گروه سیاسی: روزنامه کیهان نوشت: ۱۵ روز از روی کار آمدن دولت بایدن در آمریکا میگذرد. بایدن از ماهها پیش از برگزاری انتخابات گفته بود یکی از برنامههای دولت وی بازگشت به برجام خواهد بود.
البته او در اغلب مواضع خود تأکید کرده بود این بازگشت با هدف گسترش و استحکام برجام خواهد بود. بایدن منظور خود از این مسئله را نیز روشن کرده و تأکید کرده بود مدت زمان برجام باید به شکلی بلندمدت و حتی نامحدود تمدید شده و دامنه آن به توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران نیز کشیده شود.
عدهای در کشور آگاهانه اقدام به تحریف مواضع بایدن کرده و تلاش کردند اینگونه وانمود سازند که اگر بایدن در انتخابات پیروز شود بلافاصله به برجام بازگشته و تحریمها لغو خواهد شد. مواضع دو هفته اخیر مسئولان سیاست خارجی آمریکا نشان میدهد همانطور که قابل پیشبینی و مشخص بود، خیال بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریمها، سرابی بیش نبوده و ماجرا پیچیدهتر از آن است که عدهای گمان کرده و تصور میکردند. درک این پیچیدگی و فهم نگاه و برنامه دولت بایدن مسئلهای مهم و اساسی است که نیازمند نگاهی همهجانبه و عمیق است.
اولین نکته در اینباره آن است که علیرغم همه تفاوتها و اختلافات بایدن و ترامپ در مسائل گوناگون، این دو بهعنوان نمایندگان حزب دموکرات و جمهوریخواه، درباره ایران اختلاف راهبردی ندارند. بایدن اگرچه منتقد سیاست خارجی ترامپ است اما در مورد خاص پرونده ایران، اقدامات ترامپ را بهعنوان یک میراث قابل بهرهبرداری برای خود میبیند. تنها ابزار واقعی و قابل استفاده آمریکا در جعبه دیپلماسی خود علیه ایران، تحریم بوده است. ترامپ این ابزار را به شکل صددرصدی به کار گرفت. تصور اینکه بایدن این ابزار را کنار میگذارد، تصوری کاملاًً غیرواقعی و خیالی است.
نکته جالب توجه و مهم آن است که حتی اهداف ترامپ و بایدن نیز تفاوتی ندارند. ترامپ هم درباره برجام سه هدف روشن و اعلام شده داشت؛ برداشتن بند غروب، محدود کردن قدرت موشکی ایران و مهار نفوذ منطقهای. همان چیزهایی که بایدن گفته بهدنبال آن است. به اذعان تحلیلگران آمریکایی و شخص بایدن و دولتمردانش، سیاست «فشار حداکثری» ترامپ کارآمد نبوده و به اهداف تعیینشده نرسیده است. حال بایدن میخواهد به همانجایی برسد که مستاجر پیشین کاخ سفید میخواست. او بهدنبال تغییراتی در نحوه رسیدن به این اهداف است.
مذاکره اسم رمز و ابزار کلیدی آمریکا برای رسیدن به اهداف خود است. ترامپ از هر روشی برای گشودن دریچه مذاکره استفاده کرد و بارها با اطمینان گفت ایرانیها با من تماس خواهند گرفت و خواستار توافق خواهند شد. او در حالی کاخ سفید را ترک کرد که در آرزوی تماس از سوی تهران ماند. بایدن و تیمش به خوبی میدانند بدون گشودن راهی برای مذاکره – چه بهصورت آشکار و یا پنهان- رسیدن به اهدافشان غیرممکن است. در عین حال آنها به خوبی میدانند که مواضع ایران چیست و حاضر نیست به زیادهخواهیهای آنها تن دهد.
ایران برای آمریکاییها به مثابه نهنگی است که قصد بلعیدن آن را دارند. یک نهنگ را نمیتوان بهصورت یکجا و در یک مرحله بلعید. کاری که ترامپ در پی آن بود و شکست خورد. پس باید آن را قطعهقطعه کرد و برای این کار ابتدا باید با آن تماس برقرار کرد. این تماس باید ظریف و هوشمندانه باشد. آمریکاییها یکبار و طی مذاکرات منجر به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ این استراتژی را اجرا کردند و البته نتوانستند آن را کامل کنند. تیم دیپلماسی بایدن که در زمینه تحریم ایران و مذاکرات برجام نقش اساسی داشتند، سعی دارند با درس گرفتن از تلاش شکستخورده پیشین اینبار عملیات شکار نهنگ را به پایان برسانند.
درباره مختصات این عملیات و چگونگی مقابله ما با آن میتوان گفت؛
۱- آمریکا بدون اطمینان از آنکه بازگشت به برجام راه را برای مذاکرات بعدی و گسترش توافق باز میکند، به برجام بازنخواهد گشت.
۲- اصلیترین و فوریترین هدف آنها اجرای کامل برجام از سوی ایران است. آمریکاییها در پی آن هستند که در ابتدای امر گامهای ایران در کاهش تعهدات خود را متوقف کرده و به عقب بازگردانند.
۳- دولت بایدن برای آنکه خود را در داخل و همینطور در قبال رژیم اسرائیل و متحدان منطقهای خود، مصمم و قاطع نشان دهد، دست به تهدیدات کلامی و اقدامات ایذایی و نمایشی خواهد زد. تهدیداتی شبیه آنچه اوباما بارها تکرار میکرد و از روی میز بودن گزینه نظامی میگفت تا اقداماتی شبیه اعزام بمبافکن و ناو و زیردریایی و غیره.
آنچه آمریکا را به برجام رساند و کمتر به آن دقت شده و در مورد آن حرف زده میشود توافق موقت است. توافقی که آذرماه سال ۹۲ بسته شد و ۶ ماهه و قابل تمدید بود. این توافق، اصلیترین حلقه برنامه هستهای ایران یعنی غنیسازی ۲۰ درصد را مهار و راه را برای گسترش توافق و مهار بیشتر باز کرد. بهنظر میرسد اینبار نیز آمریکاییها بهدنبال چنین الگویی هستند. یک توافق موقت و اولیه و پس از آن گسترش دامنه آن به سمت اهداف مدنظر یعنی مسئله موشکی و منطقهای.
از منظر آمریکاییها ابتدا باید یک گام به عقب برداشت و سپس دو گام به جلو. گام اولیه که به عقب برداشته میشود در قالب یک توافق موقت باید باشد. توافق اولیه و موقت در دوره جدید چیزی کمتر از مفاد برجام خواهد بود.
ایران اصلیترین گامهای خود – مانند غنیسازی ۲۰ درصد- را متوقف کرده و در قبال آن امتیازاتی اندک – مانند اعطای وام ۵ میلیارد دلاری صندوق بینالمللی پول یا آزادسازی همین مقدار از داراییهای بلوکهشده ایران در کشور ثالث مثل کره جنوبی- دریافت میکند. این امتیاز باید موردی و قطرهچکانی بوده و بهگونهای نباشد که ایران خود را از مذاکره و گسترش توافق بینیاز احساس کند. پس از این مرحله باید دو گام به پیش برداشت و نواقص برجام را برطرف کرد.
آمریکا در دوره بین توافق موقت و توافق بزرگتر، سعی خواهد کرد ائتلاف میان رژیم جعلی اسرائیل و برخی کشورهای منطقه را از فاز سیاسی وارد فاز نظامی و امنیتی کرده و فشار منطقهای و میدانی بر ایران را بیشتر کند. این نکته نیز گفتنی است که برخی اقدامات ظاهراً مثبت با هدف نشان دادن حسن نیت از سوی آمریکا برای کشاندن ایران به توافق موقت دور از ذهن نیست. برداشتن تحریم اشخاصی مانند رهبر انقلاب و آقای ظریف و برخی اقدامات نمایشی در تسهیل دسترسی ایران به غذا و دارو از جمله این اقدامات محتمل است.
مهمترین و حیاتیترین مسئله در برابر راهبرد دولتبایدن، همصدایی و اتحاد داخلی است. پیوند زدن مسئله تحریم و برجام با انتخابات ۱۴۰۰ سم مهلکی است که منافع ملی را قربانی منافع جناحی و حتی شخصی میسازد. آمریکاییها باید بدانند فارغ از اینکه کدام دولت در ایران روی کار میآید با یک مجموعه متحد و یک سیاست واحد روبهرو هستند.
چند ماه پیش توماس فریدمن تحلیلگر مشهور آمریکایی، در کنفرانس سالانه سیاستگذاران اندیشکده شورای ملی روابط اعراب و آمریکا اظهارات مهم و قابل تأملی را بیان کرد؛ «چه شما با اقدام ترامپ در خروج از توافقنامه هستهای(برجام) موافق باشید یا نباشید، وی اهرمی را برای یک مذاکرهکنندهِ ماهر فراهم کرده است.
رژیمهایی مثل رژیم ایران از بالا دچار گسست و شکست میشوند، این رژیمها از پایین دچار گسست و شکست نمیشوند. چنین رژیمهایی مثل اتحاد جماهیر شوروی(سابق) هستند. نحوه فروپاشی این رژیمها از بالا است و اینگونه است که یک شکاف واقعی ایجاد میشود. اگر ترامپ و پمپئو تحریمها (ضد ایران) را برمیداشتند و به همراه شرکای اروپاییشان به سراغ ایرانیها میرفتند و میگفتند «ما فقط میخواهیم ۱۰ سال دیگر به مدت توافقنامه هستهای بیفزاییم یا میخواهیم ۱۵ سال به مدت توافقنامه هستهای بیفزاییم، ما میخواهیم که آزمایشهای موشکی شما به شعاع خاورمیانه شود محدود شود».اگر فقط همین دو چیز را به ایرانیها میگفتند آنها (ایرانیها) در بالاترین سطوحِ رژیم با یکدیگر درگیر میشدند. نیمی از آنها میگفتند که ما باید از این پیشنهاد استفاده کنیم چون ما برای همیشه تحریم بودیم، نیمی دیگر نیز میگفتند خیر!
شما باید در بالاترین سطوح رژیم، جنگ و درگیری راه بیندازید. نباید به اصطلاح «شُل و وِل» بود، باید پیشنهادی روی میز گذاشت که برای بخشی از حاکمیت (ایران) وسوسهانگیز باشد!»
فریدمن درست میگوید. ایجاد اختلاف و تزلزل در حریف، پیروزی را تضمین میکند. شکار نهنگی که مغز و دیگر اندام آن با یکدیگر هماهنگ نیستند کار سختی نیست.
البته او در اغلب مواضع خود تأکید کرده بود این بازگشت با هدف گسترش و استحکام برجام خواهد بود. بایدن منظور خود از این مسئله را نیز روشن کرده و تأکید کرده بود مدت زمان برجام باید به شکلی بلندمدت و حتی نامحدود تمدید شده و دامنه آن به توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران نیز کشیده شود.
عدهای در کشور آگاهانه اقدام به تحریف مواضع بایدن کرده و تلاش کردند اینگونه وانمود سازند که اگر بایدن در انتخابات پیروز شود بلافاصله به برجام بازگشته و تحریمها لغو خواهد شد. مواضع دو هفته اخیر مسئولان سیاست خارجی آمریکا نشان میدهد همانطور که قابل پیشبینی و مشخص بود، خیال بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریمها، سرابی بیش نبوده و ماجرا پیچیدهتر از آن است که عدهای گمان کرده و تصور میکردند. درک این پیچیدگی و فهم نگاه و برنامه دولت بایدن مسئلهای مهم و اساسی است که نیازمند نگاهی همهجانبه و عمیق است.
اولین نکته در اینباره آن است که علیرغم همه تفاوتها و اختلافات بایدن و ترامپ در مسائل گوناگون، این دو بهعنوان نمایندگان حزب دموکرات و جمهوریخواه، درباره ایران اختلاف راهبردی ندارند. بایدن اگرچه منتقد سیاست خارجی ترامپ است اما در مورد خاص پرونده ایران، اقدامات ترامپ را بهعنوان یک میراث قابل بهرهبرداری برای خود میبیند. تنها ابزار واقعی و قابل استفاده آمریکا در جعبه دیپلماسی خود علیه ایران، تحریم بوده است. ترامپ این ابزار را به شکل صددرصدی به کار گرفت. تصور اینکه بایدن این ابزار را کنار میگذارد، تصوری کاملاًً غیرواقعی و خیالی است.
نکته جالب توجه و مهم آن است که حتی اهداف ترامپ و بایدن نیز تفاوتی ندارند. ترامپ هم درباره برجام سه هدف روشن و اعلام شده داشت؛ برداشتن بند غروب، محدود کردن قدرت موشکی ایران و مهار نفوذ منطقهای. همان چیزهایی که بایدن گفته بهدنبال آن است. به اذعان تحلیلگران آمریکایی و شخص بایدن و دولتمردانش، سیاست «فشار حداکثری» ترامپ کارآمد نبوده و به اهداف تعیینشده نرسیده است. حال بایدن میخواهد به همانجایی برسد که مستاجر پیشین کاخ سفید میخواست. او بهدنبال تغییراتی در نحوه رسیدن به این اهداف است.
مذاکره اسم رمز و ابزار کلیدی آمریکا برای رسیدن به اهداف خود است. ترامپ از هر روشی برای گشودن دریچه مذاکره استفاده کرد و بارها با اطمینان گفت ایرانیها با من تماس خواهند گرفت و خواستار توافق خواهند شد. او در حالی کاخ سفید را ترک کرد که در آرزوی تماس از سوی تهران ماند. بایدن و تیمش به خوبی میدانند بدون گشودن راهی برای مذاکره – چه بهصورت آشکار و یا پنهان- رسیدن به اهدافشان غیرممکن است. در عین حال آنها به خوبی میدانند که مواضع ایران چیست و حاضر نیست به زیادهخواهیهای آنها تن دهد.
ایران برای آمریکاییها به مثابه نهنگی است که قصد بلعیدن آن را دارند. یک نهنگ را نمیتوان بهصورت یکجا و در یک مرحله بلعید. کاری که ترامپ در پی آن بود و شکست خورد. پس باید آن را قطعهقطعه کرد و برای این کار ابتدا باید با آن تماس برقرار کرد. این تماس باید ظریف و هوشمندانه باشد. آمریکاییها یکبار و طی مذاکرات منجر به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ این استراتژی را اجرا کردند و البته نتوانستند آن را کامل کنند. تیم دیپلماسی بایدن که در زمینه تحریم ایران و مذاکرات برجام نقش اساسی داشتند، سعی دارند با درس گرفتن از تلاش شکستخورده پیشین اینبار عملیات شکار نهنگ را به پایان برسانند.
درباره مختصات این عملیات و چگونگی مقابله ما با آن میتوان گفت؛
۱- آمریکا بدون اطمینان از آنکه بازگشت به برجام راه را برای مذاکرات بعدی و گسترش توافق باز میکند، به برجام بازنخواهد گشت.
۲- اصلیترین و فوریترین هدف آنها اجرای کامل برجام از سوی ایران است. آمریکاییها در پی آن هستند که در ابتدای امر گامهای ایران در کاهش تعهدات خود را متوقف کرده و به عقب بازگردانند.
۳- دولت بایدن برای آنکه خود را در داخل و همینطور در قبال رژیم اسرائیل و متحدان منطقهای خود، مصمم و قاطع نشان دهد، دست به تهدیدات کلامی و اقدامات ایذایی و نمایشی خواهد زد. تهدیداتی شبیه آنچه اوباما بارها تکرار میکرد و از روی میز بودن گزینه نظامی میگفت تا اقداماتی شبیه اعزام بمبافکن و ناو و زیردریایی و غیره.
آنچه آمریکا را به برجام رساند و کمتر به آن دقت شده و در مورد آن حرف زده میشود توافق موقت است. توافقی که آذرماه سال ۹۲ بسته شد و ۶ ماهه و قابل تمدید بود. این توافق، اصلیترین حلقه برنامه هستهای ایران یعنی غنیسازی ۲۰ درصد را مهار و راه را برای گسترش توافق و مهار بیشتر باز کرد. بهنظر میرسد اینبار نیز آمریکاییها بهدنبال چنین الگویی هستند. یک توافق موقت و اولیه و پس از آن گسترش دامنه آن به سمت اهداف مدنظر یعنی مسئله موشکی و منطقهای.
از منظر آمریکاییها ابتدا باید یک گام به عقب برداشت و سپس دو گام به جلو. گام اولیه که به عقب برداشته میشود در قالب یک توافق موقت باید باشد. توافق اولیه و موقت در دوره جدید چیزی کمتر از مفاد برجام خواهد بود.
ایران اصلیترین گامهای خود – مانند غنیسازی ۲۰ درصد- را متوقف کرده و در قبال آن امتیازاتی اندک – مانند اعطای وام ۵ میلیارد دلاری صندوق بینالمللی پول یا آزادسازی همین مقدار از داراییهای بلوکهشده ایران در کشور ثالث مثل کره جنوبی- دریافت میکند. این امتیاز باید موردی و قطرهچکانی بوده و بهگونهای نباشد که ایران خود را از مذاکره و گسترش توافق بینیاز احساس کند. پس از این مرحله باید دو گام به پیش برداشت و نواقص برجام را برطرف کرد.
آمریکا در دوره بین توافق موقت و توافق بزرگتر، سعی خواهد کرد ائتلاف میان رژیم جعلی اسرائیل و برخی کشورهای منطقه را از فاز سیاسی وارد فاز نظامی و امنیتی کرده و فشار منطقهای و میدانی بر ایران را بیشتر کند. این نکته نیز گفتنی است که برخی اقدامات ظاهراً مثبت با هدف نشان دادن حسن نیت از سوی آمریکا برای کشاندن ایران به توافق موقت دور از ذهن نیست. برداشتن تحریم اشخاصی مانند رهبر انقلاب و آقای ظریف و برخی اقدامات نمایشی در تسهیل دسترسی ایران به غذا و دارو از جمله این اقدامات محتمل است.
مهمترین و حیاتیترین مسئله در برابر راهبرد دولتبایدن، همصدایی و اتحاد داخلی است. پیوند زدن مسئله تحریم و برجام با انتخابات ۱۴۰۰ سم مهلکی است که منافع ملی را قربانی منافع جناحی و حتی شخصی میسازد. آمریکاییها باید بدانند فارغ از اینکه کدام دولت در ایران روی کار میآید با یک مجموعه متحد و یک سیاست واحد روبهرو هستند.
چند ماه پیش توماس فریدمن تحلیلگر مشهور آمریکایی، در کنفرانس سالانه سیاستگذاران اندیشکده شورای ملی روابط اعراب و آمریکا اظهارات مهم و قابل تأملی را بیان کرد؛ «چه شما با اقدام ترامپ در خروج از توافقنامه هستهای(برجام) موافق باشید یا نباشید، وی اهرمی را برای یک مذاکرهکنندهِ ماهر فراهم کرده است.
رژیمهایی مثل رژیم ایران از بالا دچار گسست و شکست میشوند، این رژیمها از پایین دچار گسست و شکست نمیشوند. چنین رژیمهایی مثل اتحاد جماهیر شوروی(سابق) هستند. نحوه فروپاشی این رژیمها از بالا است و اینگونه است که یک شکاف واقعی ایجاد میشود. اگر ترامپ و پمپئو تحریمها (ضد ایران) را برمیداشتند و به همراه شرکای اروپاییشان به سراغ ایرانیها میرفتند و میگفتند «ما فقط میخواهیم ۱۰ سال دیگر به مدت توافقنامه هستهای بیفزاییم یا میخواهیم ۱۵ سال به مدت توافقنامه هستهای بیفزاییم، ما میخواهیم که آزمایشهای موشکی شما به شعاع خاورمیانه شود محدود شود».اگر فقط همین دو چیز را به ایرانیها میگفتند آنها (ایرانیها) در بالاترین سطوحِ رژیم با یکدیگر درگیر میشدند. نیمی از آنها میگفتند که ما باید از این پیشنهاد استفاده کنیم چون ما برای همیشه تحریم بودیم، نیمی دیگر نیز میگفتند خیر!
شما باید در بالاترین سطوح رژیم، جنگ و درگیری راه بیندازید. نباید به اصطلاح «شُل و وِل» بود، باید پیشنهادی روی میز گذاشت که برای بخشی از حاکمیت (ایران) وسوسهانگیز باشد!»
فریدمن درست میگوید. ایجاد اختلاف و تزلزل در حریف، پیروزی را تضمین میکند. شکار نهنگی که مغز و دیگر اندام آن با یکدیگر هماهنگ نیستند کار سختی نیست.