود. اما باید موضوع بی پناهی این مادر جوان را هم در نظر گرفت. مادری که همسرش او را در عین بی مسئولیتی و خودخواهی بر روی تخت بیمارستان رها کرد تا تعریف دیگری از همسر فداکار ارائه کند!