stat counter
تاریخ : شنبه, ۸ دی , ۱۴۰۳ Saturday, 28 December , 2024
  • کد خبر : 234016
  • 15 بهمن 1399 - 8:50
1

جنجال ازدواج ۵۰میلیونیِ دختر ۱۵ساله

قلم | qalamna.ir :
گروه حوادث: روزی که به خاطر نداشتن تلفن همراه ترک تحصیل کردم، پدر و مادر شیشه ای ام قصد داشتند مرا با ۵۰میلیون تومان شیربها به پیرمرد ۸۸ساله ای شوهر بدهند اما من از خانه فرار کردم و…دختر ۱۵ساله افغانستانی که توسط یکی از شهروندان وظیفه شناس به کلانتری معرفی شده بود تا دردام باندهای خلافکار گرفتار نشود، درباره ماجرای فرارش از خانه به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی گفت: تا کلاس هفتم درس خواندم اما از زمانی که به خاطر شیوع کرونا، تحصیل به صورت مجازی ادامه یافت، من مجبور به ترک تحصیل شدم چرا که پدر و مادر معتادم نمی توانستند برای من تلفن همراه بخرند.خلاصه به اجبار در خانه ماندم و مشغول پاک کردن زعفران شدم تا از این طریق درآمدی کسب کنم و با پول هایی که گاهی پدر و مادرم به عنوان پول توجیبی به من می دادند برای خودم پس اندازی داشته باشم اما در این میان همواره به خاطر توهمات شیشه ای پدر و مادرم در عذاب بودم، چون آن ها مدام مرا کتک می زدند به گونه ای که آثار آن روی بدنم باقی می ماند.

در عین حال من همه ناملایمات زندگی را تحمل می کردم تا این که یک ماه قبل پدر و مادرم تصمیم گرفتند مرا به پیرمرد ۸۸ساله ای شوهر بدهند و در قبال آن ۵۰میلیون تومان به عنوان شیربها دریافت کنند. آن ها وقتی با مخالفت من رو به رو شدند، با کتک زدن سعی می کردند مرا به این ازدواج راضی کنند.این بود که شبانه مدارک شناسایی، لباس و حدود ۵۰۰هزار تومان پول را در کوله پشتی ام گذاشتم و تصمیم به فرار از خانه گرفتم چون دیگر از آزار و اذیت های پدر و مادرم خسته شده بودم و نمی خواستم با آن پیرمرد ازدواج کنم. آن شب به بهانه خرید تخم مرغ از خانه بیرون آمدم و در خیابان ها سرگردان شدم.شب بود و من از ترس اطرافم را می پاییدم تا این که بالاخره زیر یک پل نشستم و به خواب رفتم. از آن روز به بعد آواره و سرگردان در کوچه و خیابان ها می گشتم وحتی گدایی می کردم و شب ها را نیز در پارک ها یا زیرگذرها می خوابیدم ولی هیچ گاه دست به دزدی نزدم و با هیچ کس ارتباطی نداشتم تا این که از این وضعیت به تنگ آمدم و نزد بنگاه دار ایرانی رفتم که پدرم برای اجاره منزل به او مراجعه می کرد.
وقتی ماجرای فرارم از منزل را برایش بازگو کردم، او مرا نزد همسرش برد تا غذا بخورم و استراحت کنم. به او گفته بودم برایم خانه ای اجاره کند تا بتوانم شغلی بیابم و مستقل زندگی کنم اما مرد بنگاه دار پس از آن که عواقب این تصمیم را برایم شرح داد ،با پلیس و اورژانس اجتماعی تماس گرفت و سپس مرا به کلانتری آورد.شایان ذکر است، به دستور سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) تلاش مددکار اجتماعی برای تحویل دختر ۱۵ساله تبعه خارجی به اورژانس اجتماعی تا ساعات اولیه بامداد نتیجه ای نداشت و بررسی های حمایتی و مشاوره ای از وی در حالی ادامه یافت که این دختر نوجوان با دستور قضایی تحویل یکی از مراکز قانونی شد.

هشتگ: , , , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.