مادر شریفترین و پاکترین موجود است. به نظر من اگر خدا میخواست قدرت خود را به ما نشان دهد، با آفریدن مادر این کار را انجام داده است. تمام خوبیهای خدا در مادر خلاصه شده است.
چقدر موفقیت امروز خود را مدیون مادرتان هستید؟
همه آن را؛ البته هم مدیون پدرم هستم و هم مدیون مادرم. پدرم خدابیامرز من و برادرم (محمد) را برای پیشرفت خیلی تشویق میکرد و در کنار مادرم نقش عمدهای برای پیشرفت ما داشت. او کل هفته را سرکار بود و فقط روز جمعه- تنها روز تعطیل او- از صبح تا شب درخدمت ما بود؛ ابتدا ما را به حمام میبرد، بعد به خانه برمیگشتیم، ظهر به لالهزار میرفتیم و فیلم تماشا میکردیم و بعد از آن به استادیوم آزادی برای تماشای فوتبال میرفتیم. مادرم هم که جای خود دارد؛ زحمات او برای ما بیدریغ بود و در هیچ کاری برای ما کوتاهی نمیکرد.
پس ایشان نگذاشتند که شما کمبودی در کودکی داشته باشید؟
ما خانواده ثروتمندی نبودیم. من در یک خانه ۴۰ متری بزرگ شدم. من و محمد با هم بلال میفروختیم، شانسی و آلاسکا میفروختیم. بعد از آن تراشکاری، قابسازی، مکانیکی و. . . کارهایی بود که من در طول تابستان انجام میدادم. در بازار هم پادویی کردهام؛ برای اینکه پول اتوبوسی را که با آن سر تمرین میرفتم تامین کنم. شاید باورش برای خیلیها سخت باشد اما من اینگونه زندگی کردهام.
چقدر در تمام این سالها سعی کردید فرزند خوبی باشید و زحمات مادرتان را جبران کنید؟
خیلی. هر زمان هر پولی که به دست آوردهام، ۷۰ درصد این پول را برای خانوادهام کنار گذاشتهام و خودم تنها ۳۰ درصد آن پول را برداشتهام. همیشه اولویت اول من خانوادهام است و بعد به خودم اهمیت میدهم. من هرچه دارم از صدقه سر پدر و مادرم است.
حاضرید برای مادرتان چه کارهایی انجام بدهید؟
دوست دارم آنقدر زندگی کنم که یک روز قبل از مادرم نباشم.
آیا مادرتان آرزویی داشته که شما برایش برآورده کنید؟
سعی میکنم که سالی یکبار مادرم را به مشهد بفرستم ولی فکر کنم سفر مکه یکی از آرزوهای مادرم بود. نکته جالب آنکه آن سالی که مادرم را به مکه فرستادم و ایشان از سفر برگشتند، من همراه تیمملی در بازیهای جام ملتهای آسیا، در سوریه و در حرم مطهر حضرت زینب (س) بودم و خودم ۷۰ روز بعد به سفر مکه رفتم.
فکر میکنید مادرتان به دلیل شهرتی که شما دارید. بین شما و فرزندان دیگر فرق گذاشته است؟
صددرصد. همیشه غذایی را که من دوست داشتم درست میکند (باخنده). البته گاهی از ما میپرسید که غذا چی میخورید و ما هم اسم غذایی را میگفتیم ولی او باز هرچه را که خودش دوست داشت، درست میکرد.
و پدرتان چطور؟
سال ۸۸،۸۷ درگیر مریضی پدرم شدم و جا دارد که اینجا از حاج محمدرضا زنوزی رئیس باشگاه گسترش هم تشکر ویژهای داشته باشم و از فرهاد کاظمی عزیز. من مدام در حال تردد بین تمرین و بیمارستان بودم. این عزیزان خیلی به من کمک کردند. آن سالها آنقدر تحت فشار بودم که دیگر نمیخواستم فوتبال بازی کنم. حتی این روزها در فیلمهایی که بازی میکنم، بالاترین حس من زمانی است که به پدرم فکر میکنم و گریه میکنم؛ یعنی به من میگویند سه، دو، یک. . . بعد از ۳۰ ثانیه گریه میکنم. چون یاد تمام خاطراتی که با پدرم داشتم، میافتم. پدر من فرد خیلی آرامی بود. محمد خیلی شبیه به پدرمان است و همیشه با نگاه کردن به محمد یاد او میافتم.
شهرت در تمام این سالها باعث نشده از مادر و اعضای خانواده دور شوید؟
اصلا شهرت روی روابط ما تاثیر نگذاشته است. من هم آدمی هستم مثل محمد و مثل شما. شهرت لطفی است از جانب خدا و از نظر من هیچ فرقی بین من و آن کارگر عزیز شهرداری که شبها صدای خشخش جارویش را میشنویم، نیست. با شهرت هیچ اتفاقی برای کسی نمیافتد. صد هزار نفر در استادیوم تو را تشویق میکنند ولی دو ساعت بعد استادیوم خالی است و هیچ صدایی و هیچ تشویقی در کار نیست.
چرا تاکنون ازدواج نکردید و همسر ایدهآل از نگاه شما چه کسی است؟
تنها ملاک من انسان بودن است. پول، ثروت، شهرت و. . . هیچکدام برایم اهمیتی ندارد. تنها انسان بودن برایم اهمیت دارد؛ اینکه همسر من قرار است در آینده مادر فرزندان من هم باشد، مهم است که چطور آدمی باشد. هنوز به آن انتخاب نرسیدهام.
فکر میکنید اگر ازدواج کنید از مادرتان دور میشوید؟
اصلا چنین چیزی امکان ندارد. شرط من برای ازدواج این است که خانهای بگیرم که مادرم طبقه بالای همان خانه زندگی کند که همیشه بالای سرم باشد. حضور مادرم در زندگی من همیشگی است. مادرم شرایط سختی را گذرانده. چهلم پدرم بود که مادر مادرم نیز فوت شدند و واقعا مادرم شرایط بدی را تحمل کرد.
با توجه به علاقهای که مادرتان برای ازدواج شما دو برادر دارد، چقدر خودشان در این مسیر تلاش کردهاند؟
تلاش که تا میتوانسته، کرده است ولی تلاشش جواب نداده (باخنده).
علی انصاریان را برای ما تعریف کنید؟
ساده، خودمانی ولی همیشه در لاک خودش است و کاری به کار کسی ندارد؛ مگر اینکه به کارش کار داشته باشند. خیلی وقتها میبینم و میبخشم ولی تا آخر عمر فراموش نمیکنم. علی انصاریان کسی است که لطف خدا شامل حالش بوده و از صدقه سر مادر و پدرش به جایی رسیده است. خدا را شکر که هیچوقت دستم جلوی کسی دراز نبوده است.
چطور شد که تبدیل به یک فوتبالیست حرفهای شدید؟
خیلی اتفاقی. . . ! ما از بین ۵هزار نفر به تیم تهران دعوت شدیم. بعد از آن به تیم نوجوان پیام رفتم که آن زمان بهترین تیم نوجوانان بود. بعد از آن بانک سپه و بانک ملی و بعد به مرور در مسیر افتادم. اواسط به خاطر اینکه چندین بار مچ پایم پیچ خورده بود، نمیخواستم دیگر بازی کنم ولی همه اتفاقات بدون دخالت من پشت سر هم رخ داد.
به آرزوهای فوتبالیتان دست پیدا کردید؟
نه. . . حضور در جامجهانی واقعا آرزویم بود که متاسفانه ۲۰ روز قبل از بازیها رباط صلیبی پایم پاره شد و هرگز به این آرزویم نرسیدم!
بعضیها معتقد هستند از زمانیکه از پرسپولیس جدا شدید دیگه هیچوقت موفق نبودید.
اصلا دیگر دوست نداشتم که فوتبال بازی کنم. با احترامی که برای همه تیمهایی که به آنها محلق شدم قائل هستم، در پرسپولیس به خاطر علاقهای که به این تیم داشتم با عشق بازی میکردم. عاشقانه پرسپولیس را دوست داشتم ولی دیگر شرایطی پیش نیامد که به پرسپولیس بازگردم. حاضر بودم برای پرسپولیس مجانی بازی کنم. اگر به عقب بازگردیم امکان ندارد که دوباره آن تصمیم را بگیرم و از پرسپولیس جدا شوم. حتی دیالوگهای من در فیلم «انتقال» دقیقا حس درونی خودم از این اتفاق بود.
چرا به مربیگری نپرداختید؟
دوره کلاسهای B و C مربیگری را گذراندهام و فقط دوره A باقیمانده است. خیلی دوست دارم که به کار مربیگری بپردازم؛ بالاخره ۲۰ سال به عنوان فوتبالیست در این عرصه حضور داشتم.
چطور جذب سینما و بازیگری شدید؟
من همیشه عاشق سینما بودم و از همان کودکی با فیلمهایی مثل «قیصر»، «گوزنها»، «دادشاه» و «مادر» بزرگ شدم و عاشق سینما هستم. من فیلم عقابها را با محمد ۵بار دیدهام! عاشق سعید راد بودم. فیلم عروس یکی دیگر از فیلمهایی بود که چندبار دیدهام. پدرم هم فیلمهای وسترن دوست داشت و بعدش هم دوره فیلمهای فردین بود و ما با همه این فیلمها بزرگ شدیم و عشق بازیگری همیشه در من وجود داشت.
تهیهکنندگی چرا برای شما مهم شد؟ درآمدی که از فوتبال داشتید چقدر به این موضوع کمک کرده است؟
همهاش پول فوتبال است و مدیون فوتبال هستم و تصمیم گرفتم چیزی را که دوست دارم و به آن اعتقاد دارم بسازم. فیلم جدیدی هم دارم به نام «دزیره» که ساخت آن هنوز به پایان نرسیده ولی خیلی به موفقیت آن امیدوارم. در این بین در بازیگری هم سعی کردهام همه نقشهایی را که بازی میکنم کاملا متفاوت باشند.