اینگونه بود که برادر حسن به نام حامد تحت تعقیب قرار گرفت. این مرد از زمان کشتهشدن برادرش فراری بود تا اینکه با مأموران تماس گرفت و سپس خودش را به پلیس تسلیم کرد.حامد وقتی پشت میز بازجویی نشست، به قتل برادرش اقرار کرد و گفت در حمایت از همسرش مرتکب این جنایت شد. او گفت: همسر حسن پشتسر زن من حرف میزد و من از این موضوع ناراحت بودم. از طرفی فکر میکردم برادرم در جریان این موضوع قرار دارد و جلوی زنش را نمیگیرد. سر این موضوع چند بار با هم مشاجره کردیم و کار به درگیری کشید که البته فامیل وساطت کردند تا اینکه روز حادثه به خانه برادرم رفتم.از دست او بسیار عصبانی بودم و نمیتوانستم درست تصمیم بگیرم. در خانه او باز هم سر همان موضوع قدیمی با هم مشاجره کردیم. حسن به آشپزخانه رفت و من هم دنبالش رفتم. در یک لحظه از شدت خشم کنترل خودم را از دست دادم و با چاقویی که همراه داشتم، ضربهای به برادرم زدم.
او ناگهان غرق در خون شد. همان موقع بهشدت ترسیدم و از کاری که کرده بودم، پشیمان شدم؛ بههمیندلیل حسن را به بیمارستان رساندم تا جانش را نجات بدهم. از طرفی چون میترسیدم خودم گرفتار شوم، فرار کردم تا اینکه فهمیدم برادرم فوت شده و پلیس در تعقیب من است. درنهایت خودم را تسلیم کردم. پرونده این متهم بعد از طی مراحل مقدماتی به صدور کیفرخواست منجر شد و او بهزودی پای میز محاکمه میرود تا جزئیات قتل را در برابر قضات شرح بدهد. در پرونده دوم جوانی که مادرش را به قتل رسانده است، در بازداشت بهسر میبرد و بازپرس جنایی تهران همچنان در حال تحقیق از او است.زنی جوان چند روز پیش با مأموران پلیس تماس گرفت و خبر داد جنازه مادرش درحالیکه خونآلود است، در آشپزخانه منزلش افتاده است. کارآگاهان وقتی به محل جنایت رفتند، فهمیدند این زن توسط فردی آشنا با ضربه چاقو به قتل رسیده است. وقتی دختر مقتول توضیح داد مادر و برادرش با هم زندگی میکردند و هر دو از شب قبل به تماسها جواب نمیدادند، مأموران به پسر جوان مشکوک شدند.
دختر مقتول گفت برادرش از مشکلات روحی و روانی رنج میبرد و دارو مصرف میکند. پسر جوان وقتی بازداشت شد، به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: مادرم همیشه برای مخارجم به من پول میداد؛ اما این مبلغ کم بود. روز حادثه او از بیرون آمد. من پول خواستم؛ اما گفت نمیدهد. بعد هم به آشپزخانه رفت. کمی با هم بگومگو کردیم. او به من فحش داد. من که عصبانی شده بودم، دنبالش رفتم و او را با چاقو زدم و تا صبح به کسی حرفی نزدم تا اینکه خواهرم به خانه ما آمد و جسد را پیدا کرد. حالا هم از کاری که کردهام، پشیمان هستم.بنا بر این گزارش، رسیدگی قضائی به پرونده این متهم همچنان ادامه دارد. این در حالی است که مشخص شده متهم بهدلیل مشکلات روانی مدتی در بیمارستان بستری بوده و زمان حادثه نیز قرار بود مجددا او را به مرکز درمانی ببرند و بستری کنند.