رضا صادقیان
زندگی روزمره یعنی زنده بودن، زیستن و زندگی کردن(فرهنگ لغت معین). زندگی که از دل مواجهه، نزدیکی، همزیستی و رویارویی با رویدادهای واقعی در جهان شکل میگیرد. تمام این معانی را میتوان به عنوان زیست روزمره نام گذاشت.
زیست روزمره برای شهروندان قابل لمس و درک است. چرا که بخش گستردهای از تجربه خود در زمان گذشته و حال را به واسطه زیستن درک میکنند. زیست روزمره آنقدر فربه است که برخی از تحلیلگران و جامعه شناسان برای اثبات گفتههای خویش به جای تکیه به آمارهای رسمی و انتخاب نظریههای روش شناختی، به زیست روزمره خود اشاره میکنند. حال همین امر برای شهروندانی که با رویدادها، وقایع، تصمیمات اقتصادی دولتمردان و سیاستگذاریها مختلف و بدون فاصله روبرو میشوند، از غلظت بیشتری برخودار است. به عبارتی، زیست روزمره تجربهمند در کلیت زندگی شهروندان دارای جایگاهی غیرقابل قیاس با سایر موارد از قبیل آموزش، تحصیل، اقتصاد، فرهنگ و سیاست است.
به عنوان مثال؛ زمانی که مسئولان و مدیران ارشد اقتصادی از کاهش نرخ تورم، ارزان شدن کالاهای اساسی و دسترسی آسان شهروندان به رفع نیازهای اقتصادی سخن میگویند، مخاطب این حرفها به جای دقت به سخنان مسئول مربوطه و گوش سپردن به آمارهایی که ارایه شده و میشود به زیست روزمره خود رجوع میکند و این همه گفته را با تجربه زندگی خود در زمان حال مقایسه میکند. شهروند شنونده ابتدا زیست روزمره خود را مورد سنجش قرار میدهد، سپس آن همه ادعا درباره اقتصاد را به تجربه زندگی خود حوالت میدهد. چنانچه گفتارهای مدیران با زندگی روزمره او مطابقت نداشته باشد، بیشک آن همه تلاش برای توجیه مخاطب از سوی مدیر ارشد به دیوار تجربه زیسته شهروندان برخورد خواهد کرد. آنچه این روزها از سوی مدیران دولتی درباره افتتاح طرحهای زیرساختی، توسعه حمل و نقل درون و برون شهری، نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی، کنترل تورم، کاهش نرخ ارز، با کیفیت شدن خودروهای ساخت داخل و کاهش آلایندههای زیست محیطی و ارزان شدن خودرو و مسکن و برخی کالاهای اساسی با آن روبرو بوده و هستیم قبل از هر موضوعی از سوی شهروندان با زندگی و زیست روزمره خودشان مقایسه میشود. این گفتهها زمانی از سوی شهروندان مورد پذیریش قرار میگیرد که تضادی میان زندگی روزمره و آمارهای اعلام شده وجود نداشته باشد، در غیر اینصورت به جای آنکه این همه گفته از سوی مردم قبول واقع شود، شاهد بروز مخالفت و نفی سخنان مسئولان امر خواهیم بود. موضوعی که بیش از آنکه زمینهساز آرامش ذهنی شهروندان را به همراه داشته باشد، باعث برهم زدن فضای فکری آنان خواهد شد.
زندگی روزمره یعنی زنده بودن، زیستن و زندگی کردن(فرهنگ لغت معین). زندگی که از دل مواجهه، نزدیکی، همزیستی و رویارویی با رویدادهای واقعی در جهان شکل میگیرد. تمام این معانی را میتوان به عنوان زیست روزمره نام گذاشت.
زیست روزمره برای شهروندان قابل لمس و درک است. چرا که بخش گستردهای از تجربه خود در زمان گذشته و حال را به واسطه زیستن درک میکنند. زیست روزمره آنقدر فربه است که برخی از تحلیلگران و جامعه شناسان برای اثبات گفتههای خویش به جای تکیه به آمارهای رسمی و انتخاب نظریههای روش شناختی، به زیست روزمره خود اشاره میکنند. حال همین امر برای شهروندانی که با رویدادها، وقایع، تصمیمات اقتصادی دولتمردان و سیاستگذاریها مختلف و بدون فاصله روبرو میشوند، از غلظت بیشتری برخودار است. به عبارتی، زیست روزمره تجربهمند در کلیت زندگی شهروندان دارای جایگاهی غیرقابل قیاس با سایر موارد از قبیل آموزش، تحصیل، اقتصاد، فرهنگ و سیاست است.
به عنوان مثال؛ زمانی که مسئولان و مدیران ارشد اقتصادی از کاهش نرخ تورم، ارزان شدن کالاهای اساسی و دسترسی آسان شهروندان به رفع نیازهای اقتصادی سخن میگویند، مخاطب این حرفها به جای دقت به سخنان مسئول مربوطه و گوش سپردن به آمارهایی که ارایه شده و میشود به زیست روزمره خود رجوع میکند و این همه گفته را با تجربه زندگی خود در زمان حال مقایسه میکند. شهروند شنونده ابتدا زیست روزمره خود را مورد سنجش قرار میدهد، سپس آن همه ادعا درباره اقتصاد را به تجربه زندگی خود حوالت میدهد. چنانچه گفتارهای مدیران با زندگی روزمره او مطابقت نداشته باشد، بیشک آن همه تلاش برای توجیه مخاطب از سوی مدیر ارشد به دیوار تجربه زیسته شهروندان برخورد خواهد کرد. آنچه این روزها از سوی مدیران دولتی درباره افتتاح طرحهای زیرساختی، توسعه حمل و نقل درون و برون شهری، نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی، کنترل تورم، کاهش نرخ ارز، با کیفیت شدن خودروهای ساخت داخل و کاهش آلایندههای زیست محیطی و ارزان شدن خودرو و مسکن و برخی کالاهای اساسی با آن روبرو بوده و هستیم قبل از هر موضوعی از سوی شهروندان با زندگی و زیست روزمره خودشان مقایسه میشود. این گفتهها زمانی از سوی شهروندان مورد پذیریش قرار میگیرد که تضادی میان زندگی روزمره و آمارهای اعلام شده وجود نداشته باشد، در غیر اینصورت به جای آنکه این همه گفته از سوی مردم قبول واقع شود، شاهد بروز مخالفت و نفی سخنان مسئولان امر خواهیم بود. موضوعی که بیش از آنکه زمینهساز آرامش ذهنی شهروندان را به همراه داشته باشد، باعث برهم زدن فضای فکری آنان خواهد شد.