سه هزاره ی نخست
در سه هزار سال نخست آفرینش مینوی است و مادی نیست و زمان و مکان و ماده معنایی ندارد. جهان متشکل ازدو هستی است. یکی جهان روشن اهورامزدا و دومی جهان تاریک اهریمن. اهورامزدا ایزدان و امشاسپندان را می آفریند و اهریمن دیوان و دروجان.
اهورامزدا همه آگاه است ومی داند دنیای تاریکی و اهریمن وجوددارد اما اهریمن از وجود دنیای روشنی ناآگاه است. اهورامزدا فروغی از دنیای روشنی به تاریکی می فرستد و اهریمن که ذات ویرانگری دارد برلی نابودی این دنیا می تازد. اهورامزدا به او پیشنهاد آشتی می دهد اما اهریمن نمی پذیرد پس پیشنهاد دیگری میدهد که زمانی خاص را برای جنگ با یکدیگر مشخص کنند. اهریمن می پذیرد که آخرین نبرد میان آن دپ نه هزار سال پس از نخستین حمله شان روی دهد. اورمزد می خواهد در این مدت نیروی اهریمن را تحلیل برد و به بند بکشد. پس از پذیرش پیمان اهورامزدا چون موبد دعای اهونور را می خواند و اهریمن در پی آن بیهوش شده و به دوزخ می افتد و سه هزار سال دوم را بیهوش می ماند.
سه هزار سال دوم
تمام سه هزار سال دوم اهریمن بیهوش در دوزخ افتاده و دیوان نمیتوانند او را بیدار کنند. در دنیای روشنی اهورامزدا گیتی را می آفریند. آفرینش او در شش نوبت است:
۱٫آسمان را روشن و پهناور و چون دژی محکم می آفریند،
۲٫آب را به صورت یک قطره به پهنای همه ی آب ها می آفریند.
۳٫گیاه را به شکل یک شاخه که دربردانده ی تمام گیاهان است می آفریند.
۴٫پیش نمونه چهارپایان را به شکل گاو “ایوکداد” به معنای یکتا آفریده در کناره ی راست رودخانه داییتی نیک در سرزمین ایرانویج می آفریند.
۵٫پیش نمونه ی انسان، گیومرث، به معنی ” زنده ی میرا” را در کناره ی چپ رود داییتی نیک می افریند او نمونه ی انسان کامل است قد و پهنایش اندازه ی هم و برابر با چهار نای( ۴۰ فوت) است.
ایزد زروان از زمان بی کران زمان کرانه مند را می آفریند تا آفرینش اهورامزدا قادر به جنبش باشد.
در دوزخ ” جهی” دیو مونث به بالین اهریمن رفته و او را تشویق به نابودی تمام آفرینش روشنی می کند و به او وعده ی یاری همه دیوان را می دهد. اهریمت به سخن او برمی خیزد و از جهی می خواهد تا آرزویی کند. جهی آرزو می کند همه مردان او را بخواهند و اهریمن بر سرش بوسه زده و کامش را بر می آورد و همه ناپاکی های زنانه از بوسه ی اهریمن ناشی میشود.
اینجا سه هزاره ی دوم پایان می یابد.
سه هزاره سوم
اهریمن آسمان را سوراخ کرده و به آفرینش اهورامزدا تاخت.زمین تار شد و آب و گیاه را آلود. بر اثر لرزش و ترس زمین کوه ها به وجود آمدند و زمین به هفت کشور تقسیم شد. چون هنوز سی سال به مرگ گیومرت مانده بود اورمزد او را سی سال خواب کرد تا دردی را که اهریمن به او میدهد حس نکند و بعد از بیدار شدن بمرد و نطفه او بر زمین ریخته شد و بعد در نور خورشید پالوده شده و پس از چهل سال شاخه ی ریواسی از آن رویید که نخستین زوج بشر از آن پدید آمد. از بدن گیومرت فلزات به وجود آمدند. اهریمن گاو یکتاآفریده را به درد و بیماری می کشد و از تن او انواع غلات و گیاهان دارویی می رویند و نطفه او در ماه پالوده شده و در کشور ایران ویج دو گاو از آن به وجود می آید. امشاسپندان با دیوان در جنگند و همه جهان آلوده شده است. پس از همه اینها اهریمن که قصد بازگشت به سرزمین خودش را میکند، سوراخ آسمان بسته شده و آسمان و فروهر مردم پاک اجازه ی خروج به او نمی دهند و او در دنیای روشنی اسیر می شود.
از مشی و مشیانه، نخستین زوج بشر،فرزندانی زاده می شود که نسل انسان ادامه می یابد و جنگ میان آفریده های اهورامزدا و اهریمن در این سه هزاره همچنان ادامه می یابد.
سه هزاره چهارم
در این هزاره زرتشت زاده می شود و اهورامزدا در سی سالگیش دین را به می نمایاند. او به گشتاسپ شاه کیانی جایگاهش در دنیای دیگر را می نمایاند و او به دین زرتشت می گرود و وزیرش جاماسب همه دانش ها را می آموزد و پسر گشتاسپ،پشوتن،شیری که زرتشت به او داده را می نوشد و بی مرگ و پسر دیگرش اسفندیار رویین تن میشود. زرتشت در ۷۷ سالگی کشته میشود اما دین او گسترش یافته و پابرجا می ماند. در این سه هزاره به ترتیب منجیان سه گانه ی زرتشتی ظاهر میشوند تا به دینداران و دنیا کمک کنند. پشوتن پسر بیمرگ گشتاسپ با سپاهش با نیروهای شر می جنگد. و پس از آمدن سومین منجی و نابودکردن دیوان، منجی سوم، سوشیانس، روان ها را به داوری فرجامین فرا می خواند ایزدان مهر و رشن و سروش داوری فرجامین را در مورد آنها انجام می دهند و بنا به میزان گناهان یا کارهای نیکشان به بهشت و دوزخ می روند و تا روز رستاخیز و بازسازی جهان آنجا می مانند. سوشیانس در پنج روز آخر ماه اسفند پنج نیایش می کند و مردگان را برمی خیزاند و به آنها بیمرگی می بخشد. سپس اهورامزدا مردگان را باردیگر داوری کرده و گناهکاران سه روز دیگر در دوزخ می مانند و بعد با شفاعت سپندارمذ بخشیده شده و همه مردم روی زمین گردهم می آیند. همه جا بهشت می شود و زندگی مردمان در خوشی بدون غذا و زادوولد و چیزهای اهریمنی ادامه می یابد.