این روانشناس معتقد است که اهداف یک انتها دارند و ما می توانیم به آنها برسیم، برای مثال مدرک تحصیلی می تواند یک هدف باشد و فرد زمانی که مدرک تحصیلی را به دست آورده است دیگر به اتمام آن هدف رسیده است و هدف دیگری را جایگزین می کند.به گفته دوستی برخی از اهداف، هدف ها همسو با ارزش های ما هستند که ممکن است در طی مسیر زندگی بر اساس ارزش هایمان محقق شوند. برای مثال اگر فردی ارزش با سواد بودن را در زندگی داشته باشد، هنگام طی کردن این مسیر ممکن است از مسیر هدفی به نام مدرک تحصیلی هم عبور کند، هر چند که هنوز ممکن است فرد بدون دریافت مدرک تحصیلی دانشگاهی هم بتواند در مسیر باسواد بودن حرکت کند.وی همچنین گفت: بر اساس آنچه گفته شد، شاید بتوان انگیزه را به شکل حرکت در جهت ارزش ها تعریف کرد، چرا که دنبال کردن ارزش ها می تواند برای تحقق بخشیدن توانایی های بالقوه مان به ما کمک کند. هرچند که ارزشمند زندگی کردن و هدفمند زندگی کردن، هر دو می توانند مفید باشند، اما به نظر می رسد که ارزشمند زندگی کردن به معنای دنبال کردن عمیق ترین خواسته های قلبی مان برای آنچه میخواهیم در این دنیا به آن تبدیل شویم، از اهمیت بیشتری نسبت به دستاوردهای مبتنی بر اهداف برخوردار است.
این روانشناس معتقد است: زمانی که ما نمی توانیم ارزش های اصلی زندگی خود را شناسایی کنیم، مانند فردی می شویم که در بیابان، سرگردان به هر جهت نگاه می کنیم و هر بار مسیری را بدون اینکه حتی بدانیم به کجا می رویم طی می کنیم و اندکی بعد مسیرمان را تغییر می دهیم و دوباره این رویه ادامه پیدا می کند. ممکن است ما بارها و بارها اهدافی را برای خود ایجاد کنیم و به سمت آنها حرکت کنیم و حتی زمانی که به آنها می رسیم متوجه شویم این همان چیزی نبود که به دنبالش بودیم و چنین سردرگمی، ویژگی افرادی است که زندگی آنها صرفا بر مبنای دنبال کردن اهداف می گذرد و از قطب نمایی به نام ارزش های زندگی استفاده نمی کنند.این روانشناس تصریح کرد: تعجبی ندارد که در چنین شرایطی ما دچار سردرگمی شویم و یا حتی از دستاوردهای بزرگ زندگی که به عنوان اهداف در نظر داشتیم هم احساس رضایت نکنیم چرا که این اهداف، در مسیر ارزش های ما نبودند و بدون در نظر گرفتن ارزش هایمان به هر سو برای اهداف مختلف گام برداشتهایم.
وی در ادامه به راهکارهایی برای تشخیص ارزشهای زندگی پرداخت و گفت: یکی از سادهترین راهها برای یافتن ارزشهای زندگی پاسخ به چند پرسش است. پرسشهایی نظیر اینکه اگر بتوانم نامه ای از آینده دریافت کنم که در آن زندگی من در ابعاد مختلف روابط خانوادگی، اجتماعی، تحصیلی و … ذکر شده باشد، ایده آل من این است که این شخصیت آینده من در ابعاد مختلف به چه شکل باشد؟.دوستی گفت: ممکن است بخواهم فردی مهربان، با سواد، صمیمی و … باشم. آنچه دوست دارم در این نامه از من نوشته شده باشد، همان ارزش های اساسی من است که می خواهم سعی کنم در مسیر آنها قدم بگذارم. چنانچه نتوانم ارزش های اساسی زندگی ام را شناسایی کنم، ممکن است پوچی و بی معنایی علیرغم به دست آوردن دستاوردهایی بزرگ، زندگی من را فرا گیرد که این امر را در روانشناسی به عنوان یکی از مولفه های عدم انعطاف پذیری روانشناختی می شناسیم و تحقیقات در رابطه آن با بسیاری از مشکلات مرتبط با روان حکایت دارند.