لاله به مأموران گفت: من به همراه دختر و پسرم به خانه خواهرشوهرم رفته بودیم و شوهرم در خانه تنها بود. وقتی به منزل برگشتیم کسی در را باز نکرد. من با کلید خودم در را باز کردم، وارد خانه شدیم و جسد همسرم را دیدیم. پلیس در بازجویی از دو فرزند قربانی متوجه شد مقتول به نام کیومرث با کسی خصومت قبلی نداشت. وقتی در ادامه تحقیقات پلیس مشخص شد که کیومرث و همسرش اختلافهای دنبالهداری داشتهاند، لاله بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت، اما ادعا کرد از ماجرای قتل شوهرش اطلاعی ندارد و نمیداند چه کسی او را کشته است. تلاش کارآگاهان جنایی برای افشای راز کشتهشدن کیومرث ادامه داشت و درحالیکه شش سال از این ماجرا گذشته و تحقیقات به جایی نرسیده بود، مأموران به رابطه پنهانی لاله با یک مرد جوان به نام پیمان پی بردند.
مرد جوان بهعنوان مظنون ردیابی و بازداشت شد و پرده از راز جنایت خانوادگی برداشت. پیمان در بازجوییها به مأموران گفت: من چند سال بعد از کشتهشدن کیومرث با همسر او آشنا و به این زن علاقهمند شدم. شوهرخواهر لاله را هم از قبل میشناختم و با او دوست بودم. مدتی قبل شوهرخواهر لاله به نام بیژن درحالیکه مشروب خورده و مست بود، حرفهای عجیبی را مطرح کرد. بیژن گفت چند سال قبل با همدستی لاله شوهرش را کشته و کسی متوجه این موضوع نشده است.اظهارات مرد جوان تحقیقات را وارد مرحله تازهای کرد و همسر مقتول بار دیگر بازداشت شد.لاله اینبار به قتل اعتراف کرد و گفت: همسرم قبلا ازدواج کرده بود و چون بچهدار نمیشد از همسر اولش جدا شد و با اینکه ۲۰ سال از من بزرگتر بود، به خواستگاریام آمد. او وضع مالی خوبی داشت. به همین دلیل با او ازدواج کردم، اما کیومرث مرد بداخلاقی بود. او همیشه سر هر موضوعی شروع به فحاشی میکرد و مرا کتک میزد. سالهای آخر رفتارهای او بدتر شده بود و دیگر تحمل زندگی با او را نداشتم. من هر بار به رفتار او اعتراض میکردم، میگفت بهتر است طلاق بگیرم و دنبال زندگی خودم بروم.
این زن ادامه داد: کیومرث چند سال اولی که با هم ازدواج کرده بودیم صاحب فرزند نمیشد. ما سالها تحت درمان بودیم تا اینکه صاحب یک دختر و پسر شدیم. به همین دلیل هیچوقت از او توقع نداشتم پیشنهاد طلاق را مطرح کند.این زن درباره طراحی نقشه قتل گفت: یک روز با خواهرم درددل کردم و به او گفتم از این زندگی خسته شدهام، دیگر نمیتوانم شرایطم را تحمل کنم و میخواهم شوهرم را بکشم.من از خواهرم خواستم تا از همسرش برای این کار کمک بگیرد. آخرینبار وقتی که همراه خواهرم و شوهرش به سفر شمال رفته بودیم، از بیژن کمک خواستم و بعد از موافقت او با هم نقشه قتل را کشیدیم. سرانجام یک روز در غذای شوهرم قرص خوابآور ریختم و همراه دختر و پسرم خانه را ترک کردم. طبق نقشه بیژن به منزل ما آمد و شوهرم را با شلیک گلوله به سرش کشت.
به دنبال اعترافهای این زن، شوهرخواهرش نیز بازداشت شد و به ارتکاب قتل اعتراف کرد. این مرد گفت: باجناقم مرد بیاخلاقی بود. او به یکی از نزدیکان من نظر داشت و ریختن خونش حلال بود. من با هماهنگی همسرش به خانه او رفتم و به کیومرث شلیک کردم. سپس به اصفهان فرار کردم و اسلحه را نیز در زایندهرود انداختم. با اعترافهای این مرد و بازسازی صحنه جرم، برای او به اتهام قتل، برای لاله به اتهام معاونت در جنایت و برای خواهر لاله به اتهام تحریک برای قتل کیفرخواست صادر و پروندهشان برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.این در حالی بود که دختر و پسر مقتول که ولیدم محسوب میشوند، نسبت به متهمان اعلام گذشت کردند. در این میان خواهر قربانی ادعای عجیبی را مطرح کرد.او گفت: برادرم نابارور بود و صاحب فرزند نمیشد. دختر و پسر برادرم فرزندان واقعی او نیستند که حالا بهعنوان اولیایدم اعلام رضایت کردهاند.
با این ادعا لاله بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: همسرم نابارور بود، اما تحت درمان قرار گرفت و درمان شد. با عمل ایویاف اولین فرزندمان سال ۷۶ متولد شد.خواهر مقتول در دادسرا نیز چنین ادعایی را مطرح کرده و دستور نبش قبر صادر و دیانای کیومرث گرفته شده بود، ولی فرزندان وی برای آزمایش و تطبیق دیانای مراجعه نکرده بودند. به این ترتیب با توجه به اظهارات لاله که مدعی بود دختر و پسرش فرزندان واقعی او و کیومرث هستند، پرونده برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
قرار بود متهمان در دادگاه از خود دفاع کنند، اما در جلسه دادگاه خواهر قربانی بار دیگر موضوع ناباروری برادرش را مطرح کرد. به این ترتیب قضات دادگاه جلسه را متوقف و پرونده را برای ازسرگیری تحقیقات به دادسرا برگرداندند. قرار شد خواهر قربانی اظهاراتش را در دادسرا مطرح کند و دختر و پسر قربانی برای انجام آزمایش دیانای به پزشکی قانونی احضار شوند. بعد از تکمیل تحقیقات در این زمینه بار دیگر متهمان در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه میروند.